بسم الله الرحمن الرحيم
زندگي نامه ي شهيد عباس شرنگ ؛ ايشان در سال 1352 به دنيا آمد شهيد تحصيلات خود را تا کلاس پنجم در زادگاه خود ادامه دادند او آخرين فرزند خانواده بود کم کم آخراي جنگ بود و او علاقه ي زيادي به جنگ داشتند. هميشه براي آقايش امام حسين عليه السلام سينه مي زد و در مراسم هاي عزاداري آقا ابا عبدالله حسين عليه السلام شرکت مي کرد هميشه به من مي گفت مادر من بايد حتما به جنگ بروم ولي من و پدرش از رفتن او به جبهه منع مي کرديم او به داراب مي رود تا از طرف بسيج داراب به جبهه اعزام شود ولي به دليل اينکه سن ايشان کم بود آنرا قبول نمي کنند ولي او به خانه برمي گردد تا اين که يک روز با يکي از دوستان خود سوار ماشين مي شود و به شيراز مي رود و از آنجا به شيراز مي رود و سرانجام در يک عمليات سخت در خاک شلمچه در تاريخ 4/7/1366 به درجه ي رفيع شهادت رسيد.روحش شاد و نام و يادش جاودان باد . والسلام
بسمه تعالي
وصيت نامه شهيد عباس شرنگ ؛ خدمت مادر مهربان و بهتر از جان خودم سلام عرض م يکنم پس از تقديم و عرض سلام و سلامتي شما را از درگاه خداوند متعال خواهان و خواستارم و اميدوارم حالتان خوب باشد . از طرف من هيچ گونه ناراحتي نداشته باشيد اگر بخواهيد از حال بنده جناب عباس شرنگ فرزند خودت با خبر باشي الحمدلله سلامتي که يکي از نعمتهاي خداوند است برخوردار هستم اميدوارم حالتان خوب باشد و مانند گلهاي بهاري شاد و خرم باشيد . الان که اين نامه را مي نويسم نشسته ايم يک مرتبه به فکر شما افتادم و نامه اي بي قابل برايتان نوشتم که مادر مهربان خدا کند ناراحت نباشي ناراحت نباشي ناراحت نباشي و ما الان حدود 10 نفر در اين جا همراه هستيم و هيچ غمي نداريم . همگي سلام مي رسانند . به خصوص اسماعيل و محسن و صابر و امرالله و اصغر با خانواده ـ قرباني با خانواده ليلا را سلام مي رسانم . مادرجان از طرف من ناراحت نباش ما از همه نمونه ميوه اي که اسمش نمي دانيم مي خوريم و مي خوابيم و از جنگ دور هستيم و در 35 کيلومتري اهواز هستيم تقي را سلام مي رسانم . اصغر سلام مي رسانم. عباس شرنگ . والسلام در تاريخ 20/6/1366