بسم الله الرحمن الرحيم
زندگينامه شهيد امامقلي محمودي -شهيد امامقلي محمودي در تاريخ سوم خرداد ماه 1338 هجري شمسي در خانواده اي تهيدست به دنيا آمد درسن 6 سالگي وارد دبستان آيت الله حاج محمد جعفر صغاد شد دوران ابتدائي را در اين دبستان گذراند ودوران راهنمايي را در مدرسه ابن سينا صغاد با موفقيت به پايان رساند و سپس با سه نفر از دوستانش براي ادامه تحصيل در دبيرستان به آباده رفتند و در دبيرستان سعدي مشغول به تحصيل شدند شهيد محمودي در تظاهراتي که در صغاد انجام مي گرفت با دوستانش شرکت کردو در مراسم رو ضه خواني و دعا وکليه مراسمها شرکت کرده وحتي با پليس هم درگير ميشوند و همزمان به در س خواندن خود ادامه ميدهد تا دوره دبيرستان با موفقيت به پايان ميرسد در سال 1361-1362 در کنکور تربيت معلم شرکت مي کند وارد تربيت معلم شده و بعداز گذراندن دوره دو ساله به يکي از روستاهاي اقليد رفته وآنجا به تدريس مشغول مي شود ودوسال بعد به روستاي خسر و شيرين رفته وبه کار مقدس خود ادامه ميدهد. اين شهيد عزيز با نيتي خالصانه و ايثار گري که در وجود مبارکش بود شغل شريف معلمي را به خاطر معنويتش دوست داشت اودر روستايي تدريس ميکرد که در کنار تدريس ساختن حمام را براي مردم شروع کرد وبه مردم کمک مي کرد او نه تنها درمدرسه مهر و عاطفه معلمي را نشان ميداد بلکه به خانه تک تک دانش آموزان رفته و از وضعيت زندگي آنها آگاه ميشد در مشکلات به آنها کمک ميکرد تا جايي که کارها ي شخصي اهالي روستا را انجام مي داد.اخلاق ورفتار او زبانزد خاص و عام بود و مردم خيلي براي او احترام قائل بودند . او يک لحظه از فکر يتيمان وبيچارگان بيرون نمي رفت .شهيد محمودي در سال 1365 با يکي از برادران راهي جبهه غرب در منطقه مهاباد در ارتفاعات شيخان وقشقنه مي شود و بعد از چهارماه به صغاد بازگشت در حاليکه دو برادرش عباسقلي محمودي و علي محمودي در جبهه بودند تبليغات بسيج جهت اعزام به جبهه درخواست نيرو کرده بود شهبد محمودي آماده رفتن به جبهه مي شود وقتي که به او ميگويند صبر کن دو برادرت از جبهه برگردند بعداً شما برويد در جواب گفته بود هر کس به سهم خودش به جبهه مي رود و اگر من در اين موقعيت حساس به جبهه نروم جواب امام زمان را چه بدهم در اين هنگام با همرزمانش به جبهه جنوب اعزام مي شود در گردان قمر بني هاشم تيپ امام حسن مجتبي (عليه السلام ) سازماندهي ميشود و در تاريخ 19/10/1365 در شلمچه آماده عمليات ميشوند در تاريخ 23/10/1365 در گردان قمر بني هاشم غرب درياچه ماهي عمليات داشتند ايشان و تعدادي از همرزمانشان خط عراق را شکسته و به پيشروي ادامه ميدهند که آتش عراق سنگين شده و شهيد امامقلي زخمي شده و يکي از دوستانش مي گويد شما را به عقب ببرم ايشان مي گويند شما به پيشروي ادامه دهيد من تيري به پهلويم خورده پهلو ي خود را با چفيه مي بندند و به عقب مي رود و با آتش پر حجم عراق روبرو مي شوند وتعداد کمي از گردان قمر بني هاشم باقي مانده به عقب برميگردند و شهيد امامقلي و تعداد ديگري از زخميها وشهدا درغرب درياچه ماهي در خط مقدم عراق همانجا در دست مزدوران عراقي مي مانند و يکي از کسانيکه به عقب برنگشته بود شهيد امامقلي محمودي بود که بعد از 15 روز مفقود شدن به گوش خانواده مي رسد .مردم شهيد پرور صغاد جنازه مطهر برادرم را با چشماني اشکبار به طرف گلزار تشييع کردند خلاصه بدن پاک ومطهر شهيد بعد از دو ماه که از عمليات گردان قمر بني هاشم گذشته بود به وطن باز گشت و پيکر پاک او را کنار شهداي گلگون کفن و همرزمانش در شهر صغاد به خاک سپردند يادش گرامي و راهش پر رهروباد.از نصايح شهيد محمودي به خواهرانش :هيچوقت در برابر ديگران ايستادگي نکنيد و تا ميتواني از حقت بگذر در حفظ حجاب کوشش کنيد در کارهاي خير پيشقدم باشيد بر نعمت هاي خدا شکر گزار ودر بلاها صبر کننده باشيد .