کنگره ملی شهدای استان فارس

دوشنبه 10 آذر 1404
06:53
سیداسداله توانگری

سیداسداله توانگری

فرزند سیدبزرگ

تاریخ تولد
1349/10/10
تاریخ شهادت
1366/01/14
محل شهادت
شلمچه
تحصیلات
سیکل
محل تولد
فارس - فیروزآباد- فیروز آباد
وضعیت تأهل
مجرد
مسئولیت
رزمنده
نحوه شهادت
ترکش
نوع خدمت
بسیج
عضویت
بسیجی
بسم الله الرحمن الرحیم
زندگی نامه شهید بزرگوار اسداله توانگری :شهید اکبر (اسداله توانگری) فرزند سید بزرگ در تاریخ 1349در شهرستان فیروزآباد در خانواده ای مذهبی متولد شده ایشان تحصیلات خود را تا دوم راهنمائی ادامه دادند.این شهید بزرگوار فعالیتهای چشمگیری در طی جریانات انقلاب داشته است بطوریکه در 6سالگی در پخش اعلامیه و نوار همراه با پدر و دیگر مردم و برادران فعال بود.و همین طور در ده سالگی عضو پایگاه مقاومت یاسر شد و در تظاهرات بر ضد رژیم شاهنشاه همراه با سه برادر دیگر کفن پوشیده و در پخش اعلامیه خیلی تلاش می کرد و در جلوی صف تظاهر کنندگان حرکت می کردند.شهید به ارزشهای اسلامی پایبند بود و احترام خاص بای آنها قائل بود.بطوریکه از کودکی در نماز جماعت شرکت می کرد و در مراسم عزاداری ائمه مخصوصا سیدالشهدا حضور داشت وشرکت می کرد.از کارهای خلاف جدا خودداری می کردند شهید با شروع جنگ تحمیلی در جبهه شرکت می نمود و شغل ایشان در جبهه تیک تیرانداز و بروی پدافند کار می کرد.اخلاق ایشان در خانه خوشرو و خوش طبع بودند و سعی می کردند هنگام بیکاری به افراد خانواده در امور تحصیلی به برادر و خواهر در امورات در خانه و بیرون به والدین کمک می کردند.و هرگز با وجود زن غریبه ای درخانه وارد نمی شد و منتظر می ماند یا اینکه دوباره به بیرون می رفت و بعد از چند ساعتی دوباره بر می گشت.رفتارش با پدر و مادر همراه با احترام و تکریم بود و به کوچکترها توصیه می کرد که احترام والدین را داشته باشید و همینطور با دیگران تا آنجائی که می توانست به آنها نهایت احترام و کمک را داشت و در حد توان جسمی خود به سالخوردگان کمک می کرد.به کوچکترها علاقه وافری نشان می داد با دیدن کوچکترها به آنها اظهار دوستی می کرد و آشنایان را به گردش و پارک می برد.شهید به مطالعه کتاب علاقه عجیبی داشت و بیشتر کتابهای مذهبی مانند کتابهای مطهری و دستغیب و کتابهای علمی خصوصا ؟؟؟ در مورد ابزار برقی علاقه زیادتری نشان می داد.ایشان همینطور به ورزش هم علاقه زیادی داشتند خصوصا فوتبال که در پشت جبهه همراه با رزمندگان ادامه می داند و در اوقات بیکاری به فوتبال می پرداختند.هنگامیکه نامه شهید به دست خانواده می رسید احساس آرامش و خوشحالی داشتند خصوصا خواهر کوچک شهید بنام زینب هنگامی که در نامه اسمی از او برده می شد لبخند شیرینی بر لبانش نقش می بست.شهید بعد از آخرین بار که 5 روز مرخصی داشتند سه روز را در شهرستان ماندند اما بدلیل علاقه و عشق فراوان نتوانستند بایستند چوت کاروان شهرستان فیروز آباد حرکت نموده بود خود را به کاروان رزمندگان شیراز مقر صاحب الزمان رسانیده و به جبهه اعزام شدند.ولی اینبار خود شهید می فهمید که دیگر باز نمی گردد.زیرا که به خانواده اش آرامش می دهد و در موقع رفتن می گوید:من به اسارت نمی روم اما خودتان را برای مراسم خاکسپاری و ختم من آماده کنید.و ایشان اینبار با روحی آزادتر و گامهای استوار تر در کربلای 8 قدم به خاک شلمچه نهاد و در روز جمعه 3بعد از ظهر جسد ایشان به خانه بر می گردد تا که ایثارش در دفتر خونرگ ایثار ثبت شود و بدن پاکش را در گلزار شهدای فیروزآباد به خاک می سپارند.خبر شهادت ایشان بوسیله سپاه پاسدارن به خانواده رسید.در موقع خبر شهادت مادر سجده شکر بجا آورد که فرزندش به سعادت رسید زیرا در خانه خدا و مکه معظمه از خدا خواسته بود که فرزندش را سعادتمند نماید که با شهادت اکبر به آرزویش رسیده بود و دیگر اهل خانه نیز سعی دارند راه اکبر این شهید فداکار که پدر درس ایثارو شهادمت را از ایشان گرفت ادامه دهند و برادران دیگر اینبار ادامه دهندگان راه او شدند و جای او در جبهه خالی نگذاشتند.شهید به رنگ سفید علاقه خاصی نشان می داد و اسامی ائمه را همیشه زیر نظر داشت و آنها را زیر لب تکرار می کرد.دوستان صمیمی و یاران ؟؟؟داده ایشان عباس زحمتکش فرزند شهید بارانی زحمتکشان قاسم طلائی جعفر نبی زاده و منصور حقیقی می باشد روحش شاد و یادش گرامی باد.والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.