بسم الله الرحمن الرحيم
زندگينامه شهيد رضا زارع: شهيد رضا زارع فرزند علي اصغر در شانزدهم شهريورماه سال 1341 در خانواده اي مستضعف و زحمت کش مسلمان و با تقوي که پدرش کشاورز و اهل روستاي بردج بود ديده به جهان گشود وي دوران کودکي را در دامان پاک و مهربان مادري دلسوز و فداکار گذراند و در سن هفت سالگي به مدرسه رفت او تحصيلات را تا پايان دوره ابتدايي ادامه داد و بعد به خاطر مشکلات اقتصادي نتوانست به تحصيل ادامه دهد و از همان دوران شروع به کار و تلاش جهت امرار معاش نمود و ترک تحصيل کرد او علاقه زيادي به پدر و مادرش داشت به هر طريقي که بود از طريق روزي حلال تلاش مي کرد تا در تامين هزينه هاي زندگي مؤثر باشد وي در دوران انقلاب با انقلابيون همگام شد و پس از پيروزي انقلاب نيز با شروع جنگ تحميلي جهت انجام خدمت وظيفه به ارتش رفت و در مصاف با دشمن بعثي در بيست و پنجم ارديبهشت ماه سال 1366 در محل حاج عمران به فيض رفيع شهادت نائل آمد . روحش شاد و يادش گرامي باد .
حضور محترم و گرامي خانواده پدر عزيز و مادر گرامي سلام عليکم . شما را از راههاي دور و دلهاي نزديک سلام مي دهم . از شما خواهش مي کنم که در مصيبتم گريه و زاري نکنيد و صبر را پيشه خود سازيد که خداوند با صابران است زن برادرم را سلام مي رسانم و اميدوارم که برادرم با سلامتي کامل به آغوش خانواده برگردد و از شما در آخرين لحظات حلاليت مي طلبم . پدر بزرگ و مادر بزرگم شما را سلامي گرم و صميمانه مي گويم و از شما نيز مي خواهم از رفتن من و در مصيبتم گريه نکنيد توکلتان به خدا باشد که خدا باشماست. خواهران مهربان و گرامي شما را سلام به گرمي محبت و بزرگي زمين مي دهم و از شما مي خواهم که هيچ گونه ناراحتي در رفتن برادرتان به خود راه ندهيد حجابتان را حفظ کنيد و هيچگاه در مصيبتم گريه نکنيد .برادران عطاءالله و نورالله و جعفر و عين الله را پس از سلام رساندن سلامي برادرانه وصيت مي کنم که درس را تا سر حد نهايي ادامه دهيد و به حرفهاي پدر و مادر گوش دهيد شما را به خدا باعث يک لحظه ناراحتي پدر و مادر نشويد - سعي کنيد بتوانيد فرزندان خوبي براي پدر و مادرتان باشيد .دايي گراميم پس از تقديم سلام از شما و خانواده ات حلاليت مي طلبم و در از دست دادن فرزند خواهرت گريه مکنيد که خدا شما را ياري مي کند عموهايم را سلام رسانده و از آنها حلاليت مي طلبم . و بالاخره از تمام دوستان و قوم و خويشان نزديک و مهربان و با وفا و آشنايان محترم حلاليت مي طلبم و شما را در آخر به خداي بزرگ مي سپارم -به اميد روزي که بتوانيم با شهداي کربلاي حسيني همراه با سرور شهيدان اسلام محشور گرديم و پدر و مادر گرامي به عنوان تقاضاي کوچک حرفهايم را عمل کنيد و قبرم را جلو قبر سيد عبدالرشيد بگذاريد . خيرالله را ديده بوسي مي نمايم.با عرض سپاس و تشکر از شما .ساعت 11 صبح روز چهارشنبه 4/9/65