کنگره ملی شهدای استان فارس

دوشنبه 10 آذر 1404
18:51
رحمت اله فرهمند

رحمت اله فرهمند

فرزند خانباز

تاریخ تولد
1347/04/15
تاریخ شهادت
1364/12/22
محل شهادت
فاو
محل تولد
فارس - زرین دشت - زیر آب
وضعیت تأهل
مجرد
مسئولیت
رزمنده
نحوه شهادت
جراحات وارده به شکم و ترکش
نوع خدمت
بسیج
عضویت
بسیجی
بسم الله الرحمن الرحيم
زندگي نامه شهيد رحمت اله فرهمند
شهيد رحمت اله فرهمند در خانواده اي زحمتكش و رنجديده در روستاي زير آب از توابع شهرستان داراب فارس چشم به جهان گشود.از آنجا كه خانواده اي مسلمان و متقي داشت و پدرش هميشه در مسجد روستا بسر مي برد رحمت اله هم از سنين كودكي همراه پدرش در مسجد حضور يافت لذت حشور در آن فضاي روحاني را تا اعماق جان حس كرد و دل به آن بست.وي نماز را همانجا و توسط پدر آموخت.در سنين قبل از مدرسه اين فريضه ي مقدس را قامت بست.رحمت الله با فرا رسيدن سن مدرسه گام به دبستان روستاي زير آب نهاد تا در ان مكان مقدس و استعداد خداداشد را به رخ همگان بكشد.در سن هفت سالگي با فرا رسيدن ماه مبارك رمضان روزه گرفت.او شبها در حسينه ي روستا تنها به سر مي برد و هنگام اذان صبح،پس از نماز روحبخش صبح بدون اينكه سحري تناول كرده باشد به منزل باز مي گشت.تلاش و اهتمام وي براي گرفتن روزه بي سحري بدان حد بود كه والدينش را نگران ساخت.نگراني آنها از آن جهت بود كه نوگل نشكفته شان را ضعفي عارض شود و در نتيجه ي آن بيمار گردد.اما آنها غافل از اينكه رحمت اله از خوان الهي ارتزاق مي نمايد.در همان سن او علاقه ي زيادي به روحانيون و روحانيت پيدا كرد.از آنجا كه چند نفر از اقوام مادرش دذر كسوت روحاني قرار داشتند.او نيز با آنها رابطه برقرار نمود و همواره سعي اش بر آن بود كه محسنات آنان را فرا گيرد و درسهائي از رفتارشان بياموزد.رحمت اله مقطع ابتدائي را در روستائي زير آب به پايان برد.پس از آن عشق و علاقه اش به روحانيت چنان شدت گرفت كه تاب و تحمل را از كف داد وبه پدر اظهار نمود كه مي خواهد درس ديني بخواند.پدر او را به داراب برد و رحمت اله در محضر درس مرحوم آيت اله نسابه به فراگيري علم پرداخت.وي مدت دو سال در حوزه علميه داراب تلف كرد و يپس با صلاحديد مرحومم آيت اله نسابه به شيراز آمد تا درس حوزوي اش را در مدرسه آقا باباخان شيراز ادامه دهد.رحمت اله چندين سال در شيراز به كسب معارف اسلامي مشغول بود.اساتيد و مسئولان وقت حوزه كه ذكاوت و هوشش را ديدند او را به قم فرستادند تا در آن شهر به درجه اي كه شايسته اش بود نائل آيد.او در طول مدتي كه در شيراز به تحصيل مشغول بود در زمان انقلاب پابه پاي مردم مسلمان و انقلابي به مبارزه عليه رژيم شاه پرداخت.وي در آن سالها كه به روستاي زير آب مي آمد ضمن اينكه دست به افشا گري عليه السلام رژيم مي زد به روشنگري مردم مي پرداخت.او اعلاميه هاي حضرت امام (رحمه الله عليه) را با خود به زير آب مي آورد بين تشنگان حق و ره پويان حقيقت تقسيم مي كند.وي پس از پيروزي انقلاب روانه قم شد تا تحصيلاتش را در سطح بالاتري ادامه دهد.رحمت اله پس از پيروزي انقلاب تا آغاز جنگ تحميلي در حوزه هاي علميه ي قم به تلمذ و كنكاش در زمينه ي علوم ديني مشغول بود.