کنگره ملی شهدای استان فارس

دوشنبه 10 آذر 1404
17:29
الماس ارشدی

الماس ارشدی

فرزند عباسقلی

تاریخ تولد
1344/01/18
تاریخ شهادت
1361/08/17
محل شهادت
عین خوش
محل تولد
فارس - پاسارگاد-علی آباد کمین
وضعیت تأهل
مجرد
مسئولیت
تک تیرانداز
بسم الله الرحمن الرحيم
((ياد خاطره ها))
شهداءشمع محفل بشريتند.
سلام و صلوات بر منجي عالم بشريت حضرت مهدي (عج)ودرود بر نائب بر حقش امام خامنه اي وبا ياد وخاطره شهداي پيروزي انقلاب وجنگ تحميلي هشت ساله و سلام وصلوات بر سيد الشهداءحضرت حسين بن علي سرور آزادگان جهان همان گونه که امام رحمة الله عليه فرمودند:شهيد نظر مي کند به وجهالله چه بسا شروع انقلاب وآغاز جنگ تحميلي وتداوم نهضت حسيني از آغاز و تاکنون گشوده شدن درهاي رحمت وعزت از سوي خداوند تبارک وتعالي بر روي بندگان خاص خود(شهداء) بوده ومي باشد خدايا توفيق شهادت را نصيب بندگان خود که لياقت آن را داشته باشند در رکاب آقا امام زمان(عج)نصيب ما بفرما وما توفيق اقتداءبه سيد الشهداءسرور شهيدان را به ما مرحمت بفرما.خدايا ننگارهاي دنيا را از دل هاي عاشقان شهادت پاک کن تا بتوانند لبيک گويان به نداي هل من ناصر ينصرني حسين زمان پاسخ گويند خدايا آنان که رفتند کار حسيني کردند وآنها که مانده اند توفيق کار زينبي(س)عنايت فرما واما ياد خاطره هاي اوايل انقلاب سني نداشتم شايد 9ساله بودم دلم پراز عشق وشور بود ياد بچه ها خصوصاً شهدا مي افتم که در مغازه هايي که طرف دار شاه بودند جلوي آن مغازه ها جمع مي شدند وعکس هاي مچاله شده را در گوشه هايي از مغازه ها پيدامي کردند که يکي از آن ها شهيد الماس علي ارشدي بود،رشادت هاي خاصي داشت وبا عوامل ضد انقلاب تا تمام ثانيه ها مبارزه مي کرد وبا فريادهاي خود خواهان دستگير نمودن آنها را داشت،عشق او ؟؟؟به وجد آورده بود ودائم در راهپيمائي ها گاه گاهي شرکت مي کردم،چهره وروحيه خاص خود را داشت پس از پيروزي انقلاب علاقه خاصي به کارهاي فرهنگي ومذهبي داشت تا اين که مسئوليت مسئول کتاب خانه حضرت ولي عصر مسجد صاحب الزمان علي آباد را بر عهده گرفت ودائم با وضو بود سربه زير ودر ادامه فعاليت هاي خود مسئوليت کار در قسمت مختلف سپاه ارسنجان از جملهکار فرهنگي در کتاب خانه ارسنجان همکاري بي نظير داشت که مورد زبان زد همه دوستانش بود.((علي))الماس آرام و قرار نداشت الماس در محله علي آباد در همان خانه هاي قديمي پدرم اتاق مخصوص داشت که پراز نوارهاي سرود وقرآن وسخنراني هاي شهيد مطهري،بهشتي و...بود دائم در حال قرائت قرآن بود وشب ها با نماز شب خود تا پاسي از شب بيدار بود يادم مي آيد پدرم مي گفت وقتي نيمه شب به بالاي سرش مي رفتم هميشه با صداي نوار قرآن يا سرودهاي انقلابي يا سخنراني ها را گوش مي داد ويا به خواب رفته بود،استکبار جهاني آرام نمي نشست وبا ايادي مزدور خود در سال 1359 جنگ هشت ساله را آغاز نمود،برادرم در حال ادامه تحصيل در دوره متوسطه بود که در سال 60عازم جبهه هاي نور عليه ظلمت گرديد.چون از بينش وآگاهي خاصي برخوردار بود هم در طلب علم بود وهم به فکر حضور در جبهه ها بود،وقتي که پدرومادرم به او پيشنهاد ازدواج داده بودند مي گفت حوريه بهشتي منتظرم مي باشد وبا شهيد شدن تا ؟؟؟پاره او را جمع کنم صبح وصال حضرت موعود فرا مي رسد. وپس از بازگشت هر دوره از جبهه تعدادي از دروس خود را پاس نموده وبا نمرات عالي باز به عمليات مي رفت ودر جبهه ها مي جنگيد تا پس از برگشت در دومين بار زخمي گرديد.پس از بازگشت چنان روحيه شاد وعزيزي داشت کههرگز فراموش نمي کنم وخود نشان از خداحافظي ابدي در اين دنياي فاني را داشت با وجود اين که در بار دوم اعزام به جبهه زخمي شده بود پس از بهبودي اندکي دوباره عازم شد.يکي از دوستانش نقل مي کند هنگام عمليات محرم بود که حرکت نموديم عشق و روحيه نشان از بي قراري او به شهادت بود که پس از رشادت ها سرانجام به آرزوي ديرينه خود که همان شهادت بود رسيد ويکي از ؟؟؟يا حسين(ع)؟؟؟؟به پيشاني وي اصابت نمود وشالي که دور گردنش بود را باز نمودم وروي صورت وي انداختم وما به ادامه عمليات پرداختيم واو همانند بي بي دو عالم حضرت زهرا براي هميشه از ديده ها پنهان ماند وهنوز جسد مطهرش به دست ما نرسيده است ومن توبايد بدانيم که شهادت دري است از درهاي بهشت که خداوند به هر کدام از بندگاني که لياقت داشته باشد عطا مي کند.
خدايا عاقبت ما را ختم به خير بفرما خدايا شهادت را نصيب ما بفرما،خدايا خدايا تا انقلاب مهدي از نهضت خميني محافظت بفرما خامنه اي رهبر به لطف خود نگهدار .