بسم الله الرحمن الرحيم
زندگينامه شهيد کرم اله حيدري
شهيد کرم اله حيدري در سال 1347 در روستاي شيخي زير دو از توابع رستم در خانواده اي مذهبي و مستضعفي به جهان گشود. او فرزند دوم خانواده بود و پدرش با اميد به فرداي روشن و اميدوار با تمام توان با فقر و تهيدستي و ديگر مشکلات مبارزه مي نمود و با شغل بزرگري و هيزم کشي در خانه هاي گلي فرزندان خود را پاکي و صداقت و ايمان به خداوند تربيت مي نمود .شهيد کرم اله همچون چراغي کانون خانواده را نور مي بخشيد و از همان دوران کودکي بسيار با هوش و خوش اخلاق بود که در قلب هم سالان و زبان زد اهالي روستا بود و او در سن هفت سالگي با روحيه بالا و استعداد خدادادي روانه مدرسه گرديد تا آغاز حرکت خود را با ياد خدا و کسب علم و معرفت شروع ولي متاسفانه ظلم و ستم رژيم پهلوي فقر را چنان به در خانه روستائيان وارد نموده بود که روستائيان از صبح تا غروب همه به دنبال تامين آب و نان روزمره خود بودند و شهيد کرم اله از همان دوران کودکي علاوه بر اينکه در مدرسه درس مي خواند اوقات غير از کلاس درس را همدوش پدر و مادر به تلاش و کار جهت تامين معاش مي پرداخت و خود را آماده مبارزاتي بزرگتر آماده مي نمود و اما فشار مالي و فقر تا کلاس چهارم بيشتر به او اجازه ادامه تحصيل نداد و روح بلندش و استعداد خدادادي او را به راه و جاهاي ديگري رهنمود مي کرد .مبارزات مردم با هدايت و همراهي روحانيت و رهبري امام ره در شهرهاي بزرگ رو به گسترش بود و دامن مبارزات به تمام نقاط ايران گسترده شد و حتي روستائيان هم از طريق راديو در جريان مبارزان قرار مي گرفتند ولي عليرغم اينکه اکثر روستائيان از تمامي امکانات محروم بودند و روستاي زادگاه شهيد کرم اله هم از هيچ نعمتي در آن زمان برخوردار نبودند ولي شهيد کرم اله با رفت و آمدي که به شهر داشت با تعدادي از افراد حزب اله در شهر نورآباد آشنا و ارتباط پيدا کرد و در همان سن نوجواني کمربند همت و خدمت به انقلاب اسلامي را بست و شروع به پخش اطلاعيه و پيامهاي پيامبرگونه امام ره مي نمود و در تظاهرات و راهپيمائي ها شرکت و به طور جدي فعاليت مي نمود و پس از پيروزي انقلاب اسلامي در بهمن 1357 تشکيل نهاد جهاد سازندگي به فرمان امام با شرکت گروهي از جوانان حزب اله و انقلابي جهاد سازندگي را در شهرستان نورآباد ممسني تشکيل و تاسيس گرديد که شهيد کرم اله هم يکي از اعضاء تشکيل و تاسيس جهاد از همان آغاز با روحيه جهادگري خود اقدام به خدمت به مردم محروم اين مرز و بوم نمود و بار ديگر روزها تلاش و جهاد و شبانه هم به کلاس درس مي رفت تا به ادامه تحصيل محروم نماند و مدرک پنجم را به صورت شبانه کسب و در دوران خدمت در جهاد سازندگي با تلاش و جديتي که داشت در بين همکاران از محبوبيت خاصي برخوردار بود . در حادثه درگيري که در بين گروه حزب اله و ضد انقلاب و منافقين کوردل در هفت آذرماه سال 1358 که در شهر نورآباد به وقوع پيوست شهيد کرم اله هم به مبارزه عليه ضد انقلابيون قد علم کرد و با شناسائي قبلي از او شهيد کرم اله را در پشت بام دو طبقه واقع در فلکه آموزش و پرورش محاصره و پرت نمودند که باعث جراحات شديد وي