بسم الله الرحمن الرحيم
زندگينامه شهيد علي اصغر مختاري : سال 1346 سالي است که خانواده مختاري از فضل و رحمت پروردگار صاحب فرزند پسر شدند که نام طفل شش ماهه سالار شهيدان بر او نهادند آري نام او را علي اصغر گذاشتند تا همواره رهرو گل معطر امام حسين باشد . در دامان مادري شيفته فاطمه و زينب (ع) و در آغوش پدري عاشق حسين (ع) و امام زمان (عج) و شيوه تربيتي الهي آنها علي اصغر را آماده حرکت در مسيري شايسته و مهياي زيستي در خور اولياء الله ساخت . علي اصغر حضور مسجد و درس را با هم آغاز کرد و همواره دوران ابتدايي و دل سپردن به درس را در جوار پدر در مجالس مذهبي تشکيل شده در مسجد امام خميني و در دبستان ابتدائي طباطبايي شروع کرد و عشق به عبادت و معرفت به خدا و شناخت اسلام در سراسر وجودش را فرا گرفت . پس از طي دوران ابتدائي يا آمادگي پذيرش به دبيرستان راهنمايي بزرگي پا نهاد و بعد از موفقيت در کلاس اول راهنمايي به خاطر علاقه زيادي که به کشاورزي داشت شروع به کشاورزي در اراضي باغ خود کرد و شبانه دوره دوم راهنمايي را به پايان رساند . در دوران قبل از انقلاب با وجود جثه کوچکش پا به پاي برادران همرزمش مبارزه کرد و درس ايثار و از خود گذشتگي را در فضاي راهپيمايي هاي عظيم آموخت بعد از چند سال کشاورزي با وجود 19 سال سن کمش به امر امام خويش در اردوگاه عشق بسيج شرکت کرد و سپس لباس مقدس بسيج پوشيد و در زمره بسيجيان قرآن از شهر راهي جبهه شد تا در نبردي که بر عليه اسلام آغاز شده بود شرکت جويد از آن پس حضور مداوم علي اصغر در جبهه زبانزد عام و خاص مي گردد او هيچ عذري را براي نرفتن به جبهه موجه نمي دانست حتي در والفجر 8 که از ناحيه کمر و پا دچار موج انفجار شده و مجروح با همان مجروحيت پا در جبهه نهاد و امتحان دوباره خود را پس داد و مجروحيت خود موجب عقب نشيني او از جبهه اين وادي عشق نشد در مظلوميتي بزرگ مي زيست اما فقط بخدا و بجهاد مي انديشيد درود و رحمت خداوند بر خانواده اش که چنين فرزندي را به جامعه اسلام تقديم کردند . جاي خاطره داريم عمليات والفجر مقدماني در حمايت از مکتب حسين و اطاعت از امام خويش اداي وظيفه نمايد شرکت در چند عمليات روح بزرگش را ارضاء ننمود . در ادامه نبرد تا کربلاي 5 آخرين صحنه نبردي بود که شرکت نمود علي اصغر از متانت و وقار خاصي برخوردار بود کمتر سخن مي گفت و به قول خودش چنانکه در وصيت نامه اش نوشته بود : خداوندا زندگيم را مانند محمد (ص) مرگم را نيز مانند محمد (ص) قرار بده . زندگي مختصر و مفيدش بيشتر سرشار از عمل بود . عملي در خور رضايت خالق ، نه رضايت مخلوق . عاشق امام و علاقه مند به قرآن و دعا بود . بسيجي وفادار به اسلام ، عصيانگري بر عليه ظلم و کبر و نفاق و انساني سراسر تسليم در برابر خداوند و اسوه سازش ناپذيري در مقابل آنان که از دين نامش و نانش را مي خواسته بودند و عليرغم همه ويژگيهايي که داشت در مظلوميتي علي وار مي زيست و در کربلاي 5 در شلمچه دري از رحمت الهي باز شد و آن پروانه عاشق را که دنيا فضاي پروازش نبود به ميهماني خداوند برد و ما در اين انديشه ايم که پس از بخون نشستن يارانمان چه کنيم . روحش شاد و يادش گرامي باد .
بسم الله الرحمن الرحيم
وصيت نامه شهيد علي اصغر مختاري
ان الله اشتري من المؤمنين انفسهم واموالهم بان لهم الجنة يقاتلون في سبيل الله فيقتلون وعداً عليه حقاً في التورية والانجيل والقرآن ومن اوفي بعهده من الله فاستبشرو ابيعيکم الذي بايعتم به و ذلک هو الفوز العظيم.
