بسمه تعالي
زندگي نامه شهيد عبدالحسين دژم ؛ ايشان در تاريخ 10/1/1343 در خانواده اي فقير کاملا مستضعف به دنيا آمد و زندگي را با سختي و مشکلات زيادي پشت سر گذاشت دوران نوجواني به سر رسيد و وارد دوران جواني شد مادرش قالي بافي مي کرد و او هميشه دست نوازش به سر مادر خود مي کشيد و مي گفت مادر ناراحت نباش اين روزهاي سخت به سر خواهد رسيد پدرش کارگري مي کرد و او هم کمکش مي داد و در آن دوران دمدمه هاي جنگ بود و صداي توپ و تانک و خمپاره به گوش مي رسيد هميشه به مادرس مي گفت که من يک روزي به هشادت خواهم رسيد و مرد جنگ بود و رفاقت آهنين با خمپاره ها داشت وارد دوران مقدس سربازي شدند در دل غرب ايران که استقامت را به کوه مي آموخت اعزام گشت از عشق خانواده اش گذر کرد چون عشق امام آن را ديوانه شهيد شهادت کرده بود .آنقدر از زيبايي معراجگاه عاشقان مي گفت که اشک راه همان چشمان مادري مي کرد که مثل پروانه اي بر گل وجود سخنانش و از شهد آن مي نوشيد آري ...شجاعت در مقابل او شرمنده بود و مهرباني سرافکنده نگاهش مي گرديد انگار مي دانست خال دستش يک روز بدردش مي خورد اما گاهي مي انديشم اگر خال دستش نبود بر سر کدام ؟؟؟ بايد آرام مي گرفتم و عقده هاي دلم را کجا مي توانستم بگشايم تا اينکه 29/4/1367در عمليات حاج عمران در دل غرب ايران در ميان برفهاي سنگين با مولايش حسين عليه السلام همنشين شد و شهادت را در آغوش پيچيد و پر زد . والسلام