بسم الله الرحمن الرحيم
زندگي نامه شهيد سيدمحمود احمدي
در روز اول فروردين سال 1341دريک خانواده متوسط ومذهبي ديده به جهان گشود پدرومادر ايشان افرادي زحمت کش بودند که با عرق جبين بچه هاي خود را بزرگ کردند آخر به جز شهيد سه فرزند ديگر نيز دراين خانواده بودند دوپسر ويک دختر.
دوران کودکي شهيد مانند بچه هاي ديگر گذشت تا اين که به سن مدرسه رسيد وتا کلاس چهارم ابتدايي در دبستان وحيد مشغول به تحصيل بود کلاس پنجم را تا پايان سال تحصيلي 1353-1352 ادامه داد که به بدرفتاري يکي از معلمان با او وتنبيه بدني شديد از شرکت در امتحانات پايان سال معذول شد وديگر ادامه تحصيل نداد وبه همراه برادر بزرگتر خود به کار نقاشي ساختمان پرداخت ودر اين زمينه پيشرفت قابل توجهي داشت به طوري که مي توانست مستقلاً به کار بپردازد روزگار با زير وبم خود مي گذشت تا اين که در جريان روند انقلاب به همراه ديگر دوستان وبچه هاي محله برضد رژيم تا آن جايي که در توانشان بود انجام وظيفه مي کردند اما حادثه ناگوار از دست دادن برادر بزرگ خود(سيد محمد)درسال 1357 درجريان انقلاب باعث دگرگوني روحيه شهيد شد وديگر مانند سابق با دوستان خود رفت وآمد نداشت وهميشه شعرهايي در وصف برادرخود واز دست دادن او مي گفت روزهاي پنج شنبه زودتر ازديگران به دارالرحمه مي رفت وبا برادر خود دردودل مي کرد چراکه تنها برادر خود را از دست نداده بلکه رفيق ودوست خود را از دست داده بود.خلاصه گذشت تا اين که در تاريخ 18/ 1/ 1361از پاسگاه ژاندارمري سعادت شهر جهت خدمت مقدس سربازي به گروهان ژاندارمري مرودشت به تهران جهت آموزشي به مدت 2ماه و25روز اعزام شد که بعد از پايان آموزشي به عنوان سرباز وظيفه در مرحله 101دزفول،تهران مهرآباد جنوبي بعد از تقسيم به دزفول وپس از8ماه ؟؟؟به شيراز پايگاه هفتم شکاري گروهان از خدمت قسمت خبازخانه مشغول انجام وظيفه شد.شهيد در تاريخ 18/ 1/ 1363 از خدمت مقدس سربازي مرخص شد ودر اقتصاد خانواده کمک حال پدربود تا اين که در سال1365 ازدواج نمود وچون باهمسر خود تفاهم نداشتند ودوران زندگي مشترک ايشان نزديک به2ماه بود که بعد از جدايي درتابستان همان سال براي شرکت در جبهه هاي حق عليه باطل از طريق پايگاه مقاومت بسيج شهرستان مرودشت براي مدت45روز نام نويسي کرد ودر اين مدت مرخصي نيامد وفقط از طريق نامه با خانواده خود در ارتباط بود تا اين که در تاريخ 29/ 5/ 1365 هنگامي که در حال کمک رساني به خط مقدم،با يک دستگاه لنکروز بود هدف ترکش خمپاره قرار گرفت ودر عمليات کربلاي5 منطقه حاج عمران به درجه رفيع شهادت نائل آمد که جنازه شهيد بعد از مدت يک هفته به دست خانواده اش رسيد وبه خاک سپرده شد.روحش شاد ويادش گرامي باد
بسم الله الرحمن الرحيم
متن وصيت نامه محمود احمدي
انالله وانا اليه راجعون بازگشت همه به سوي خداست.
وصيتم چيزي نيست جزاين که دينم رابه اسلام وملت ومملکتم ادا نمايم وبتوانم دراين راه مقدس خدمتي کرده باشم باشد که اين خدمت جز رضاي خدا درآن نباشد.تنها وصيتم اين است که پدرومادرم وديگر اعضاي خانواده ام وتمام دوستان وخويشاوندانم مرا حلال کنند و؟؟مدتي که با آنها زندگي کردم هرگونه بدي از من ديده اند به خوبي خود مرا ببخشند واگر شهيد شدم مرا در قبرستان کنار قبر برادرم به خاک بسپارند.والسلام