بسم الله الرحمن الرحیم
زندگینامه شهید ابراهیم مسموعی
شهید ابراهیم مسموعی در روز پنجم دی ماه سال 1346 در خانواده ای مذهبی ،مومن و مسلمان در روستای شهرمیان از توابع شهرستان اقلید دیده به جهان گشود و دوران کودکی را در آغوش گرم پدر و مادر خود در آنجا سپری نمود و تا سن شش سالگی در آن روستا زندگی نمود و بعدا روانه ی شهرستان اقلید گردید و تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسه ی شهید صابری که در زمان طاغوت به نام رضا پهلوی بود سپری نمود و تمامی معلمان او از دست آن شهید بزرگوار راضی بودند.چون دارای اخلاق و رفتار خوب و برخورد صادقانه ای داشت و او را در مدرسه به عنوان خوش اخلاق ترین شاگردهای مدرسه در بین دانش آموزان معرفی می نمودند و بعد از مراحل ابتدایی چون علاقه زیادی به کارهای فنی و تخصصی داشت مدرسه را رها نمود و مشغول درب و پنجره سازی و اسکلت سازی ساختمان شد و به قدری آن شهید بزرگوار خوش اخلاق و طریقه ی برخورد آن با افراد جامعه خوب بود که افراد را مجذوب خود می نمود و کار آن در سطح شهرستان رونق بسزایی داشت چون که در بین جامعه یک فرد درستکار ،راستگو و صادق معرفی شده بود.شهید والامقام علاقه ی شدیدی به اهل بیت عصمت و طهارت داشت و در زمان حیات خود در تمامی مراسمات مذهبی ،اعیاد و شهادتهای آن بزرگواران فعالیت چشمگیری داشت و واجبات خداوند را به موقع انجام می داد و ترک محرمات را هم می کرد.و تمام دوستان و رفیقان او و حتی برادران و خواهرانش را همیشه امر به معروف و نهی از منکر می نمود و می گفت:خداوند را در همه حال فراموش ننمایید چرا که این دنیای خاکی محل گذر می باشد و ما را برای امتحان آخرت به این دنیا آورده اند و باید خود را آماده و محیای دنیای ابدی نماییم که برای همیشه ماندگار می باشد و تا می توانید به افراد ضعیف جامعه کمک نمایید.چون که خداوند به تمام پیغمبران و امامان می فرماید تا می توانید خدمت به خلق خدا نمایید.آن شهید بزرگوار در زمان پیروزی انقلاب که یازده سال سن داشت به دستور رهبر کبیر انقلاب شرکت فعال در راهپیمایی های آن زمان داشت و می گفت:باید گوش به فرمان امام خود باشیم تا بتوانیم با وحدت این حکومت ستم شاهی را از مملکت خود بیرون نماییم و حکومت اسلام و قرآن را که حکومت مستضعفان و مظلومان می باشد به رهبری امام خمینی جایگزین او نماییم.و بعد از انقلاب ابر قدرت های جهان جنگ را که بر علیه ایران اسلامی آغاز نمودند این شهید بزرگوار احساس مسئولیت نمود و در سال 1364 از طریق جهاد سازندگی شهرستان اقلید به طور داوطلبانه روانه ی جبهه های نور علیه ظلمت گردید و در شهر آبادان مشغول ساختن پل های شناور گردید که می خواستند رزمندگان اسلام از اروند رود گذر نمایند فعالیت شبانه روزی داشت و بعد از مدت سه ماه به شهرستان خود باز گشت و در سال 1365 از طریق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شهرستان اقلید به خدمت مقدس سربازی اعزام گردید.چون در آن زمان پذیرش سرباز جهت سپاه مثل پذیرش پاسداران بایستی اول مراحل گزینش را طی نمایند و سپس جذب سپاه گردند این شهید بزرگوار با توجه به اینکه دارای نام نیک و خوبی بود گزینش و به عنوان سرباز لشکر 19 پیاده فجر شناخته شد و در یگان دریایی لشکر به عنوان سکان دار قایق های سواری تندرو شناخته شد و مدت کوتاهی در سد گتوند از توابع استان خوزستان مشغول آموزش گردید.او در عملیتهای آبی لشکر و جزایر مجنون حضور چشمگیر و فعالی داشت و بعد از مدتی که سپاه می خواست در غرب کشور عملیات نمایندگان دریایی لشکر به عنوان گردان ذوالجنان مشخص و با اسب و قاطر مشغول رساندن مهمات و آذوقه برای رزمندگان اسلام شدند که سپاه اسلام موفق به آزاد سازی شهر های مرزی عراق از جمله حلبچه و دو جیله گردید که آن بزرگوار در آن عملیات مجروح شیمیایی گردید و بعد از اعزام به بیمارستان در فروردین ماه سال 67 به مرخصی آمدند در همان ایام سرداران رشید اسلام غلام عباس کرمی و محمد تقی همایونی شهید گردیدند که این بزرگوار همیشه در غم و اندوه آن بزرگواران فرورفته بود و می فرمود خدایا من بعد از این عزیزان دیگر زنده نباشم که روی این دنیای خاکی زندگی نمایم و خداوند بزرگ دعای آنرا مستجاب نمود و در مورخه ی 4/ 4/ 1367 هنگامی که مشغول پدافند جزیره ی مجنون بود دشمن بعثی در نیمه های صبح مازون گازهای سمی از جمله سیانور در منطقه این بزرگوار به درجه ی رفیع شهادت نائل آمد و پیکر مطهر آن بعد از شش ماه در آن منطقه گرم و سوزان سالم توسط رزمندگان به وطن بازگشت و در جمع دیگر شهیدان شهرستان در امامزاده عبدالرحمن آرامید.یاد و خاطره ی آن شهید والامقام و دیگر شهدای انقلاب و جنگ تحمیلی جاودانه باد.این شهید بزرگوار در زندگی بسیار احساس مسئولیت می کرد.در کار منزل به پدر و مادر کمک می کرد و برای اعضاءخود مثل یک معلم بود و روحیه همیاری و تقارن قوی در وجودش بود.