با آغاز جنگ تحميلي ديگر سكون و سكوت را جايز ندانست و از ماههاي آغازين جنگ حوزه ي عليمه را به مقصد جبهه هاي نور بر ظلمت ترك گفت.او به قصد نيت وصال شهادت عازم جبهه شد.پدر شهيد مي گويد:اوايل جنگ زماني كه شيخ رحمت اله براي نخستين بار قصد رفتن به جبهه داشت.او به گفتم شما براي كسب درس و معارف زحمات زيادي كشيده اي.مي ترسم با شهادت همه ي آنها بي اثر شود.او در پاسخ گفت:شما اگر مرا دوست داريد دعا كنيد تا شهيد شوم.رحمت اله از نخشستين ماههاي آغاز جنگ در جبهه ها حضور داشت و بدور از هرگونه هياهو و جنجال مي جنگيد و گوشه ي چشمي هم به شهادت داشت.او هرگاه از جبهه باز مي گشت چند روزي نزد خانواده اي مي ماند و سپس عازم قم مي شد تا به جبران دروس خود بپردازد.وي در همه ماموريت ها در خط مقدم جبهه حضور مي يافت و مي جنگيد.هر گاه فرصتي دست ميداد براي تقويت روحيه رزمندگان سخنراني مي كرد و با آنها از شهادت و درجه و مرتبه شهدا نزد خداوند سخن مي گفت.پدر شهيد درباره آخرين مرتبه حضور فرزند در جبهه چنين مي گويد:آن روز من براي چند روزي در منزل پسرم در اصفهان بسر مي بردم.كه رحمت اله از قم نزد من آمد و گفت: روانه جبهه هستم و مي خواهم خداحافظي كنم.من گفتم:برو به سلامت اما قبل از عزيمت سري هم به روستا بزن و با مادرت خداحافظي كن.او گفت:عملياتي در پيش است و اگر به روستا بروم از اين عمليات جا مي مانم.وي از همان جا با من خداحافظي كرد و روانه شد.رحمت اله پس از توزيع با پدرخود رابه منطقه عملياتي جنوب مي رساند تادر كنار ساير رزمندگان در عمليات والفجر 8 شركت كند.شب عمليات فرا رسيد و سپاه اسلام همچون سيلي بنيان كن بر سپاه دشمن كوبيد و در طرفة العيني اروند هميشه خروشان را عبور دادند.رحمت اله در تاريكي شب به دنبال شعله ي شهادت تا‌آن سوي اروند رفت و در آن سو فرشته اي پيام سرخ شهادت را به وي ابلاغ كرد و رحمت اله با تمام جان به آن لبيك لبيك گفت.شهيد رحمت اله فرهمند در حين آزادسازي شهر فاو عراق روانه ملكوت آسمان شد و به جاودانان پيوست.پدر شهيد مي گويد:چند روز پيش پس از عزيمت شيخ به جبهه به هنگام عمليات به من اطلاع دادند كه يكي از فرزندانت شهيد شده است.من با اينكه علاوه بر رحمت الله دو فرزند ديگرم هم در جبهه بودند به اطرافيانم گفتم: حتما شيخ شهيد شده است.آنها وقتي علت را پرسيدند گفتم:آخر او براي رفتن خيلي عجله داشت گوئي مي دانست كه در اين عمليات شهيد خواهد شد.پدر شهيد مي افزايد:قبل از شهادت شيخ رحمت اله شبي در عالم رويا خودم را ديدم كه بر سكوئي مستقر بر دو عدد پايه نشسته ام كه به ناگاه يكي از پايه ها شكست و من افتادم.پدر شهيد درباره كرامات شهيد چنين مي گويد:هنگام شهادت رحمتاله تلمبه ي روستا خراب بود و ما حتي يك قطره آب هم در منازل ده نداشتيم.روزي كه قرار بود پيكر شهيد را براي غسل وتشييع به روستا بياورند،تا شب قبل از آن همگي نگران اين وضعيت بوديم كه فردا آب براي غسل شهيد را چگونه تامين كنيم.صبح روز بعد قبل از رسيدن پيكر شهيد همه ي مردم روستا مشاهده كردند كه استخر تلمبه مالامال از آبي زلال و شفاف است.اين در حالي بود كه تلمبه ي روستا هنوز خراب بود و كمسي نداشت آنهمه آب از كجا آمده است.
