📌در راستای دومین کنگره ملی پانزده هزار شهید استان فارس
🔸تولیدات کمیته تالیف کنگره شهدای فارس
📖گزیده:فصل اول شهید کمال ظل انوار
🖊 نویسنده:مجید ایزدی 📚نوبت چاپ: اول، 1403
سینوس هایم را عمل کرده و در اتاق ریکاوری بعد از عمل بودم.می شنیدم کسی یا حسین یا حسین می گوید و از امام حسین (ع)برای تحمل تشنگی بعد از عمل مدد می خواهد چشمانم پر اشک شده بود؛به سختی آن را باز کردم دیدم همه ساکتند و صدای یاحسین یاحسین از دهن خودم خارج می شود. روز بعد،مرخص شده و در خانه ی پدری برای گذراندن دوره ی نقاهت خوابیده بودم.همه از اتاقم خارج شده شنیدم صدای باز شدن درب اتاق می آید!برایم عجیب بود چون در را تازه روغن زده و مطمئن بودم چنین صدایی در هنگام باز شدن نمی دهد.سرم را بلند کردم،چشمم به درب اتاق بود.کسی را نمی دیدم اما کم کم یک جسم از پا شروع به شکل گرفتن کرد.پاها بعد تنه بعد هم صورتش.خودش بود.بابا کمالم دو زانو روبرویم نشست.نیم تنه ام را بلند کردم تا بنشینم.دو دستش را روی شانه هایم گذاشت و من را گرفت.سرش را نزدیک آورد و بین دو ابرویم را بوسید!
با آن حال نزار گفتم:مردمؤمن پیشانی و صورتم را ول کردی بین دو ابرویم را می بوسی؟پدر خندید و گفت:همان کسی که دیروز در اتاق ریکاوری صدایش می زدی سفارش کرد که از طرفش اینجا را بوسم...
#کنگره_ملی_شهدای_فارس 🇮🇷
#معرفی_کتاب 📖
#انتشارات_آسمان_سوم 📚
@asemane3
@kshohadayefars
🇮🇷کنگره ملی پانزده هزار شهید استان فارس