کنگره ملی شهدای استان فارس

دوشنبه 10 آذر 1404
09:43
علی نظری

علی نظری

فرزند غلام حسین

تاریخ تولد
1340/07/10
تاریخ شهادت
1361/01/01
محل شهادت
رقابیه
محل تولد
فارس- استهبان -ایج
وضعیت تأهل
مجرد
مسئولیت
رزمنده
نحوه شهادت
ترکش
نوع خدمت
بسیج
عضویت
بسیجی
بسم الله الرحمن الرحيم
زندگينامه شهيد علي نظري : شهيد علي نظري در سال 1340 در شهر ايج پا به عرصه وجود گذاشت . او از کودکي چهره اي روشن و پر آوازه اي داشت . علي کم کم رشد کرد و در سن 7 سالگي پا به دبستان گذاشت در همان موقع بود که وي درس شهامت را نه از معلمين طاغوتي بلکه از بعضي معلمين ديني ياد گرفت . هر چه علي پا به سن بالاتر مي گذاشت ستاره اش درخشان تر مي شد و چهره اش نوراني تر همين طور که تحصيلاتش را ادامه مي داد انقلاب اسلامي نيز شروع به درخشيدن کرد و در همان موقع بود که شهيد نظري جهاد با نفس خود را در ابتدا شروع کرد مرتب به تبليغات اسلامي مي پرداخت و هر لحظه آرزو مي کرد که اين انقلاب بزرگ سهمي داشته باشد . علي کلاس اول دبيرستان را به پايان رسانيد در اين مدت وي هر لحظه که بيکار مي شد به تبليغ مي پرداخت . تبليغات وي تا حدي بود که به کرمانشاه هم سرايت کرده بود و در آنجا هم به تليغ پرداخته بود . وي در تابستان 1360 روح پر افتخارش بطرف معبود الهي پرواز کرد و از زرق و برق دنيا چشم پوشي نمود و خود را براي اعزام به جبهه جنگ حق عليه باطل آماده کرد در شهريور همين سال بود که خون پاکش شروع به جوشيدن کرد و با ياد خدا و با آرزويي که داشت حرکت کرد و در حدود سه ماه در جبهه با صداميان متجاوز جنگيد در اين مدت مرتب نامه مي نوشت به خانواده و از نامه هاي اين شهيد آشکار بود که وي مردانه مي جنگيد و پيش مي رود از نامه هايش مشخص بود که يک آرزوي ديگر دارد و آن چيزي جز شهادت نيست . پس از سپري شدن سه ماه اول به شهر خود بازگشت و در اين زمان يکي از برادرهاي عضو بسيج بنام محمود رنجبر که در جبهه نبرد حق عليه باطل بود و به شهادت رسيد . هنگامي که علي خبر شهيد شدن دوستش را شنيد مرتب شعار مي داد برادر شهيدم راهت ادامه دارد و فرياد مي زد حتماً انشاالله به ياري خدا انتقام خون برادرم را خواهم گرفت . علي در اين مدت که براي خدمت به اهالي روستا به خانه خود آمده بود حتي يک لحظه هم وقت خود را بيهوده تلف نمي کرد و تمام وقت خود را در مسجد کنار برادران بسيجي مي گذراند بعداً در تاريخ 27 بهمن سال 1360 ديگر نتوانست در خانه و روستا طاقت بياورد و دوباره براي عزيمت به جبهه ثبت نام کرد و آه اين بار برايش از تمام اوقات زندگي خوش آوازه تر بود زيرا شهيد مي دانست که اين دفعه آخرين مرحله خواهد بود عاشقانه در اين راه قدم برداشت و اين بار خانواده اش از او ايراد رفتن به جبهه را نگرفتند زيرا برايشان آشکار بود که افتخار عظيمي را صاحب خواهند شد . شهيد آنقدر شوق رفتن داشت که حتي يک دقيقه هم صبر نکرد که برادرش از