محضر مبارك دائى ام غضنفر صيادى سلام عليكم اميدوارم حالتان خوب باشد ود ر پناه ايزد منان بسر بريد بارى دائى جان اگر بخواهيد از حال خواهر زاده كوچكتان رحمت الله باخبر باشيد الحمد الله سلامتى برقراراست اميد است خداوند شما را جزء سربازان امام زمان (عج) قرار دهد و ما عقب افتادگان از قافله نور را فاموش نكنيد نور چشمانم حسابى به فكر تو مى افتم بعضى اوقات كه دوست دارم در كنارت بودم بنده در تاريخ 26/11/1364 عازم جبهه نور عليه ظلمت شدم آنقدر شوق داشتم كه هر چه زودتر در كنار رزمندگان اسالم باشم كه وقتى به شيراز آمدم يك روزى به محل آيم داشتم از عشق جبهه مى سوختم تا خداوند عنايت كرد و همين كه سعادت شد تا در كنار ياران امام حسين (ع) قرار گيرم و از اين ؟؟؟ پاى پر فيض كسب فضيلت كنم اميد آن دارم خداوند كمك كند تا جزء سربازان واقعى امام زمان (عج) قرار گيرم در حال حاضر كه اين نامه براى شما مى نويسم چند روزى است كه مى خواستيم به عمليات برويم ولى به تأخير افتاد وهمين شبها انشا ء الله چنان درسى به حول قوه الهى به صداميان خواهيم داد كه در تاريخ ثبت شود انشا ء الله اميدوارم كه خداوند اين حقير سرا پا تقصير را به حضور مبارك خويش بخواند و ما از زمينى خاكى به عرش خداوندى پرواز دهد آمين ما كه لياقت ندارم ولى كرم خدا زياد است شايد شامل حال ما بيچاره ها هم بشود اميد است كه مارا دعا كنيد وبعد از مردن ما با قرائت حمد و قل هو الله روح نيازمند ما را شاد فرمائيد مى دانم كه وقتى تير دشمن قلب سياه مرا شكاف دهد تا آن موقع فقط شرمنده خداوند هستم و هيچ دردست ندارم اميد م به آن لحظه آخر است كه امام حسين (ع) كه جانم فدايش بادى دست گيره و بعد از آن دعاى خير شما و فاتحه شما ما را از منجلاب قيامت و برزخ نجات دهد و به ؟؟؟ تمكين عنايت بفرمايدعاجرانه تقاضا دارم اگر خداوند ما را طلب كرد به پيش خود از مادرم كه رنجها برايم كشيده و در عوض هيچ قدمى برايش بر نداشته ام و احترامش را خوب حفظ نكرده ام طلب بخشش كنيد و حلال بودى بطلبيد همه دوستان و آشنايان را سلام برسانيد و بعد از شهادت اگر خدا لطف كرد حلال بودى بطلبيد همه دوستان وآشنايان را سلام برسان و بعد از شهادت من اگر خدا لطف كرد حلال بودى بطلبيد در ضمن همين لحظه فرمانده گردان مى آيد بين ما ويك هفته آموزش داريم ديگر انشا ء الله تكليف مشخص خواهدشد انشا ءالله دعا كنيد نيم ساعت بعد از آموزش حال مى خواهيم برويم در ضمن وقت براى وصيت نامه نوشتن ندارم اگر وقت شد بعدا مى نويسم ولى مختصرا بگويم كه بنده حقير هفده روز زوره بدهكار م مقدارى پول 2000 تومان در قرض الحسنه شيراز دارم دفترچه ام پيش يكى از برادران مدرسه آقا بابا خان بنام ملك حسين است ويك مقدارى پول (1500) تومان پهلوى برادرستايش دارم بدهيد برايم روزه بگيرند درگر هرچه دارم از كتاب و دفتر بدهيد به يكى از علما ء تا تصميم بگيرد برايش خيلى مى بخشيد كه نامه را اينقدر در هم برهم شد نا چارا اينجور شد الان غروب روز دوازده اسفند ماه است ما عازم به جبهه ها هستيم عمليات بسيار سنگينى در پيش است كه زنده ماندن خيلى بعيد است البته آرزوى ديرينه بنده است شهادت در راه خدا در ضمن چندروزى قبل پيش برادرم نواز الله رفتم حالش خوب بود و سلام رساندند و نواز يا ستار العيوب يا غفار الذنوب يا ار حم الراحمين ياران همه سوى مرگ رفتند بشتاب كه زوه نمائى اى دوست والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته خدايا خدايا تا انقلاب مهدى خمينى را نگهدار والسلام