بسم الله الرحمن الرحيم
زندگينامه شهيد کريم پور زين العابدين - با دلي عاشق و دو بال هجرت و شهادت، قله هاي انسانيت را پيمود و بر بام آسمانها و عرش الهي پا نهاد. او که در خانه اي پر از محبت اهل بيت(ع) و مملو از نور ايمان الهي بود در تاريخ 1/6/1343 در شهر ني ريز، چشم هاي زيباي خود را به جهان هستني گشود. نام او را به نام مقدس حضرت حق، کريم ناميدند. مادر با اشکهايي که براي مظلوميت حسين(ع) مي ريخت، چهر? زيباي کريم را شست و شو مي داد و با شير خود، مهر علي اکبر و علي اصغر حسين(ع) را در رگ و جان او جاري مي کرد. آنگاه که استعداد آموختن در وي نمايان شد، راه دبستان اميرکبير را در پيش گرفت و دور? ابتدايي را با موفقيت پشت سرنهاد. سپس دور? راهنمايي را با موفقيت گذراند و در دبيرستان امام خميني(ره) دور? متوسطه را آغاز نمود. کريم از دوران نوجواني در مسير انقلاب اسلامي قرار گرفت و با سن کم در تظاهرات مردمي شرکت مي کرد. بطوريکه نقل مي کنند: روزي در يکي از تظاهرات ها،مأمورين حکومتي او را به شدت مورد ضرب و شتم قرار مي دهند. بعد از انتقلاب اسلامي به عضويت بسيج درآمد و در کنار اخلاق نيکو و پسنديده، لقب زيباي بسيجي را هم زيبند? خود کرده بود. با شروع جنگ تحميلي در دور? دبيرستان، به دليل احساس مسئوليتي که داشت، وظيفه خود دانست که به جبهه برود. براي اولين بار 9/8/1360 لباس جهاد را تن نموده و عازم جبهه شد. در اين مرحله، توفيق يافت تا در عمليات طريق القدس شرکت کند. در اين عمليات از ناحيه دست چپ مجروح شد و در يکي از بيمارستانهاي اصفهان بستري گرديد. 11/1/1362 براي دومين بار تصميم گرفت که به نيروهاي الهي در جبهه ملحق شود. قبل از اعزام، به عکاسي رفته و عکسي را از قامت چون سرو خود تهيه مي کند. عکس را به خانه مي آورد و خطاب به خانواده مي گويد: اگر خدا خواست و من در اين مرحله پذيرقته شدم، اين عکس را براي نصب در حجله گاهم براي شما آماده کرده ام. گفتار، حرکات و رفتارهاي وي نشانگر اين مسئله بود که گويا مي دانست اين سفر، آخرين سفر اوست. با خداحافظي از خانواده عازم جبهه شد و در خط پدافندي مشغول دفاع از حريم کشور اسلامي ايران شد. سرانجام در منطق? جفير و در حمل? خيبر، 12/12/1362، بانگ ارجعي را با گوش جان شنيد و با لبيک به دوست، جام شهادت را مشتاقانه نوشيد و فيض شهادت را درک نمود. پيکر پاک و مطهرش در گلزار شهداي ني ريز به خاک سپرده شده است. روحش شاد و نامش جاودان
وصيت نامه شهيد کريم پور زين العابدين : بسم الله الرحمن الرحيم . الذين امنو و جاهدو في سبيل الله باموالهم و انفسهم اعلم در چه عندالله و اولئک هم الفائزون . آنانکه ايمان آوردند و از وطن هجرت کردند در راه خدا با مال و جانشان جهاد کردند آنان را نزد خدا مقام بلندي است و آنان بخصوص رستگاران و سعادتمندان دو عالمند . شريف ترين مرگ شهادت است . حضرت محمد (ص) . از شهادت خوشحال باشيد و به آساني استقبال کنيد . حضرت علي (ع) . اگر اين به دنياي ما ساخته شده است که آخر کار بميرد پس چرا در راه خدا با شمشير قطعه قطعه نشود . امام حسين (ع) مثل حسين در جنگ وارد شديم و بايد مثل حسين به شهادت برسيم . امام خميني . بار پروردگارا ترا شکر که چنين شربت شهادت اين يگانه راه رسيدن انسانها به خودت را به من بنده حقير و فقير و گناهکار خود ارزاني داشتي ، بار پروردگارا ترا شکر که اين تنها راه نعمت خدا پسنده خودت را بر اين انسان دليل عطا فرمودي و من تنها راه سعادت خويش را شهادت در راهت يافتم و چه زيباست که با دادن کوچکترين وسيله خود اعلاترين و ارزشمندترين ارزشها را گرفتم و اين نيست جز لطف و عنايت پروردگار نسبت به بنده اش ، خداوندا شهادتي نصيبم کن که روز عاشوراي حسيني نصيب علي اکبر و امام حسين کردي ، شهادتي نصيبم کن که در محراب علي کردي . من وصيت چندين ندارم ولي چند کلمه روي اين صفحه کاغذ مي آورم تا آن منافقان و کوردلان نگويند که فريب خورد يا نمي دانست جبهه چيست من فقط و فقط به خاطر خدا براي رضاي خدا به جبهه اعزام شدم تا از دو پيروزي يکي را به دستش بياورم يا پيروز شويم يا شهيد . اين کاغذ را مي نويسم تا دنيا بداند که به سوي خدا رفتم و خدا مرا پذيرفته و تو اي امام ، اي عصاره تاريخ بدان که با حرکتت ، حرکت اسلام را در تاريخ جديد شروع کردي و آزادي مستضعفان جهان را تضمين کردي و بدان اي امام تا لحظه اي که خون در رگ ما جوانان اسلام است نمي گزاريم . خط پيامبر کرده تو که به خط انبياء وصل است به انحراف کشيده شود . شهيدي که در صدر اسلام به لقاءالله برسد بار مسئوليت همه ما بيشتر مي شود . اي خدا به نام تو قسم مي خورم که آنطور که تو مي خواهي هرگز نمي توانم در دنيا باشم پس خدا به بزرگواري خودت مرا زودتر از اين دنيا بردار تا کمتر گناه کرده باشم . در پايان از برادران ديني خودم مي خواهم که فرزندي براي پدرم باشند تا نکند اين پدر پير احساس ناراحتي و تنهائي بکند و از پدرم که نتوانستم حق پدري را ادا کنم طلب بخشش مي کنم و از برادران و خواهران از اين که نتوانستم برادر خوبي باشم حلال بودي مي طلبم و مي خواهم براي شهادتم گريه نکنيد و اي دوستانم از اين که نتوانستم دوست خوبي باشم حلال بودي مي طلبم اميدوارم همه مردم مرا ببخشند و هر کس طلبي از من دارد حتما از غلامرضا پورزين العابدين بگيرد . در پايان حتما مرا با لباس رزم به خاک بسپاريد ، حتما مرا در کنار قبر شهيد فقيهي به خاک بسپاريد ، دلم مي خواهد که امام جمعه محترم نماز مرا بخواند در صورت نبودن امام جمعه موقت حاج سيد علي فقيه ؟؟؟ امام جمعه ، از همه مردم ني ريز مي خواهم که مرا ببخشندتا خدا مرا ببخشد و اين را مي گويم که در دعاي کميل و توسل دعا کنند که خدا مرا قبول کند .