کنگره ملی شهدای استان فارس

دوشنبه 10 آذر 1404
10:52
قاسم خسروانیان

قاسم خسروانیان

فرزند زیادقلی

تاریخ تولد
1350/04/10
تاریخ شهادت
1367/03/04
محل شهادت
شلمچه
محل تولد
فارس - خرم بید - قادرآباد
وضعیت تأهل
مجرد
مسئولیت
تک تیرانداز
نحوه شهادت
مفقودیت
نوع خدمت
بسیج
عضویت
بسیجی
بسم رب الشهداء والصديقين . شهيد قاسم خسروانيان که فرزند اول خانواده و بعد از 4 سال بچه دار نشدن و پس از نذر و نياز بسيار شديد و توسل به درگاه ائمه اطهار (س) در سال 1350 به دنيا آمد و خانه را به قدم مبارک خويش منور ساخت . تولد ايشان در قشلاق و در روستاي چشمه آقارضا بود . زماني که قاسم عزيز 2 ساله بود جهت تأمين معاش راهي شهر مرودشت شديم و 4 سال در آنجا اقامت داشتيم . اما در شهر مرودشت به دليل نداشتن فاميل و غربت و ترس از گم شدن قاسم در خيابانهاي مرودشت و به جهت محافظت بيشتر از جان ، قاسم عزيز به قادرآباد مهاجرت نموده و در نهايت سختي و تنگدستي و رنج و مشقت بسيار به رشد و پرورش اين فرزند گرانمايه مشغول بوديم اما روزگار اين گل نشکفته را پرپر کرد . در سال 58 در دبستان شهيد رجائي قادرآباد شروع به تحصيل نمود و دوران راهنمايي را در مدرسه شهيد علي خسرواني گذراند . در سال 67 زماني که هنوز مشغول تحصيل بود با شور و عشق فراوان به طور داوطلبانه در جبهه هاي جنگ حضور يافت و در 4 خرداد 67 در جريان محاصره شلمچه توسط لشکريان دشمن بعثي شربت شهادت نوشيد در حالي که هنوز به سن 17 سالگي نرسيده بود . در وصف قاسم نمي توان سخن گفت . قاسم متعلق به دنياي ديگري بود . تنها جسم قاسم بود که در عالم ماديات دنيا سير و سفر مي کرد روح بلندپرواز قاسم در عالم خاکي نمي گنجيد . مهر و عطوفت قاسم صفا و محبت قاسم ، هوش سرشار قاسم ، اخلاق عالي و بي نظير قاسم قابل وصف و بيان نيست . با اينکه نوجواني بيش نبود صله رحم را ترک نمي کرد . و معنويات و عبادت در وجودش موج مي زد . همه فاميل از قاسم مي گويند و از پاکي قاسم .در جبهه جنگ همرزمانش به او توجه ويژه داشتند . در موقع حمله دشمن همه به دنبالش مي گشتند و در راه حفظ او تلاشها مي کردند . يکي از همرزمانش به او توجه ويژه داشتند . در موقع حمله دشمن همه به دنبالش مي گشتند و در راه حفظ او تلاشها مي کردند . يکي از همرزمانش جمشيد درخشان ساکن قادرآباد . مي گويد . قاسم روح بلندي داشت و با اينکه از نظر سني از همه ما کوچکتر بود اما از نظر روحي در درجات والايي بود . يکي از همرزمان ديگرش محمود جوکار از اهالي کازرون در نامه اي که نوشته بود قاسم را سرشار از ايثار و فداکاري و محبت توصيف مي کند . از رشادتها و شهامتهاي نوجوان 16 ساله مي گويد و اين که آنقدر با محبت بود که لباس دوستانش را مي شسته . قاسم شناخته نشده قاسم را کسي نديد و نه شناخت . قاسم اهل اين دنيا نبود . قاسم محبت خدا بود و مورد توجه و عنايت درگاه ربوبيت . آنقدر قاسم مورد توجه خاص بود که خيلي زود به نزد خدايش شتافت . با اين که از نظر سني در حد بالايي نبود ولي با التماس و گريه و زاري اجازه رفتن به جبهه گرفت . مي گفت بگذاريد سريعتر به جبهه بردم جنگ تمام مي شود و همين طور شد . همين که به شهادت رسيد جنگ نيز خاتمه يافت او شربت شهادت نوشيد . آري شربت شهادت را همه نمي نوشتند . خدا خود مي داند چه کساني را به نزد خود فرا خواند . قاسم گمنام است . قاسم مفقودالاثر است ، جنازه قاسم را کسي نديده ، همه مي گفتند شايد اسير شده باشد . اما او به خواب مادر آمد و گفت اينقدر دنبال من نگرديد هيچ چيزي از من به دست شما نمي رسد و همين طور هم شد حتي يک پيراهن هم به دست ما نرسيد .