کنگره ملی شهدای استان فارس

دوشنبه 10 آذر 1404
15:43
شکراله ابسالان

شکراله ابسالان

فرزند جلال

تاریخ تولد
1346/01/03
تاریخ شهادت
1366/06/25
محل شهادت
اهواز
محل تولد
فارس-ممسنی-درک تیرتاج
وضعیت تأهل
مجرد
مسئولیت
رزمنده
نحوه شهادت
اصابت ترکش
نوع خدمت
ژاندارمری
عضویت
کادر ثابت
به نام خدا
زندگي نامه شهيد شکراله آبسالان . شهيد شکراله آبسالان در سال 1346 ه.ش در روستايي دور افتاده و محروم از توابع تيرتاج به نام کيکمدان دشمن زياري در يک خانواده بسيار مستضعف ديده به جهان گشود قبل از آن که قدم به دبستان بگذارد . درد و رنج و فقر خانوادگي را با تمام وجودش حس کرد . چون سياست رژيم شاهي اين بود که روستاها همچنان ويران بمانند و شهرها آباد . آن هم به مديريت اربابان آمريکايي و انگليسي . شهيد در ميان فقر و مسکنت در سن 7 سالگي روانه مدرسه شد شهيد در کلاس سوم ابتدايي مشغول به تحصيل بود که مادرش را از دست داد و دردي عظيم بر ساير دردهايش افزود اين حادثه براي يک طفل که آغوش گرم مادر تنها نقطه اميدش مي باشد چون پتکي بود که بر مغزش فرود آورده باشند روزهاي متوالي با چشماني اشک آلود کتابهايش را بر مي داشت و به مدرسه رفت و شبها به ماتم مي نشست تا اين که موفق شد که دوران ابتدايي را به پايان برساند . سپس با همه اين مشکلات به علت فقدان مدرسه راهنمايي در زادگاهش با يک دنيا فقر و دو دلي با دلي پر از اميد به آينده اي درخشان راهي روستاي درک شده شايد بتواند با ادامه تحصيل راه نجات خانواده فقر زاده اش را بيابد و سرانجام با تحمل مشکلات کمبودها و مشقات فراوان که شايد يکي از آن مشکلات قادر بود انساني است اراده و بي هدف را از ادامه تحصيل منصرف کند موفق به گرفتن پايان نامه سوم راهنمايي شد . شهيد براي نيل به اهداف بالاتر و به اين منظور که فاصله کمتري به خانواده اش در محل تحصيل داشته باشد تا در ضمن درس خواندن بتواند کمکي هر چند اندک به پدر معلول و درمانده اش که هيچ سرمايه اي جز نيروي کارکردن نداشت بنمايد رهسپار دبيرستان ده گپ دشمن زياري گرديد . با وجود پيمودن راه نسبتا زياد و برف و باران موفق به گرفتن مدرک سوم دبيرستان شد . درباره رفتارش همين قدر کافي است که تمام همکلاسي هايش از او به عنوان يک فرد خوش اخلاق و صادق و خوش طينت ياد مي کنند و معلم هايش او را يک فرشته محبت و نيروي فعال براي خانواده و همسايگانش مي گويند رفتار او با ما چنان بود که پيامبر اکرم صلي الله عليها درباره همسايگان فرموده است ولي سرانجام به علت فقر نتوانست که ادامه تحصيل بدهد ولي از آنجا که نامبرده عاشق خدمت نمودن به اسلام و جامعه اسلامي بود . تصميم گرفت با انتخاب يک شغل شريف به اين آرزو جامعه عمل بپوشاند و در تاريخ 14/10/1364 نه خاطر پيوستن به ارتش دلاور و ايثارگر جمهوري اسلامي ايران در يکي از مراکز درجه داري ثبت نام نمود و پس از دوره هاي آموزشي که مدت 11 ماه به طول انجاميد موفق به اخذ درجه گروهبان دومي شد . مدت 18 ماه در مرودشت خدمت نمود اما از آن جايي که نمي توانست جنايات دشمنان اسلام را ببيند و آرام بگيرد رهسپار ميادين نبرد مي شود تا برادران همرزمش را در نبرد حق عليه باطل ياري دهد و عاشقانه جنگيد تا اين که در تاريخ 25/6/1366 در جبهه خسروآباد آبادان به درجه رفيع شهادت نايل گرديد . و به همه ما آموخت که با شعار هيهات من الذله امام حسين عليه السلام را در عمل ، نه در شعار نشان دهيم . روحش شاد و راهش مستدام باد . والسلام
بسمه تعالى
و قاتلو هم حتى لا تكون فتنه و با آنان دشمنان خدا مبارزه كنيد تا فتنه برچيده شود و با سلام و درودبه رهبر كبير انقلاب اسلامى و تمامى مسئولين دلسوز اين كشور اسلامى
هم اكنون كه مى خواهم اين چند كلمه را به عنوان وصيت نامه ويادبودى بعد از من بنويسم برادران بسيجى رزم آوران شيردل رامى بينم كه حسين وارمى خروشند همچون شيرى غزال به پيش مى تازند و تپه ها و موضع ها ى دشمن بعثى رامى گيرندبا فرياد الله اكبر و لا اله الا الله همچون سيلى خروشان به پيش مى روند نازم به قدرت اين جان بركفان بسيجى و سلحشوران غيور رادمردان راه حق و ارتشيان دلاور در پهنه هاى پيكار و مبارزه حق عليه باطل رزمندگانى كه مستانه مى نوشتند پروانه وار به گرد هدف اسلامى خود مى گردند حسين گونه شربت شهادت مى نوشند و براى ديدار با خدا ملاقات معبود ازعزيز ترين سرمايه خود يعنى جان
مى گذرند و آنر ا درراه هدف و درراه خدا و دفاع ازكشور ووطن اسلامى خود هديه مى كنند
به عنوان يك سرباز از سربازان اسلام كه هدفم جز خدمت به خدا و خلق خدا نيست وصيتى دارم كه آنرا به عرض مى رسانم سربازان بسيجيان و رادمردان پيرو حق اسلام براى ما همه چيز است و تا مى توانيم تا آخرين قطره خون خود د رراه اسلام و دفاع از آرمان كشورمان بپا خيزيد و دفاع كنيد و لحظه اى از ياد خدا غافل نباشيد و پيوسته گوش به فرمان رهبر و مسئولين دلسوز كشورمان باشيد من اگر چه خود را شرمسار مى بينم از اينكه نتوانستم آنطور كه بايد به كشورمان خدمت كنم ولى خوشحالم كه دلاور مردان و برادران ديگر من
نمى گذارند كه اسلحه من خاموش گردد و سنگر من خالى بماند از اين بابت خرسند و راضى هستم واز خداى بزرگ آرزوى موفقيت و پيروزى بر اجانب رادارم در پايان عرايضم صميمانه از حضور اقوام و خويشان خداحافظى نموده واز پدر م از صميم قلب سپاسگزار ى‌مى نمايم بخاطر زحماتى كه درپاى من كشيده و از خداوند مى خواهم كه وى را ازمن راضى و خشنود بنمايد وازاقوام و خويشان انتظار دارم كه راه مرا ادامه بدهند ونگذارند كه لحظه اى دشمنان اجنبى بركشور ما تسلط يابد
با آرزوى طول عمر براى تمامي‌مسئولين و تمامي‌دست اندركاران كشورم
و السلام