کنگره ملی شهدای استان فارس

دوشنبه 10 آذر 1404
09:44
بهمن مردانی

بهمن مردانی

فرزند کمرخان

تاریخ تولد
1341/04/01
تاریخ شهادت
1365/10/20
محل شهادت
شلمچه
تحصیلات
دیپلم
محل تولد
فارس - قیر و کارزین - شاه آباد
وضعیت تأهل
مجرد
مسئولیت
رزمنده
نحوه شهادت
ترکش
نوع خدمت
سپاه
عضویت
وظیفه
به نام خدا
فرازي از زندگينامه شهيد بهمن مرادي . شهيد بهمن مرادي در 1/4/1342 در يک خانواده روستايي عشايري نوزادي چشم به جهان گشود . پدر خانواده نام او را بهمن گذاشت . علت نام گذاري اين بود که چون قبل از بهمن چندين نوزاد خود را از دست داده بوديم او را بهمن ناميديم . يعني بمان براي من . او از کودکي داراي هوش مثال زدني بود در سن 5 سالگي به پدرش در امور شباني کمک مي کرد . در سن 7 سالگي براي تحصيل وارد دبستان عشايري اسلام آباد ( شاه آباد سابق ) گرديد . از همان ابتدا درسي فوق العاده داشت . چنان که تحسين همه معلمان و مسئولين دبستان را برانگيخته بود . و درس رياضي را بسيار روان مي فهميد . دوره ابتدايي را در اسلام آباد به پايان رسانده براي ادامه تحصيل راهي شهر قير گرديد . پس از پايان دوره راهنمايي و دبيرستان تنها کسي بود که از بين 15 نفر دانش آموز منطقه افزر توانست ديپلم اقتصاد علوم اجتماعي اخذ کند . با همه ي مشکلات عديده اي که در آن زمان داشتيم از جمله نبودن مدرسه در روستا ، نداشتن پدر و هزاران سختي ديگر کمتر کسي فکر مي کرد که شيهد بهمن بتواند درس بخواند و ديپلم بگيرد . اما او بر همه اين مشکلات فائق آمده و سرانجام توانست در سال 1364 ديپلم بگيرد . بعد از اخذ ديپلم راهي خدمت مقدس سربازي شد . بعد از 22 ماه خدمت در خط مقدم جبهه به عنوان ديده بان لشکر 19 فجر دي ماه سال 1365 در عمليات کربلاي چهار به درجه رفيع شهادت نائل آمد . روحش شاد و يادش گرامي باد . والسلام .
بسم الله الرحمن الرحيم
وصيت نامه شهيد بهمن مرداني
فبشر الصابرين اذا اصابتهم مصيبة قالو انا لله و انا اليه راجعون.
بشارت باد به آن بنده هايي که وقتي مصيبتي به آنها وارد مي شود مي گويند ما همه از خدائيم و به نزد او بر مي گرديم.(قرآن کريم)
اينجانب بهمن مرداني که روانه جبهه حق عليه باطل گرديدم و خواستم که در راه خدا و ميهن اسلاميم خدمتي نمايم تا که بتوانم از اين راه که مي توانم کوچکترين خدمتي به اسلام و ميهنم کرده باشم و اگر سعادت آن را داشتم که شهيد شوم از مادر عزيزم تقاضا دارم که براي من گريه نکند که هر قطره اشک او مانند قطره خوني است که از بدن من مي چکد پس من خواهش دارم که براي من گريه نکنند که زندگي به قول امام حسين عقيده و جهاد است پس گريه کردن براي شهيد معنا ندارد اگر شهيد شدم سلام گرم مرا به برادر بزرگتر از خودم برسانيد و از برادر کوچکتر از خودم مي خواهم که مادرم را تنها نگذارد و در زندگي يار و ياور او باشد و از برادر عزيزم اسماعيل مقدم مي خواهم که اگر شهيد شدم مرا حلال کند و پيام من به دوستان محمد رسول سليمي زاده و فريبرز بازو اين است که راه مرا که همان راه اسلام است ادامه دهند. اگر شهادت نصيبم شد در شاه آباد و اگر با برادرم مرتضي شريفي همراه به شهادت رسيدم در کنار هم در قير به خاک بسپاريد مادر جان نه من مال خودم بودم و نه مال شما بلکه امانتي بودم که بايستي به صاحب امانت سپرده مي شدم. برادران ـ دوستان ـ آشنايان من رفتم تا به حسين زمان خميني بت شکن ياري نمايم و شما نيز امام را تنها نگذاريد. والسلام