بسم الله الرحمن الرحيم
زندگي نامه شهيد اسماعيل شجاعي : آخرين فرزند خانواده بود که در سال 1345 ديده به جهان گشود و همچون نگيني در بين خانواده مي درخشيد در دامان پر از مهر و محبت مادري قرار گرفته بود ، تا شايد بتواند روزي به اسماعيلي تبديل شود تا قربان گاه شهادت ، لياقت ، پذيرش او را در درگاه احديت بيابد ايشان دوران ابتدائي را در مدرسه شهيد بهشتي و راهنمايي را در مدرسه شهيد نوروزي با موفقيت پشت سر گذاشت .ايشان در زندگي به رانندگي علاقه زيادي داشتند به همين دليل درس و مدرسه را رها کردند و به اين شغل روي آوردند در آن زمان دمدمه هاي جنگ بود .ايشان قبل از اينکه به خدمت سربازي بروند ماشين يکي از اقوام را برداشتند و به مدت يک ماه براي رزمندگان جبهه آب و غذا مي بردند تا اينکه دفترچه ايشان آمد و ايشان راهي خدمت مقدس سربازي شدند و هر روز جوانه اي تازه در وجودش مي زد و شلمچه هر روز مجنون تر از روز پيش مي گرديد گرماي آفتاب بر سر خاک ريزه ها مي وزيد و نمي توانست جلوي خاک ريز شدن او را بگيرد گلوله ها نمي توانست مکاني را در وجودش تسخير کند نمي دانيم چه نجوايي با مولايش عباس داشت که تيري دستش را نوازش کرد و مهمان آن گرديد .ايشان در جبهه راننده لودر پيش خط ، سنگر بند بودند و سنگر درست مي کردند شايد جلوي چشمانش صحنه هايي از کربلا بود که به اصرار همرزمش چنين جواب مي داد که مولايم عباس بدون دست مي جنگيد حال چگونه من جلوي دشمن با يک تير تسليم شوم .سينه اش در جلوي خصم پر بود و با افتي سوار بر لودر کار مي کرد اما لحظه اي نگذشت که هر گلبرگ وجودش گوشه اي از فضا را فرا گرفت و سرانجام در بهمن ماه 1365 در آبادان ، شلمچه عمليات والفجر 5 به درجه رفيع شهادت نائل گرديد. والسلام