لندکروز بهشت
تصمیم گرفتند ضرب شستی به حکومت نظامی های شهر شیراز، نشا...
"فاطمه" 🌱
گاهی وقتها توی خیالم با پدرم دعوا میکردم: ...
"مرزنامه"🌱
به این فکر میکردم که دیگر مسیر بازگشت مثل آمدن برایم ت...
"سینههای بینشان"🌱
خلاصه یک مدتی میشد که بعد از دامادم بهترین مونسم دلشو...
"پرونده گزینش"🌱
بحث ادای تکلیف و وظیفه را پیش کشید اما من میشناختمش. ش...
"آسمان زیر آب"🌱
وقتی رفتم قسمت غواص ها، یک بار که یکی از بچه ها راه می رف...
"جلوتر از خاکریز"🌱
بعداز حرکت هم آیه ی «وجلعنا...» را خواندیم، چون برایمان ...
"زخم های متبرک"🌱
"زخم های متبرک"شعرهای سرخ شاعر نام آشنای جنگ،احدد...
"تا صبح شهادت"🌱
عهدی ست که بسته ایم برمی خیزیم ...
شهید ابراهیم باقری زاده