کنگره ملی شهدای استان فارس

دوشنبه 10 آذر 1404
14:03
قلی مزارعی

قلی مزارعی

فرزند صفدر

تاریخ تولد
1345/06/15
تاریخ شهادت
1360/04/21
محل شهادت
آبادان-ماهشهر
محل تولد
فارس - روستای خانیک
وضعیت تأهل
مجرد
مسئولیت
تک تیرانداز
نحوه شهادت
اصابت ترکش
نوع خدمت
بسیج
عضویت
بسیجی
بسم الله الرحمن الرحيم
شهيد قلي مزارعي در سال 1345در خانواده اي مستضعف در روستاي مزارعي (خانک سابق) از توابع شهرستان فراشبند متولد شد .وي در 5 سالگي با علاقه شديدي که به تحصيل داشت وارد مدرسه شد اما چون سن او براي تحصيل قانوني نبود آزادانه درکلاس درس مي خواند و سال ديگر با رسيدن به سن قانوني شروع به تحصيل نمود .از همان سنين کودکي هوش و ذکاوت وي باعث پيشرفت او در دين و زندگش اش شد و در سن 8سالگي شروع به نماز خواند کرد. و در سن 9سالگي روزه مي گرفت از همان اولين سال هاي عمر در جلسات مذهبي شرکت مي کرد و خصوصا به عزاداري سيد الشهداء علاقه وافري داشت .زماني که به کلاس پنجم ابتدايي راه يافت زهد او زبان زد حاص و عام بود و نيز در همان زمان بود که به انقلاب اسلامي در ايران به رهبري امام خميني به پيروزي رسيد. و او نقش خود را در راه با تکثير اعلاميه هاي و عکس هاي ايشان ايفا نمود .با شروع جنگ تحميلي تصميم گرفت به جبهه برود تا اين که قبل از ماه مبارک رمضان سال 1359با تني چند از برادران بسيج فراشبندي و چند تن از طلاب حوزه علميه شيراز وارد جبهه حق عليه باطل شد. در جبهه روحيه بسيار درخشاني داشت در سنگرش دعاي کميل و نماز جماعتش ترک نمي شد. و هميشه قرآن و مفاتيح را مي خواند .يکي از همرزمانش شهيد مي گويد روزي که وارد خط مقدم جبهه آبادان ماهشهر شد با به چهره خنداني به رفيقش گفت من مي روم و شهيد مي شوم هنگام خدا حافظي از برادران همرزمش گفت:انا لله و انا اليه راجعون.آري او از سوي خدا آمده بود و به سوي خدا رفت و بعد از چند روزي د رخط مقدم جبهه براثثر ترکش خمپاره حق را لبيک گفت وبه لقاي الله پيوست .باشد که با رهبري امام امت از خون اين شهيدان پاسداري کرده باشيم و با کمک خدا و مکتب ساز عدل الهي را در سرتاسر گيتي مستقر نماييم.روحش شاد و يادش گرامي باد.
بسم الله الرحمن الرحيم و لا تقولوا لمن يقتل فى سبيل الله بل احياء و لكن لا تشعرون مپنداريد آنها كه در راه خدا كشته مى شوند مردگانند بلكه زنده اند و شما در نمى يابيد با درود فراوان به رهبر كبير انقلاب و شهداى بخون غلتيده جمهورى اسلامى ايران وصيت خودم را براى پدر و مادر و برادران و خواهرانم شروع
مى‌كنم:پدر جان من عاشقانه بسوى شهادت شتافتم و در راه خدا شهيد شدم و از پدرم مى خواهم كه ناراحت نباشد و از خدا براى او طاقت كامل خواهانم، مادر جان من چون ديدم فرياد هل من ناصر ينصرنى امام امت خمينى بزرگ مانند زمان حسين بن على بلند است من عاشقانه بسوى جبهه شتافتم و در راه حق كشته شدم از مادرم مى خواهم كه خيلى خودش را ناراحت نكند كه من زنده ام بلكه نمرده ام و از برادرانم مى خواهم كه خدا را از ياد نبرند و هميشه نماز بخوانند و بياد خدا باشند و از خواهرانم مى خواهم كه آنها نيز هميشه بياد خدا باشند و خدا را از ياد نبرند و براى اينكه من شهيد شده ام ناراحت نباشند و از پدرم و عمويان و خواهران و برادران و مادر عزيزم مى خواهم كه مرا حلال بكنند و اگر از من بدى ديده اند ببخشند چون براى من ، پدر و مادرم خيلى زحمت كشيده اند و از برادرام محمد مى خواهم راه خود را ادامه دهد و نيز از برادرم مى خواهم كه چون با طمراس دهقان خيلى رفيق بوده ام از برادرم طمراس خواهش كند كه اگر بدى از من ديده است ببخشد و همچنين از برادران همكلاس نو جينى من كه عبارتند از عبدالحميد رضايى ، ناصر ايزدى ، محمد ايزدى ، جهانبخش جوكار ، محمد زمان جوكار و ساير برادرانم خواهش بكند كه اگر بدى از من ديده اند ببخشند آرى مادر و پدر و برادرانم و خواهرانم و عمويانم و پسر عمويانم من عاشقانه بسوى شهادت شتافتم و به آن مقام نائل گشتم و از شما مى خواهم كه هميشه طرفدار حق باشيد و در راه اسلام هيچگونه ترسى نداشته باشيد چونكه پيروزيد و السلام قلى مزارعى