📖 مجموعه خاطرات شناسایی
🖊 نویسنده: عبدالله عمیدی 📚نوبت چاپ: اول، 1402
بعداز حرکت هم آیه ی «وجلعنا...» را خواندیم، چون برایمان پشتوانه ی محکمی بود.بالاخره به طرف جلو حرکت کردیم.وقتی مقداری راه رفتیم،مجید به من گفت که صدای خش خش بیسیم و صدای پا می آید!
شناسایی رفتن ماپارتیزانی بود؛یعنی هیچ امکاناتی مثل بیسیم که دست وپا گیر بود،با خود نمی بردیم.ولی عراقی ها می آوردندومانمی دانستیم. فهمیدیم تعدادی عراقی مارا محاصره کرده اند... #معرفی_کتاب 📖 #انتشارات_آسمان_سوم 📚
#کنگره_ملی_شهدای_فارس 🇮🇷
@asemane3
@kshohadayefars