بسم الله الرحمن الرحيم . زندگينامه برادر شهيد ناصر برمن . شهيد ناصر در سال 1335 در روستاي سلطان آباد داراب در يک خانواده رنج کشيده بدنيا آمد .دوران کودکي را با سختي ولي با مهر و محبت سرشار پدر و مادر اميدوار خود پشت سرگذاشت پدر او در آن زمان يک رعيت بود که با کار و کوشش شبانه روزي خود به فکر بارور کردن نونهالان خود از جمله ناصر بود . دوران کودکي را با سختي گذراند تا اينکه روانه مدرسه شد و دوران ابتدائي را با دوستان در روستا گذراند و هميشه به سهم خود در کارهاي کشاورزي و کارهاي خانه با پدر و مادر خود همکاري مي کرد . ناصر وقتي دوران ابتدائي را تمام کرد بخاطر عدم توانايي مالي خانواده ايشان قصد ترک تحصيل داشت ولي با اصرار افراد خيرخواه براي ادامه تحصيل به شهرستان داراب که تقريباً سي کيلومتري روستا بود رفت و با چند نفر از ديگر دوستان خود خانه اي را کرايه کرد و با زندگي فقيرانه اي که داشت مشغول تحصيل شد . در آن زمان نيز نصر علاوه بر کتب درسي کتابهاي ديگري را مطالعه مي کرد و به ورزش هم علاقه عجيب داشت بطوري که هميشه اسباب ساده ورزش که بيشتر بدست خود ساخته بود در منزل ديده مي شد تابستانها به کار مشغول بود و لحظه اي بيکار نمي نشست تا اينکه اندوخته اي براي تحصيل خود در بياورد و بطور کلي شهيد ناصر از بيکاري بدش مي آمد و اگر در ده کار نبود در خانه نمي نشست و روانه شهر مي شد ناصر در سال 1353 گواهي نامه پايان تحصيل دوره اول دبيرستان را اخذ کرد و باز نيز بخاطر عدم توانايي مالي ترک تحصيل کرد ولي پس از چند روزي از گذشت سال تحصيلي نتوانست تحصيل را فراموش کند و دوباره روانه دبيرستان شد . شش سال تحصيلي را در داراب گذراند و ديپلم خود را گرفت و پس از انجام خدمت سربازي به روستا بازگشت . وقتي به روستا بازگشت در شغل آموزگار چند پيشه مشغول خدمت به جمهوري اسلامي شد و در يکي از روستاهاي دورافتاده و محروم داراب سرگدار به عنوان آموزگار رفت و در آنجا نيز چنان خدمتي به نونهالان و روستائيان انجام داد که بايد خدمات ايشان را از زبان مردم آن روستاها شنيد . اوقات بيکاري در روستاهاي خود به دبستان مي رفت و با دانش آموزان صحبت مي کرد و به آنها قرآن مي آموخت و آنها را ارشاد و هدايت مي نمود هيچگاه مسجد را ترک نکرده و در وصيتنامه اش نيز سفارش او چنين بود که مسجد را ترک نکنيد و پس از اعلام انتخابات براي شوراي اسلامي روستا از طرف مردم و با رأي مردم روستا به نمايندگي انتخاب شد براي برقراري دعاي کميل تلاش زيادي نمود تا اينکه دعاي کميل توسط جوانان حزب الهي روستا و با راهنمائي او شروع شد و هميشه دعاي کميل توسط او خوانده مي شد . تعدادي کتاب از جهادسازندگي و سپاه تهيه نمود و کتابخانه اي در خانه داشت برقرار نموده و هر روز در خانه او شلوغ بود و بچه ها آمده بودند و براي گرفتن کتاب . و بالاخره بالاترين کوشش خود را در جهت ارشاد مردم مي کرد و از هيچ چيز دريغ نداشت . وي در 22 بهمن 1360 ازدواج کرد . ازدواج وي توام با سخنراني و اجراي نمايشنامه خان گزيده ها بود که بسيار مورد توجه روستائيان قرار گرف ناصر تازه داماد در تاريخ 2/1/61 به ديدار خدا شتافت چون ناصر معلم چندپيشه بود مدتي نيز بعنوان نماينده فرمانداري در مرکز هماهنگي شوراهاي اسلامي روستائي فعاليت مي نمود . والسلام . روحش شاد و راهش پررهرو باد .