بسمه تعالی
زندگی نامه مصطفی شیبانی : شهید مصطفی شیبانی در سال 1325 در صغاد متولد شد . در سن 6 سالگی به دبستان رفت و تحصیلات ابتدائی خود را در دبستان انوری سابق صغاد به پایان رسانید از همان دوران کودکی چهره او بیان گر این بود که همیشه می خواست دنبال کارهائی برود خدمت به افراد باشد نه خودش بعد از تحصیلات ابتدائی همراه پدر خود به کار کشاورزی در مناطق سرحد ادامه تا داد تا این که در سن 17 سالگی نسبت به علاقه ای که به رانندگی داشت شغل رانندگی را انتخاب کرد در اوج مبارزات بر علیه رژیم شاه از همان دوران رانندگی او شروع شد . چون شهید مصطفی شیبانی می گفت من که شغل رانندگی را انتخاب کردم بهترم می توانم فعالیت های خود را شروع کنم . و بر علیه رژیم شاه فعالیت داشته باشم او همیشه با حوزه علمیه قم در ارتباط بود همیشه نوارهای امام را از شهر قم به شهرهای دیگر ایران انتقال می داد و به روحانیون دیگر نقاط ایران می رساند او علاقه زیادی به پیشرفت اسلام داشت و دوست می داشت جوانان آگاه کند 20/7/61 تا این که در سال 1355 اقدام به افتتاح کتابخانه ای به نام کتابخانه امام صادق ( ع ) در صغاد شد . و می کوشید جوانان را جلب کند و این کار او هم با موفقیت انجام شد . در سال 1356 مبارزه او بیشتر شد . و کمتر دیگر به فکر جابه جا کردن بار بود او همیشه سعی داشت تبلیغات را بر علیه رژیم شاه افزون کند شهید مصطفی شیبانی در روز 19 دی 56 در قم . بود زمانی که تظاهرات شروع نام برده یکی از افراد وی بود که تظاهرات 19 دی 56 شرکت کرد که در همان روز مورد ضرب شتم مزدوران شاه قرار گرفته بود و و با جمعی دیگر از برادران بازداشت شد و بعد از بعد از آزاد شدن نام برده ، نام برده با انتقال اطلاعیه ها و نوارهای امام به استان فارس منطقه آباده را به عهده گرفته بود که رساند . در همان دوران خاری بود در چشم منافقین تا این که در سال 1357 که اوج مبارزات به رهبری امام پیش می رفت همیشه و مزدوران شاه هر روز مردم بی گناه را به شهادت می رساند می گفت ای کاش من هم شهید می شدم . در سال 1357 در اوج مبارزات امام وظایف سنگینی به عهده گرفته بود از جمله - انتقال سخنرانان از قم به منطقه آباده آوردن اطلاعیه ها و نوارها از کارهای مهم شهید مصطفی شیبانی بود با پیروزی . انقلاب اسلامی شهید مصطفی شیبانی کامیون خود را فروخت می گفت باید کار دیگری بکنم تا این که مسئله سپاه پاسداران . به میان آمد از اولین افرادی که مشتاقانه وارد سپاه شد . که مأموریت هائی که در سپاه به عهده گرفت حتماً سپاه بهتر اطلاع دارد که تا مأموریت مصادره اموال خان ها در بوانات مأموریت در مناطق جنوب کشور قبل از شروع جنگ تحمیلی از سپاه بیرون آمد و می گفت من باید بروم دنبال همان کار رانندگی . و باز شغل رانندگی را انتخاب کرد و کار او فقط حمل بار به طرف غرب کشور بود تا این که جنگ عراق علیه ایران شروع شد . نام برده باز به سپاه رفت هدف از سپاه رفتن او رفتن به جبهه بود . به قول خودش اگر لیاقت داشته باشم شهادت - زمانی که به سپاه رفت از از همان اول پیشنهاد اعزام به جبهه کرد . و به جبهه اعزام گردید در آبادان تا این که پس از 70 روز مبارزه با کفار یعنی به سلامت برگشت از جبهه که برگشت می گفت در این موقع از زمان شغل رانندگی مهمترین کار من است به جبهه های جنگ که باید مواد غذائی را به جبهه رساند تا از این که باز رفت بیرون - البته آن فرماندهان سپاه نسبت به صداقتی که از نام برده داشتند از ورود و خروج آن جلوگیری نمی کردند چون خود فرماندهان می دانستند که شهید مصطفی شیبانی هدفی جز پیشرفت انقلاب اسلامی ندارد . تا این که شغل رانندگی را انتخاب کرد و حدود سه ماه مواد غذائی به جبهه می برد . وی سال 1360 از طرف جهاد سازندگی باز روانه جبهه های جنگ شد و می گفت ای کاش این دفعه دیگر من شهید بشوم تا پس از مدتی به سلامت برگشت از جبهه که برگشت در تیرماه سال 1361 به مدت یک ماه یعنی در ماه رمضان در شهرداری صغاد مشغول خدمت بود و در تاریخ 22/4/61 برای آخرین بار روانه جبهه شد و وصیت کرد که اگر من شهید شدم بر سر مزارم این آیه را بخوانید ان الحسین مصباح الهدی و سفینۀ النجاۀ و در تاریخ 8/5/61 در جبهه کوشک به درجه رفیع شهادت نائل گردید . روحش شاد و راهش پر رهرو باد والسلام . با تقدیم احترام برادر یدالله شیبانی.