کنگره ملی شهدای استان فارس

دوشنبه 10 آذر 1404
13:42
محمدکریم باقری

محمدکریم باقری

فرزند رحمان

تاریخ تولد
1342/07/01
تاریخ شهادت
1363/06/09
محل شهادت
مهاباد
محل تولد
فارس - رستم - باقری
وضعیت تأهل
مجرد
مسئولیت
رزمنده
بسم الله الرحمن الرحيم
شهيد سيد کريم باقري در سال 1342 ديده به جهان گشود و خود را در جهت آزمايش و امتحان الهي مهيا نمود . شهيد دوران طفوليت و کودکي خود را همزمان با استبداد و حکومت استعماري رژيم منحوس پهلوي در کنار پدر و مادر مهربان خود گذارنيد هنگامي که به سن 7 سالگي رسيد همچون ديگر همکلاسان خود جهت دين پرورش و آموزش هاي عملي روانه مدرسه گرديد. ايشان دوران ابتدايي خود را به نحو احسن به پايان رسانيد و پس از گذارندن دوران ابتدايي جهت ادامه تحصيل وارد مدرسه راهنمايي ابوذر مصيري گرديد . شهيد در دوران زندگي زود گذر خود فردي متين و فعال و شجاع بود و هرگز از کسي بيم و هراس نداشت به جزء معبود خويش . شهيد هميشه به ياد خدا بود و هرگز نماز و ذکر و فرايض واجب خويش را ترک نکرد حتي دوستان خود را هميشه اوقات به امر به معروف و نهي از منکر مي کرد تا اين که انقلاب اسلامي ايران به رهبري روحانيت به ويژه امام امت شروع شد و ايشان هم همراه امت حزب اله در اين قيام خونين فعاليت بسيار زياد مي نمود که تا دين خود را نسبت به اسلام و مسلمين اداء کرده باشد و وي بعد از انقلاب اسلامي در سال 1359 همراه ديگر برادران در تشکيل کتاب خانه آيت الله طالقاني روستاي باقري نقش به سزائي داشت و ايشان بيشتر شب ها را در مسجد راز و نياز با معبود خويش مي گذارند و موقعه اي که به خانه مي آمد و از او سوال مي شود چه مي کردي او انکار مي کرد و زيرا نمي خواست کسي بداند که چه اندازه به معبودش نزديک است .شهيد با ديگر همرزمانش به ويژه پسر عموي خود شهيد سيد جبار هاشمي تشکيل جوانان حزب الله را که عهده دار فعاليت هاي اسلامي روستاي خود بودند به عهده گرفتند . سپس در تاريخ 12/12/1360 از طرف بسيج سپاه پاسداران جهت ديدن آموزشهاي نظامي به پادگان شهيد دستغيب کازرون اعزام و پس از ديدن دوره آموزشي به سيل خروشان سربازان اسلام در جبهه هاي جنوب پيوست و پس از سه ماه به آغوش پر مهر خانواده خويش بازگشت و سپس هنگام با عمليات رمضان دوباره به صف رزمندگان سلحشور اسلام پيوست و با آنان هم صدا گرديد هم چنان که از زمزمه ها و نامه هايش پيدا است در اين ايام عشق و علاقه عجيبي به روحانيت و رزمندگان و شهادت في سبيل اله داشته است . از آن جا که شهيد نمي توانست بدون فعاليت بنشيند و رزمندگان هم در جنگ باشند لذا تصميم رفت سربازي خويش را در سپاه پاسدارن بگذارند و به بسيج سپاه مراجعه و بعد از تشکيل پرونده روانه دوره آموزشي شد و پس از پايان اين دوره براي خدمت به کردستان اعزام گرديد. شهيد در اين ايام فعاليت بسيار چشم گيري و اخلاقي بسيار جذاب داشت و هميشه از شهادت در راه خدا صحبت مي کرد و مدت 19 ماه در کردستان مظلوم با عيادي داخلي به ويژه گروهک ها در نبرد بود و درست 6 ماه پيش بود که مادر خويش را از دست داد و يکي از کانون هاي پر مهر و محبت خويش را به زير خاک مدفون کرد ولي از آن جائي که به شهادت عشق مي ورزيد هرگز مرگ مادر نتوانست او را متاثر و غمگين سازد و هميشه خانواده خود را تسلي مي داد . شهيد مدت چهار ماه بود که به مرخصي نيامده بود وي مي گفت: هواي جبهه آزادتر از هواي محل است و نمي توان آن را ترک کند. تا اين که در مورخه 9/6/1363 در هنگام پاسداري از حريم مقدس کشور اسلامي در کردستان به دست مزدوران داخلي به لقاء الله پيوست و ديدار با خدا را بر ديدار ياران و وصال حق را بر نزديکي دوستان و حيات اخروي را بر زندگي ترجيح داد و به ديدار معشوق خويش شتافت و در مورخه 13/6/1363 به وسيله امت حزب الله و با حضور استاندار محترم فارس تشييع و در قطعه شهداي روستاي باقري به خاک سپرده شد و والسلام عليکم و رحمه الله و برکاته . روحش شاد و يادش گرامي باد.