گرديد و در جدول انداختند که توسط مردم به بيمارستان انتقال که پس از دو روز خانواده اش از احوال او مطلع شدند . او پس از درمان و مداوا به سنگر جهادسازندگي برگشت و به خدمت خود ادامه داد تا جنگ تحميلي عليه کشور ايران و انقلاب نو پاي ايران را عراق به سرکردگي استعمارگران آغاز شد و با شروع جنگ نداي امام خود لبيک گفت و داوطلبانه به جبهه هاي پل ذهاب آغاز تا همدوش رزمندگان با دشمنان کوردل بجنگند و مدت سه ماه را جنگيد به طوري که به قول فرمانده و يکي از همرزمانش مدت 48 ساعت اسير و در محاصه دشمن بود که با تلاش و شجاعتي که داشت پس از 48 ساعت بدون از آب و آذوقه خود را از چنگ دشمن رها و به جمع همرزمان خود پيوست که در نامه هايش به خانواده همه را به صبر و استقامت و وفاداري به امام و انقلاب توصيه مي نمود و مي نوشت که الحق جنگ بين اسلام و کفر است و کساني که در کربلا نبودند که امام حسين عليه السلام را ياري کنند امروز کربلاي ايران و فرزند امام حسين عليه السلام را تنها نگذارند وي پس از سه ماه با تسويه و مرخصي به شهرستان پس از ده روز در کنار خانواده به جبهه هاي خونين و سوزان جنوب اعزام گرديد و اينبار سر از پا نمي شناخت و گوئي خاک جنوب خونين شهر و آبادان و بستان ميزبانش بودند تا هر چه زودتر از ميهمان خود پذيرائي کنند کيف بسيجي و لباس و کتابچه مناجات خود را بست و با آراستگي زيبا و معطر اعزام و به ميهماني خاک جنوب رفت و گوئي که خيل عاشقان کربلا منتظرند تا به جمعشان بپيوندد و با وارد شدن به منطقه عملياتي بستان کيف خود را در سنگر خاکي و سوزان گذاشت و آر پي جي را بر دوش گرفت و گلوله ها را در کوله پشتي گذاشت و با ياد و نام حسين وارد ميدان جنگ شد و در جلوي سپاه کفر قد علم کرد که چند روزي از نبرد نگذشته بود به وسيله ترکش مجروح به بيمارستان اهواز اعازم گرديد و پس از مداوا و پانسماني به خود اجازه استراحت و خواب را نداد و دوباره به سنگرش برگشت و خود را آماده عملياتي مي نمود که گوئي ملائک همراه و همرزمشان بود و امام شيعيان جلودار و خاک بستان و خرمشهر و آبادان آغوش خود را باز کرده تا ميهمانان خود را بپذيرند و بيمه نامه شان را به امضاء سالار شهيدان برسانند .عمليات فتح بستان شروع و شهيد کرم اله آر پي جي خود را با کوله باري از گلوله برداشت و قلم خود را بر روي کاغذ سفيدي لغزاند و در آغاز آيه " و لا تحسبن الذين " را تا آخر نوشت و از فرسنگها راه و موانع آخرين سلام خود را به خانواده و آخرين پيام خود را به ياري امام و خالي نکردن جبهه ها و وعده پيروزي بر کفر توصيه و آخرين خداحافظي را ثبت کرد و در جيب خود گذاشت و با روحيه اي شهادت طلبانه وارد عمليات شد و به قول همسنگرانش پس از رشادتها وصف شکني دشمن سرانجام با تير مستقيم قناسه دشمن به پيشاني سجاده خود را با اهداء خون خود به سرور سالار شهيدان در آذرماه سال 1360 در عکليات فتح بستان به لقاءاله پيوست که چند روز پيکر پاکش در بين دو آتش کفر و اسلام در خاک سوزان و خونين بستان ماند و با تلاش و رزم بي امان ياران پيکر مطهرش را به زادگاهش بدرقه و به خاک سپردند .روحش شاد و راهش پر رهرو باد . والسلام