بسم الله الرحمن الرحيم
زندگي نامه برادر شهيد حسن جعفري
شهيد جعفري در سال 1346 در شبي که مصادف با شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) بود در خانواده اي مذهبي و دلباخته اهل بيت عصمت و طهارت در شهر قير در استان فارس ديده به جهان گشود . سپس وي دوران طفوليت و کودکي و آنگاه که به مدرسه اش روانه شد در دوران مقاطع تحصيلي ابتدايي و راهنمايي در شهر قير به سر مي برد از آنجايي که داراي نبوغ و استعداد و هوش سرشار بود در دبيرستان نمونه توحيد شيراز پذيرفته شد و مدت 2 سال را در اين دبيرستان در رشته رياضي و فيزيک پشت سر گذاشت در اين هنگام که جنگ تحميلي عليه کشورمان شروع شده بود در سن 15 سالگي درس را رها کرده و در تاريخ 12/2/61تا 4/5/61 در جبهه حضور به هم رسانيد و بعد از برگشتن ، دروس عقب افتاده تا حدودي جبران مي کند اما بار ديگر نيز به علت بي تابي و بي قراري سبب مي شود که دوباره در تاريخ 12/8/61 عازم جبهه گرديده و تا تاريخ 11/12/61 در جبهه حضور مي يابد و در عمليات هاي والفجر و خرمشهر حضوري عاشقانه پيدا مي کند. عشق به خدا و امام و انقلاب و حوزه سبب مي شود که دبيرستان نمونه را رها کرده و به حوزه علميه عارفانه قم روي آورد و به تحصيل علوم ديني و احکام شريعت و تهذيب و نشر آن روي آورد و در کنار تحصيل علوم حوزوي بارها به صورت بسيجي و تبليغ عازم جبهه کرده بود و همواره دوست داشت جزء اولين کساني باشد که به نداي امام امت جهت حضور در جبهه از سنگر حوزه لبيک گويد در حوزه نيز به خاطر نبوغ و توجه وافر به علم و عمل پيشرفت هاي چشمگيري داشت و در اين ميان نگاهي هم به دانشگاه داشت اما شوق وصال و احساس وظيفه سبب گرديد دل از دنيا و علقه هاي آن کنده و تحصيل علم و کمال را رها کرده و به عمل نمودن به علم کسب شده قناعت نمايد و پس از چندين بار حضور در جبهه سرانجام در عمليات کربلاي 4يا 5 به آرزوي ديرينه خويش که همان ديدار با معشوق و معبود حقيقي است نائل آمد و به شهادت که فناي في الله است دست يافت . و با خون خويش درخت انقلاب را آبياري کرد و درس ايثار و شهامت و شجاعت و آزادگي را به ما آموخت و به ما فهماند که دلبستگي به دنيا و حب جاه و مقام و شهرت دنيا امري است بي ارزش و فاني ، تنها آنچه با ارزش و ماندني است بندگي خدا و خدمت صادقانه به خلق اوست و اين حاصل نخواهد شد مگر به تلاش و عدم تبعيت از هواي نفساني روحش شاد و يادش گرامي باد.
بسم الله الرحمن الرحيم
وصيت نامه برادر بزرگوار شهيد حسن جعفري
اينجانب حسن جعفري از محصلين حوزه علميه اهل قير و کارزين فارس چند کلمه را به عنوان وصيت مي نويسيم تا شايد حقوقي را که به گردنم مي باشد ادا کرده باشم ، هم اکنون که اسلام عزيز بعد از سالهاي سال در ايران اسلامي زنده و سربلند گشته و امت حزب الله مي روند تا نظام هاي کفر و لحاد و ظلم را ريشه کن کرده و زمينه را براي برقراري حکومت عدل الهي فراهم آورند ، من به عنوان يک مسلمان و يک فردي از افراد اين امت وظيفه خود دانسته همراه و هنگام اين ملت با ارشادات رهبر و راهنما و مرجع خود حرکت کرده لذا وظيفه خود مي دانم که در مواقعي که جبهه نياز داشته باشد در جبهه حضور داشته و در مواقع ديگر در سنگر علم و احکام که اختيار اين جانب بوده است به خدمت ادامه دهم . خدايا تو شاهدي که من از جان و دل به اسلام و انقلاب و رهبر عشق مي ورزيدم و آرزويم اين بود که جزء بندگان واقعي تو باشم و از جان و دل احکام تو را اطاعت نمايم ، خدايا اينطور نبودم ولي آرزويم چنين شدن بود . خدايا از صالحان نبودم ولي آنها را دوست داشتم . خدايا گرچه ما به آرزويمان نرسيديم ولي تو آني که کسي را مأيوس نمي کني . خدايا گر چه در ؟؟؟؟؟ نرسيديم در آخرت ما را از آنها جدا نکن ؛ خدايا سر افکنده و شرمسارم که در 20 سال عمر که در محضر تو بودم و مورد لطف و عنايت تو واقع شدم جز نافرماني و گناه چيزي از خود باقي نگذاشته به جاي آنکه بنده شکوري باشم ، بنده کفوري بودم و در انجام وظيفه سخت کوتاهي کردم ، از درگاهت پوزش مي طلبم خدايا از اين جهت ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ کسي که به تو پناه آورده ، چگونه نمي بخشي از کسي که از تو عذر مي خواهد ، هيهات ،هيهات ، هيهات منزهي از همه تصور آنچناني.از پدر و مادر و خويشان و دوستانم ، سرورانم شرمنده ام ، چون حق آنها را به جا نياوردم و در اين رابطه کوتاهي کردم ، خدايا چگونه از پدر و مادرم با اين همه سفارشات که درباره آنها کردي و من انجام ندادم معذرت بخواهم چگونه نيکي ها و دلسوزي هاي آنها را فراموش کنم ، خدايا همان طور که در رابطه با تو کفور بودم در رابطه با بنده هايت هم کفور ، خدايا اينان بنده هاي تواند چگونه مي توان گفت از کرم و عفو تو بي بهره اند ، چگونه عذر خواهي را نمي پذيرند . چگونه از لطف و کرمشان در رابطه با حقيري ضعيف استفاده نمي کنند ، هيهات ، من در آخر از همه سخت عذر خواهي کرده و اميدوارم که مرا حلال کنند ، از پدر و مادر عزيز و مهربانم مي خواهم که صبر را پيشه سازند و همراه و همگام اسلام و ائمه هدي حرکت کنند ، سلام به همه در آخرين بار عرض مي کنم و از پدر و مادر و قوم و خويشان و دوستان خداحافظي مي نمايم.حسن جعفري 25/9/65