بسم الله الرحمن الرحيم
زندگي نامه شهيد حسين پيمان
شهيد حسين پيمان فرزند گنجعلي در 15/6/1349 در شهر قير ديده به جهان گشود.تحصيلات دوره دبستان را در مدرسه 17 شهريور وراهنمائي را در مدرسه شهيد بهشتي گذراند كه ايشان در الي كه به شهادت رسيدند سال 1365 در سكلاس سوم راهنمائي مشغول تحصيل بودند.شهيد پيمان از همان اوان كودكي علاقه زيايد كه مورداقرار دوستان و همرزمان و بسيجيان بود به انقلاب و نظام و خصوصا بسيج مردمي داشت وهمواره حضور برجسته و فعالي در پايگاههاي مقاومت امام جعفر صادق عليه السلام داشت.در موقع مراسم و راهپيمائي ها شهيد پيمان در دوشادوش ساير بسيجيان لباس به تن كرده و انتظامات مراسم بعهده داتند وشبها بعنوان يك بسيجي در سپاه پاسداران قير نگهباني مي دادند.ايشان قبل از اعزام به جبهه هاي نور بر ظلمت بارها و بارها داوطلب جهت شركت در جبهه بودند كه بدليل كوچك بودن سن ايشان با اعزامشان موافقت نمي كردند كه بعد از هر بار برگشتن گريه مي كرد.تا اينكه در سال 1365 كه به سن 16 سالگي رسيدند او را اعزام كردند ودر عمليات كربلاي 5 منطقه شلمچه به درجه رفيع شهادت نائل آمد و همگان رادر جسرت ديدن دوباره خويش باقي گذاشتند.از لحاظ اخلاقي ايشان شهره عام و خاص بودند و ديده نشد كه با كسي برخورد غير معقول ودور از نزاكتي داشته باشد.زماني كه ايشان مي خواستند به جبهه بروند وبا مانع شدن پدر و مادر بخاطر كمي سن ايشان روبرو شده بودند در جواب گفته بودند:كه اگر من به جبهه بروم و شهيد شوم بهتر است تا اينكه يزيديان چادر و مادر و خواهران را بردارند.اعتقادات مذهبي ايشان بسيار قوي بود و از همان كوچكي در مسجد شان مسجد امام حسن عسكري عليه السلام حضور فعال و مثمر ثمري داشتند.
بسم الله الرحمن الرحيم
وصيت نامه شهيد حسين پيمان
با درود به رهبر كبير انقلاب اسلامي امام خميني و سلام به شهيدان در خون خفته و با اميد به پيروزي هرچه زودتر انقلاب اسلامي بر كفرو پيروزي رزمندگان اسلام درجبهه حق عليه باطل.سرانجام روزهاي انتظار گذشت وروز موعود فرا رسيد و من از اينكه به جبهه نور عليه ظلمت مي رفتم خوشحال بودم.از اينكه مي توانستم دوشادوش ديگر برادران بسيجي ارتشي و سپاهي در برابر دشمن حيله گر و متجاوز و غارتگر از ميهن اسلامي و عزيز خود دفاع كنم.بي نهايت خوشحال بودم من رفتم تا به كاروان حسينيان زمان بپيوندم كه رهبري ايشان مولا صاحب الزمان است ودر تمامي جهات با معجزه هاي الهي خود به رزمندگان امام كه همان نداي حسيني مي باشد لبيك گفتم.من با شعار نداي هل من ناصر حسين لبيك يا خميني به جبهه رفتم نداي امام را لبيك گفتم.وبراي سر افرازي كشور و ملت عزيز و شهيد پرور ايران با دشمنان غارتگر جنگيدم.دشمنان انقلاب اسلامي همگي دست بدست هم داده و مي خواستند اين انقلاب را نو بنياد بود از راه جنگ تحميلي نابود كنند.ابر قدرتها يكي ار نوكران خود را كه همان صدام بود براي حمله به ايران انتخاب كرد و صدام هم حالا چنان سيلي از اين مردم مسلمان وبا ايمان خورده است كه ديگر نمي تواند از جايش بلند شود.اميدوارم كه رزمندگان اسلام پيروز و سر بلند از جنگ نور بر ظلمت برگردند خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار. والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته.