بنام الله ياروياوربى پناهان ودرهم كوبنده ستمگران
خدت پدرعزيزم سلام عرض ميكنم
پدرم سلام مراپذيراباش .من نمى دانم ونمى توانم وتوانائى نراندارم كه ازشماتشكركنم
هرچه فكرميكنم كه چه بنويسم كه درخورحال شماباشد نمى توانم پدرم مراببخش
فرزندت را،فرزندت بنابه مشيت الهى وبنابه فرمان رهبركبيرانقلاب ورئيس جمهورى
احظاربه خدمت سربازى گرديدم .
پدرم اسلام درخطربود لشكركفرشرك چشم به ب وخاك مادوخته ودرصددبرمده بودند
كه اسلام راازبين ببرند .
پدرم من وظيفه شرعى خودرادراين ديدم كه براى نبردبادشمنان ومخالفان اسلام
ودشمنان خداوخلق خدابه نبردبپردازم . پدرم مى روم وباخداى خودپيمان بستم كه
دربرابرلشكرشرك مقاومت كنم بايدبتوافتخاركنم كه چنين فرزندى بزرگ كردى كه
امروزبراى مقابله بادشمن ماده است .
فرين برتوباد اى مهربان پدرم ، پدرم اگرشنيدى يانامه بدستت رسيد ازتوميخواهم به
هيچ عنوان ناراحت نشوى بلكه خوشحال گردى پدرم اكنون كه شماراترك ميكنم ناراحتم
ولى ازاينكه مى‌روم تاازاسلام وقرن پاسدارى كنم شادم ، شادم كه مى توانم سهمى دراين
نبردبادشمن داشته باشم . پدرم ازتومى خواهم برايم نگران نباشيد . پدرم اگربرايم بازگشتى
نبودازتوميخواهم برايم شادى كنى وجشن بگيرى تادرسى ازشهادت وشهامت بديگران
داده باشى پدرم نگران نباش كه دشمن ازاين نگرانى استفاده هامى برد .
باخنده هايت باشهاديايت دشمن راچنان ضربه اى زن كه ديگرياراى مقاومت وراه رفتن
رانداشته باشد. پدرم توبه رزوى خودرسيدى واين يكى ديگرازشاهكاريهايت خواهدبود.
پدرم ، من هم مثل صدهاهزارنفرديگرازفرزندان اين ب وخاك وظيفه داشتم وبايدبه
وظيفه خودعمل ميكردم پس هرانسانى داراى مسئوليتى است .
پدرم ، شمابگردن من حق زيادى دارى وداشته اى ولى من نتوانستم كوچكترين
خدمتى برايت بكنم مراببخش كه خودشرمنده ام ، ازخداوندميخواهم كه همگى
شمارادرپناه خودحفظ كند . وماراهم درپناه خود محفوظ بدارد .
پدرم ، من هيچ وقت خوبيهاى شماراازيادنبرده ونخواهم برداگرروزى ، روزگارى دربرابرت
صداى بلند دادم وباعث ناراحتى وبى تجربگى من بوده است .
پدرم : ميخواهم مراببخشيد چون خودقبلا" شرمنده بوده ام مرابيش ازاين شرمنده مكنيد .
پدرم : گرچه گفتنهازيادولى افسوس كه ياراى گفتن نيستم دراين‌جاودراين لحظه حساس
ازشماخداحافظى مى‌كنم.
خدايارونگهدارشماباد
قربان توفرزندت خسرونظرى
3./7./59