دلیل شهادت: گلوله به پا و موج انفجار
تاریخ تولد: 1338/02/01
تاریخ شهادت: 1359/07/13
محل شهادت: اهواز- خرمشهر
محل دفن: (مسیر یابی و بازدید آنلاین)
تحصیلات: دیپلم
سمت : رزمنده
بسم الله الرحمن الرحيم زندگي نامه شهيد منصور رحمانيان برادر شهيد منصور رحمانيان سرباز فداکار اسلام در سال 1338 در خانواده اي مذهبي و کارگر بدنيا آمد و از همان دوران کودکي با مکتب اسلام آشنا شد دوران کودکي را در محيط خانواده گذراند و بعد وارد محيطي بزرگتر از خانه شد يعني مدرسه شش ساله بود که در مدرسه اميرکبير به تحصيل شد و در اين زمان به رعايت اخلاق خوبي برخوردار بود و بعد از تمام شدن تحصيلات ابتدايي وارد دبيرستان شد و در آن زمان عشق و علاقه فراواني به خواندن قرآن پيدا کرد خيلي دلش مي خواست قرآن را به زبان عربي بياموزد و کم کم خواندن قرآن را آموخت و بعد از پايان دوران دبيرستان موفق به گرفتن ديپلم شد و در دوران دبيرستان به بيماري سختي مبتلا شد که هيچ کس از وي اميدي نداشت و کم کم حالش بهبود پيدا کرد ودر آن موقع خداوند نخواست که اين فرد با ايمان در بستر بيماري بميرد بلکه خداوند شهادت که آرزوي او بود به او ؟؟؟ کرده بود و تمام قدم هايش براي رضاي خدا بر مي داشت و تمام اوقات بيکاري خود در مجالس مذهبي صرف مي کرد و علاقه زيادي به نيمه شعبان يعني تولد حضرت مهدي(عج) داشت و همه سال در جشن هاي نيمه شعبان شرکت مي نمود در تمام ماه مبارک رمضان هم روزه مي گرفت و هم کار مي کرد از کار کردن ناراحت نمي شد در منزل اخلاق بسيار پسنديده اي داشت با همه رفتار خيلي خوبي داشت احدي از دستش ناراحت نبود و دلش به حال همه مي سوخت و همه را به راه اسلام و نماز دعوت مي نمود و خيلي زياد علاقه به مطالعه کردن و کتاب هاي مذهبي داشت حتي قبل از انقلاب اهل سينما و خوش گذراني نبود در غذا و لباس و غيره زياده روي نمي کرد و هيچ وقت ايراد چيزي نمي گرفت و ؟؟؟ به موقعي که انقلاب اسلامي به رهبري امام بزرگوار شروع شود و آن زمان اولين کسي بود که در تظاهرات بر ضد رژيم شرکت مي کرد حتي قبل از انقلاب هم از رژيم پوسيده پهلوي بدش مي آمد و متنفر بود در دوران حکومت نظامي شب ها در پشت بام شعار الله اکبر سر مي داد و ديگران هم وادار به اين کار مي نمود با بي حجابي خيلي بدش مي آمد و شعاري که در آن با صداي بلند در پشت بام مي داد اين بود:حسين بر پا شد عاشورا مي روم،خون جوانان ريختند در يزد و جهرم. کشته يارانت در تبريز و در قم،الله الله نصر من الله رهبر روح الله. شرکت کردن اين شهيد در تمام تظاهرات که بر ضد رژيم شاه صورت مي گرفت نشانگر پيروي از امام بزرگوار و ؟؟؟ انداختن رژيم شاهنشاهي بود و در روز 22 بهمن سال 1357 بود که به دستور امام تسخير پادگان ها صورت گرفت اين بار هم با ديگر دوستانش در گرفتن پادگان آموزشي جهرم شرکت کرد و بعد از آن هم به حفاظت از شهرباني جمهوري اسلامي و غيره پرداخت چون از فرمان امامش سرپيچي نمي کرد و همه شب اسلحه بدست مي گرفت و در پشت سنگر کشيک مي داد و بعد از آن به فرمان امام به خدمت مقدس سربازي اعزام شد او هميشه مي گفت: سربازي در نظام جمهوري اسلامي کوله باري است که هر فرد مسلمان بايد پشت سر بگذارد دوران آموزشي سربازي را در کرمان طي نمود و بعد از آن به اصفهان منتقل شد در پادگان رفتار بسيار خوبي با رفقايش داشت همه او را دوست داشتند و او را ارشد پادگان صدا مي کرد در پادگان دفتر دار؟؟؟ بود و بعد از 14 ماه خدمت داوطلبانه به جبهه جنگ اعزام شد و در آن موقع جنگ تن به تن در خرمشهر شرکت داشت و در آن روز فرمانده او به جلو مي رود و شهيد مي شود و او مي رود که فرمانده خود را ؟؟؟ تا به دست مزدوران بعث عراق نيفتد که در تاريخ 14/ 7/ 1359 گلوله اي به پاي چپش اصابت مي کند و رفقايش او را به بيمارستان آبادان و از آن جا به بيمارستان تهران منتقل مي کنند و حالش رو به بهبودي پيدا مي کند اما بعد از مدتي به شهادت که آرزوي ديرينه و هميشگي او بود مي رسد و جسد پاکش را در بهشت زهرا به خاک مي سپارند و او هميشه مي گفت: خوشا به حال کسي که شهادت نصيب او گردد و جسدش را در بهشت زهرا به خاک بسپارند. روحش شاد و يادش گرامي باد
برای مشاهده این صفحه QR کد را اسکن کنید