کنگره ملی شهدای استان فارس

دوشنبه 10 آذر 1404
12:38
نصرت اله کرم زاده

نصرت اله کرم زاده

فرزند محمدابراهیم

تاریخ تولد
1343/06/03
تاریخ شهادت
1361/03/04
محل شهادت
خرمشهر
تحصیلات
ابتدایی
محل تولد
فارس - خرامه - سجل آباد
وضعیت تأهل
مجرد
مسئولیت
رزمنده
نحوه شهادت
ترکش
نوع خدمت
بسیج
عضویت
بسیجی
بسم الله الرحمن الرحيم
زندگينامه شهيد نصرت اله کرمزاده : شهيد نصرت اله کرمزاده فرزند محمد ابراهيم کرمزاده در سال 1343 در خانواده اي کشاورز در روستاي شهيدآباد خرامه ديده به جهان گشود . وي پنجمين فرزند از هشت فرزند خانواده بود . پدر و مادر شهيد با کشاورزي خانواده خود را تأمين مي کردند و در ضمن تلاش داشتند که فرزندانشان بر طبق اصول درست اسلامي تربيت شوند . لذا شهيد نصرت اله کرمزاده از همان کودکي به احکام شرع و اسلام آگاهي کامل پيدا کرده بود و فردي بسيار مبادي اخلاق بود و به همه احترام مي گذاشت . از هفت سالگي به مدرسه رفت ولي به علت فقر خانوادگي در همان مقطع ابتدايي ترک تحصيل کرد و مانند ديگر برادرانش به کار کشاورزي پرداخت و مدتي نيز در يک قنادي به کار پرداخت . با اوج گيري نهضت هاي مردمي بر ضد رژيم پهلوي او نيز همانند ديگر اقشار مردم در راهپيمايي ها شرکت مي کرد و عملاً علاقه ي خود را به نظام مقدس جمهوري اسلامي نشان مي داد . بعد از پيروزي انقلاب در فروردين 1358 به خرامه آمد و در کنار فعاليت هاي مذهبي خود به شغل قنادي پرداخت . در اسفند ماه 1359 ازدواج کرد با شروع جنگ تحميلي روح او آرام و قرار نداشت سرانجام تصميم گرفت به جبهه برود ولي با مخالفت خانواده مواجه گشت ، وي علي رغم همه مخالفت ها در تاريخ 15/1/1361 به جبهه خونين شهر اعزام شد و در فتح بزرگ خونين شهر شرکت کرد تا اينکه در تاريخ 4/3/1361 در خرمشهر به نصرت الهي دست مي يابد و به آرزوي ديرينه خود يعني شهادت نائل مي گردد . پيکر پاک شهيد نصرت اله کرمزاده در گلزار شهداي امامزاده عقيل (ع) شهيد آباد به خاک سپرده شد. روحش شاد و راهش پر رهرو باد .
بسم الله الرحمن الرحيم
وصيت نامه شهيد نصرت الله کرم زاده
ان الله اشتري من المؤمنين انفسهم و اموالهم بان لهم الجنة
ملتي که شهادت دارد اسارت ندارد.(امام خميني)
انقلاب شکوهمند اسلامي با قدرت لايزال الهي و همت دليرانه امت حزب الله مي رود تا که پرچم پر افتخار لا اله الا الله محمد رسول الله را به تمام جهان به اهتزاز در آورد و پرچم کفر را سرنگون سازد. و در تحقق اين هدف جان ها بايد فدا گردد خون ها بايد ريخته شود ـ کودکان يتيم و پدران بي پسر و مادران داغ ديده گردند چرا که اسلام عزيز است و والا و چيزي بهتر از آن نيست و جا دارد که در راه اين اسلام عزيز حسين ها،اکبر ها و عباس ها و شهيد بهشتي ها و دستغيب ها فدا کردند شما که اين دين و مکتب پايدار بماند که اين گفته حسين(ع) است.ان کان دين محمد لم يسقتم الا بقتلي فياسوف خديني که اگر دين محمد پايدار نمي ماند جز بکشتن، پس اي شمشيرها فرود آئيد بر فرق ما. وصيتي که دارم اينست که ملت غيور همچنان با رهبري امام امت و رهنمودهاي روحانيت حرکت کرده و در مقابل دشمن استوار ايستاده و مقابله نمايند.و از پدر و مادر عزيز خود مي خواهم که مرا حلال کنند از اين که مرا در راه اسلام قرباني کرده اند افتخار کنند و ناراحتي زياد و گريه نکنند که قلب دشمن خوشحال شود چرا که من امانت خدا نزد آنان بودم و آنها امانتدار خدا بودند و پس از شهادت من سجده شکر را بجاي آورند و دعا کنند که خداوند اين هديه ناقابل را از آنان بپذيرد.پدر و مادر و اهل فاميل و دوستان مرا حلال کنيد.و از همين جا با شما عموهاي عزيز نيز خداحافظي مي کنم و از شما مي خواهم که سر نماز هميشه براي امام عزيز دعا کنيد و دعاي فرج امام زمان را فراموش نکنيد و اميدوارم که فرزندان خود را طوري پرورش دهيد که بتوانيد و خود نيز بخواهند که به عنوان هديه به اسلام داده شوند و اميدوارم که هميشه موفق باشيد از تمام دوستان خداحافظي مي کنم و اميدوارم که اگر زماني من باعث ناراحتي براي ايشان گرديده ام مرا ببخشند و حلال کنيد و در پايان از پدر و مادر و خواهر و برادرانم و همه فاميل تقاضا مي کنم که همان طور که گفتم در شهادت من زاري نکنند زيرا اين شهادت است که عروسي من را نمايان مي کند و اين عروسي است که باعث خوشحالي مي گردد پس شهادت من عروسي من و عروسي من شادي شماست بنابراين جايي براي گريه نمي باشد در ضمن هرگز مرا ناکام به زبان نياوريد زيرا ؟؟؟ من شهادت بود که به آن رسيدم در ضمن از نامزدم مي خواهم که براي من گريه نکنند زيرا دشمنان خوشحال مي شوند و از نامزدم مي خواهم که مرا حلال نمايد اگر ناراحتي از من ديده است و طبق وصيت نامه که دست برادرم نوازالله مي باشد با نامزدم رفتار کنيد که نامزدم از من رازي باشد.والسلام
سر راهم مگير مادر مکن تو التماس ديگر که دارم مي روم جبهه
بکن تو حرف من باور رسيده حق من آخر که دارم مي روم جبهه
زنم بر سينه ات زخمي که دارم مي روم جبهه تو هم هستي با اين پستي
که دارم مي روم جبهه بيا مادر به پهلويم نمي بينم تو را ديگر تو کوله باري از ترسي. براي هميشه خداحافظ عکس کوچکم سر قبر من بزنيد. 22/2/1361 نوشتم در جبهه رقابيه ؟؟؟ روز چهارشنبه نصرت الله کرم زاده