بسم الله الرحمن الرحيم
زندگي نامه شهيد محمد حسين سرپرست
محمد حسين سرپرست در عصر عاشوراي سال 1346 در خانواده اي مذهبي به دنيا آمد و به همين دليل نام او را محمد حسين گذاشتند از همان دوران کودکي شجاعت و آزاده بودن او مشهود بود.با اقوام و خويشان بسيار خونگرم و صميمي بود.در دوران نوجواني به سر مي برد که مصادف با حرکت هاي مردمي بر ضد رژيم پهلوي قرار گرفته بود.با توجه به اين که پدرش از اولين انقلابيون و مخالفان ضد رژيم ستم شاهي بود.او نيز به تبع پدر خود در اکثر تظاهرات ها و حرکت هاي ضد رژيم طاغوت شرکت مي نمود و با اين که نوجواني ده يازده ساله بود اما از درگيري ها و برخورد هاي نيروهاي امنيتي بر ضد تظاهر کنندگان واهمه اي نداشت.بدون هيچ گونه ترسي در حمله مردم به مراکز دولتي وابسته به رژيم شرکت مي نمود. تا اين که انقلاب شکوهمند اسلامي پيروز گشت و پس از آن در اکثر فعاليت هاي مردمي و انقلابي جهت حفاظت از دستاوردهاي انقلاب شرکت مي نمود.او جزو اولين گروه هايي بود که در ارتش بيست ميليوني و سپس بسيج مردمي ثبت نام و به فعاليت مي پرداختند پس از شروع جنگ تحميلي همواره ؟؟؟ اعزام به جبهه بود که به دليل سن و سال کم از طرف مسئولين اعزام ممانعت مي نمودند تا اين که پس از فرمان تاريخي امام(ره) جهت شکستن حصر آبادان و اعزام اولين گروه هاي مردمي به جبهه ها،وي با دست بردن در شناسنامه و اصرار و درخواست از پدرش جهت سفارش به مسئولين اعزام جهت اعزام وي در آبان ماه سال 1360 با اين که نوجواني چهارده ساله بود به جبهه اعزام گرديد و پس از اندي آموزش بلافاصله به خطوط مقدم جبهه فرستاده شدند.با توجه به روحيه شجاعت و شهادت طلبي که در وجود او بود بسرعت در جبهه قابليت هاي خود را نشان داده و پس از چندين ماه به عنوان راننده و خدمه تانک هاي P.M.P به عضويت لشکر امام حسين(ع) اصفهان در آمد. در موقع حضور در جبهه ويژگي هايي را دارا بود که مورد تحسين همرزمانش قرار مي گرفت.در عمليات پيروزمند بيت المقدس که منجر به آزادسازي خرمشهر از دست نيروهاي بعثي عراق در سوم خرداد 1361 گرديد حضوري فعال داشت و چندين مرتبه تانکر وي مورد اصابت قرار مي گيرد که به خواست خداوند جان سالم بدر مي برد و وي از حضور در عمليات خاطراتي را نقل مي نمود که حاکي از شجاعت و شهادت طلبي وي مي کرد.پس از عمليات با همرزمانش مورد تشويق فرماندهان قرار گرفتند و به زيارت آقا امام رضا(ع) به مشهد مي روند خانواده وي تا مدت ها قبل از عمليات و بعد از عمليات از او خبر نداشتند تا اين که پس از چند روز زيارت به منزل مراجعت مي نمايد پس از چند روز استراحت دوباره به جبهه باز مي گردد پس از يک ماه مجددا به عنوان راننده و خدمه تانک در تيرماه سال 1361 در عمليات دلاورانه رمضان شرکت نموده و به هنگام پيشروي به مواضع دشمن با اين که از قبل به او الهام و به يکي از همرزمانش گفته و حلاليت طلبيده بود در روز بيست و دوم رمضان مصادف با 23تير1361 با اين که پانزده سال و اندي بيش نداشت به فيض و درجه شهادت نائل مي گردد.روحش شاد و يادش گرامي باد
بسم رب الشهدا والصديقين انا لله وانا اليه راجعون
بكشيد مارا ، ازكشته شدن نمى ترسيم از سخنان امام خمينى
با درود فراوان به رهبر كبير انقلاب عزيزمان خمينى بت شكن كه آنچنان روح انقلابى دركالبد مرده اين ملت دميد كه سه سال از هجوم تمام ستمگران بر عليه اين انقلاب بسيج شده اند و ملت عزيزمان آنچنان قهرمانانه
ازكشور اسلامى شان دفاع مى كنندكه حيرت جهانيان را برانگيخته اند . اينجانب محمدحسين سرپرست بنابروظيفه شرعى خودم وصيت نامه ام را به اين شرح شروع مى كنم بنام ايزد يكتا وبنام رب بى همتا اينك كه مزدوران بى وطن به ميهن و خاك مقدسمان هجوم آورده اند فرصت دفاع از دين برترمان اسلام وسرزمين دلاورزمان ايران را ازدست نمى دهيم من ا زتمام برادران ايرانى مى خواهم كه تا دير نشده از نوجوان15 ساله تا پيرمرد 80 ساله دراين جهاد مقدس شركت كنند . پدرم درود برتو باد كه اجازه دادى من به ميدان نبرد با مزدوران از خدا بى خبر بروم و مادرم سلام من برتو با د كه بالاخره براحساس مادرانه ات پيروز شدى وفرزندت را روانه ميدان نبرد عليه كفارومسلمين كردى و گفتى كه تورا درراه خداهديه انقلاب اسلامي
مى كنم من به وجود توافتخار مى كنم كه مادرى از سلاله فاطمه زهرا هستى پدرومادر ناراحت نباشيد من امانتى از طرف خدا بودم وخدا اين امانت را از شما گرفت سلام مرا به برادرم برسانيد و بگوييد كه حسين گونه رفتار كند و سلام مرا به سه خواهرم برسانيد و بگوييد كه زينب وار رفتاركنند و همچنانكه شهيد دكتر على شريعتى گفت كسانى كه رفتند كا رى حسينى كردند و كسانى كه مانده اند بايد كارى زينبى بكنند وگرنه
يزيدى اند ديگر عرضى ندارم همگى را بخدا مى سپارم .