سفر بيايد و با او خداحافظي کند ولي مظلومانه از پدر و مادر خويش خداحافظي کرد و عازم جبهه شد پس از 23 روز اولين نامه را براي خانواده خود نوشت و از محتويات نامه مشخص بود که بوي شهادت مي دهد . اطراف نامه با علامت هاي سرخ که نشان از خون سرخ حسين بن علي (ع) داشت چاپ شده بود و مرتب از خواهران و برادران خود مي خواست که برايش دعا کنند که به مقام شهادت نائل گردد . قرار بود يک حمله سراسري آغاز شود شهيد عزيز از اهواز اعزام به جبهه شوش شد و شب عيد نوزوز فرا رسيد به گفته دو همسنگرش بنام هاي علي مهدي پور و حسن مرادي که شهيد مظلوم با زبان مبارکش گفته بود که چرا ما شهيد نمي شويم و با گفتن تکبير و شعار همبستگيش مهدي اي مهدي جلو رفت که نمي دانم کدام ناجوانمرد متجاور عراقي بود که بهترين همسنگرمان را به شهادت رسانيد . شهيد علي نظري به معشوق الهي پيوست و جسد مبارکش را انتقال دادند به شيراز که بعد از چند روز در شهر ايج زادگاهش تشييع شد و سرانجام در گلزار شهداي ايج به خاک سپرده شد . روحش شاد و راهش پر رهرو باد .
وصيتنامه شهيد على نظرى. بسم الله الرحمن الرحيم. و بشر الصابرين الذين اذا اصابتهم مصيبه قالوا انا لله و انا اليه راجعون. و مژده به صبركنندگان آنانكه چون به حادثه اى سخت و ناگوار دچار شوند صبورى پيشه كنند و گويند ما از سوى خدا آمده و بسوى او رجوع خواهيم كرد. امام حسين (ع) مى فرمايد: و حال كه بدنهاى ما براى مرگ آفريده شده پس چه بهتر كه اين مرگ در راه خدا باشد. همه بايد بدانند من آگاهانه و با انتخاب خود در اين راه قدم گذاشتم و هدفم الله است و از آن زمان من اين راه را در زندگى كردم. لذا اگر توفيق بيشترى پيدا كردم و سعادت نصيبم شد و توانستم رستگار شوم و در اين راه شهيد شوم هيچكس مسئول مرگ و شهادتم نيست. اميدوارم بجاى آنكه براى من بگريند و عزدارى كنند از خداوند متعال و رحيم طلب آمرزش و عفو براى خطاها و غفلتهاى گذشته ام بكنند. پدر و مادر عزيزم بخدا سوگند شمايى كه بعد از ا... تمام وجود و هستيم از شماست و من نتوانستم قدر يك لحظه از زحمات طاقت فرسا و كمرشكن شما را بدانم از اينكه گاهى نادانى كردم و نتوانستم احترام لازم را مبذول دارم از شما پوزش مى خواهم. اميدوارم كه شما از مرگ من غمگين و افسرده نشويد و همچنان در مسير الى الله و اسلام راستين و خط امام خمينى پيشرو باشيد و من تا انتقام خون حسين (ع) و تمام شهيدان را نگيرم از پاى نخواهم نشست. قرآن كريم مى فرمايد: بدرستى كه خداوند جان و مال مومنين را به بهاى بهشت مى خرد در راه خدا جهاد كنيد بكشيد و كشته شويد. از ملت غيور و رزمنده ايران مى خواهم كه وحدت خود را منسجمتر نمايند و هرچه در توان دارند به دهن دشمن خدا و دشمن اسلام بكوبند. برادران عزيزم اگر من توانستم به معشوق خودم برسم و شهيد شوم اسلحه مرا برداريد و راهم را كه همان راه فى سبيل الله است ادامه دهيد. والسلام على نظرى 29/11/60.