کنگره ملی شهدای استان فارس

دوشنبه 10 آذر 1404
06:52
براتعلی حسینی پور

براتعلی حسینی پور

فرزند محمد

تاریخ تولد
1349/06/01
تاریخ شهادت
1365/11/10
محل شهادت
شلمچه
محل تولد
فارس - داراب - جنت شهر
وضعیت تأهل
مجرد
مسئولیت
رزمنده
نحوه شهادت
ترکش
نوع خدمت
بسیج
عضویت
بسیجی
بسم الله الرحمن الرحيم
زندگي نامه شهيد برتعلي حسين پور
اين شهيد بزرگوار در يکم شهريور 1349در روستاي ده خير داراب در يک خانواده مذهبي ومتدين به دنيا آمد درکودکي بسيار فعال وکوشا بود ودانش آموزي زرنگ وقوي ونمره انشاي ايشان هميشه بيست بود تا سال دوم راهنمايي تحصيل کرد وبا اصرار زياد به جبهه هاي حق عليه باطل رفت او در عمليات کربلاي 5درمحور شلمچه وخرمشهر در تاريخ10/ 11/ 65 به مقام شهادت نائل گرديد.روحش شاد ويادش گرامي باد
بسم الله الرحمن الرحيم
وصيت نامه حقير براتعلي حسين پور فرزند حاج حسين پور به شرح زير مي باشد:
الله ولي الذين يخرجهم من الظلمات الي النور(سوره بقره آيه 258)
خداست دوست آنان که گرويدند بيرون آورد ايشان را از تاريکي هاي کفر به روشني ايمان چون من خودم هنوز تکليف برايم وارد نشده وبه سن قانوني نرسيده ام وکمتر از شانزده سال سنم بود وهنوز سرنوشتم به دست پدرم بود لذا از پدرم اجازه رفتن به جبهه هاي حق عليه باطل خواسته شدم واز او کسب تکليف نمودم که پدر مي خواهم به جبهه بروم سلاح شما در اين مورد چيست پدرم مرا در اين باره اختيار به خودم واگذار کرد که بابا خودت مي دانم اگر دلت بخواهد به روي از طرف من مجازي ومن خوشحالم که فرزندي داشته باشم در کنار رزمندگان باشد چون من از پدرم حسين استقبال مشاهده کردم بلافاصله خود را براي اطاعت امر الهي که همان جهاد در راه او است آماده کردم وبراي مقابله با سپاهيان کفر ؟؟؟آماده کردم که همانا وظيفه همه مسلمانان است که دفاع از حريم وناموس مسلمانان بنمايند ومن هم با اجازه پدرم عازم جبهه هاي حق عليه باطل شدم ؟؟قبل از حرکتم چند کلمه صحبت با برادرانم وخواهرانم وپدرومادرم دارم:اول خطاب به برادرانم اين است که شما فرزندان اسلام وخانواده اسلامي هستيد واين مسير تا آخر عمر دستور رهبرتان ادامه دهيد واز امر پدرومادر سرپيچي نکنيد که همانا سراز فرمان پدر ؟؟کردن امر خدا را ؟؟؟کردن است واز مکتب اين پدرومادر آن چه من آموخته ام شما بياموزيد که براي شما خير دنيا وآخرت دارد وهمچنين خواهرانم طاهره ومطهره ؟؟دارم شعاعر اسلامي؟؟؟عنايت نمايد اما بعد مادر با تو سخن مي گويم مادر جان مي دانم که از رفتنم ناراحت مشوي اما چاره اي چيست جز صبر وشب اکثراً تا صبح در کنار گهواره نشسته ايد که ثمر سختي ها وبي خوابي ها ؟؟اما؟؟ومادر جان صبر کن وخدا با صبر کنندگان است ومرا حلال نما که خداوند جبران زحمات شما خواهر نمود و
(بقيه متن موجود نمي باشد)