بسم الله الرحمن الرحيم
زندگي نامه شهيد روح الله فروردين
با سلام و درود فراوان بر حضرت مهدي امام زمان(عج) و نايب بر حقش امام خميني بنيان گذار جمهوري اسلامي ايران،و سلام بر تمام رزمندگان جبهه هاي حق عليه باطل و با درود فراوان بر شهيدان گلگون کفن که با خون خود درخت اسلام را آبياري کردند و سلام بر اسيراني که تا آخرين لحظه جنگيدند و در محاصره دشمن قرار گرفتند و مفقودين و شهيدان گمنامي که هيچ گونه اثر و آثاري وجود ندارد که ياد همه آنها گرامي باد.زندگي نامه برادرم روح الله را از آغاز تا پايان بازگو کنم.اگر بخواهم به وسيله اين قلم اخلاق و مهرباني و کارهاي خوب آن را بر روي اين کاغذ سفيد بلغزانم شايد خيلي زياد شود ولي به طور مختصر و خيلي ساده بيان مي کنم برادرم روح الله در سال 1333 پا به عرصه وجود گذاشت و با شير مادر کم کم شروع به رشد و تکامل کرد و زير تربيت پدر و مادرم قرار گرفت تا در سن 7 سالگي وارد دبستان شد و تحصيلات خود را شروع کرد و 6 سال تحصيلات خود را در دبستان ادامه داد.در تمام اين مدت هميشه در فکر تلاش و کار بود و اوقات بيکاري خود را هميشه به کارهاي پر زحمت سرگرم مي کرد و با پوليي که از نتيجه کارش به دست مي آورد مقداري را پس انداز و بقيه را خرج امور تحصيلات خود مي کرد. وي در اين مدت تحصيلات خيلي کم به پدر و مادرم دردسر مي داد و هميشه با مزدي که از کارش عايدش مي شد اموراتش را اداره مي کرد.علاقه آن نسبت به کار و تلاش بيشتر بود تا به تحصيل.هميشه مي گفت من مغزم براي ادامه تحصيل آمادگي ندارد من کار و تلاش را هر چه پر زحمت تر باشد بر تحصيل ترجيح مي دهم.خلاصه دوران ابتدايي را به اتمام رسانيد و وارد مدرسه راهنمايي گشت،اما چون به گفته خود او علاقه چنداني به درس خواندن نداشت به ناچار پس از يک سال دوره راهنمايي ترک تحصيل نمود و به علاقه خودش به دنبال کار و تلاش رفت و پس از چندين سال زحمت زياد به خدمت زير پرچم اعزام گشت و مدت 4 ماه خدمت انجام وظيفه بود که در اين مدت علاقه او نسبت به نظام ارتش آشکار گشت و مستقيماً به آموزشگاه گروهباني راه يافت.پس از مدت يک سال آموزش به درجه گروهبان سومي نايل آمد و در تيپ زرهي شيراز که از تخصص او بود به خدمت مشغول گشت.در تمام مدت خدمتش نسبت به رژيم طاغوت بدبين بود هميشه از کارهاي رژيم بدش مي آمد.تا زماني که انقلاب اسلامي ايران کم کم آشکار مي شد دلش مي خواست که فعاليت خود را بيشتر کند و در ميان اين ملت اول باشد ولي موقعيت او آن چنان بود که ساواک در تمام مدت خدمت آنها هميشه مراقب افکار و عقايد آنها بود ولي خوشبختانه سقوط رژيم طاغوت و جاي گزين شدن جمهوري اسلامي او هر روز خوشحال و خوشال تر خودش را نشان مي داد تا اين که احزاب کوموله و دمکرات در کردستان سر به شورش گذاشتند و ادعاي خود مختاري کردند که ارتش جمهوري اسلامي ايران جهت خاموش کردن شورش هاي آنها به کردستان اعزام شد و برادرم مدت 6 ماه با کردها جنگيد و سپس صدام تکريني از طرف فکه به ايران حمله کرد و با چندين لشکر که مسلح به انواع و اقسام سلاح هاي مدرن و پيشرفته مجهز بودند و با زير آتش گرفتن شهرهاي مرزي ايران را که پر از سنگه بود حمله ور شدند و قتل و غارت را شروع کردند و پيش آمدند تا اين که شهيد که جزء گروهي از تيپ زرهي شيراز بود با چندين تانک و نفربر در رويارويي آنها ايستادند و پاي فشاري کردند تا از تجاوز بيشتر صداميان جلوگيري کنند در همين لحظه ها بود که ما در انتظار او بوديم ولي دوستانش پيش ما آمدند و خبر شهادت او را دادند.روحش شاد و يادش گرامي باد