خدا جان و مال اهل ايمان را به بهاي بهشت خريداري کرده آنها در راه خدا جهاد مي کنند که دشمنان دين را به قتل رسانند و يا خود کشته شوند اين وعده قطعي است بر خدا و وعده اي است که در (سه دفتر آسماني) تورات و انجيل و قرآن ياد فرموده و از خدا باوفاتر به عهد کيست؟ اي اهل ايمان شما به خود در اين معامله بشارت دهيد که معامله با خدا به حقيقت سعادت بزرگي است. بنام خدائي که آفريده است و آفريده نشده، آن ازلي که ابديست. و با سلام بر پيامبر ختمي مرتبت معدن رحمت و مرکز پخش نور الهي و بر امامان معصوم آن عالمان الهي و عزيزان پرحکمت،آناني که با نور هدايتشان امت اسلام را در اجراي احکام شرعيه و عاليه اسلام عزيز رهنمون ساخته و همگي در برابر طاغوتيان زمان (نه) گفته تا ان جا که خون دادند و درخت پر برکت اسلام را آبياري کردند و با سلام بر خميني عزيز اين بت شکن قرن و نائب بر حق امام زمان(عج) و برهمه شهيدان راه اسلام از صدر تاکنون( الهم اجعل محياي محيا محمد و آل محمد و مماتي وممات) خداوندا زندگاني مرا مانند محمد(ص) و خاندانش و مرگم را نيز مانند او و خاندانش قرار بده اما اي خداوند بزرگ آگاهي که زندگيم مانند آن بزرگان نبوده و نيست از تو مي خواهم که بر من منت گذاشته و مرگم را شهادت در راه خود و اسلام عزيزت قرار بدهي. و اکنون که شما اي پدرومادر عزيزم اين وصيت نامه را مي خوانيد من به آرزويم رسيده ام و خداوند با عاشق خود به سودا نشسته است چرا که فرموده هر کس عاشقم شود عاشقش مي شوم وچون عاشقش شدم شهيدش مي کنم و چون شهيدش کردم خونبهايش بر من واجب است بنابراين از شما پدرومادر عزيزم برادران وخواهرانم مي خواهم در شهادتم گريه نکنيد چرا که معامله و سودائي با چنين سود و بهائي گزاف گريه ندارد و اگر دارد گريه شوق و شاديست. خون دادن و از خدا بها گرفتن ؟؟؟ که چه زيبا و پر سود سودائي است و اما سخنم با شما برادران و خواهران ايمانيم: گوش دل فرا دهيد و بشنويد فرياد حسين را چرا که از عاشورا تا امروز و تا آن زمان که اين کره خاکي برمدار خود مي چرخد آسمان و زمين پژواک گر اين فرياد است که(هل من ناصر ينصرني) بر شما برادرانم فرضي است که با حضور مؤثر و مردانه خود امروز ياري کنيد حسين زمان خميني کبير را و بگشائيد راه کربلاي حسين زهرا را. بر شما خواهران و مادران فرضي است در صحنه بودن و زينب گونه بودن. زينب زني که مردانگي در رکابش جوانمردي آموخت ،زني که تا قيام آغاز شد فرزندش را به قربانگاه آورد و در مرگ او و ديگر عزيزانش هيچ نگفت و آن گاه زبان علي در کام رسالت حسين بردوش و کاروان اسيران در پي او تنها و در بند چون صاعقه بر طاغوت و طاغوتيان فرياد برآورد و آموخت زندگي را بر هر زن مسلمان تا هز زمان و هرگاه که طاغوتي هست و صدامي و اما بار خداوندا در اين لحظات آخر که بشوق وصال تو رو به کربلا حسينت دارم تو را به شهادت مي گيرم که فقط براي اداي وظيفه شرعي و دفاع از دين مقدس تو و اسلام تو و رهائي کربلاي حسينت از لوث کافران مي شتابم و سر بر کف دارم و از تو تقاضا دارم ببخشي گناهان مرا و قبول کني اين ناچيز هديه مرا خونم را کهبه پاي درخت اسلامت و بفرمان اولاد رسولت خميني کبير مي ريزم. و حال سخن آخرم با شما پدرومادر عزيزم اين است که بپذيريد خواهش مرا و بر شهادتم گريه نکنيد من امانتي از خداوند نزد شما بودم که باز پس داديد. من قدرتان را ندانستم اما در لحظه آخر احساس مي کنم که سخت به حلاليت شما عزيزان محتاجم، پس پدر ومادر عزيزم حلالم کنيد. خواهش ديگرم اين است پدرم اگر روزي کربلا فتح شد و خواستي به زيارت حسين بروي عکس من را حتي الامکان در کنار مرقد مولايم امام حسين(ع) بگذاريد و به مولايم بگوئيد اين فرزند من مخلص تو بود بگو مولا جان دوست داشت با قدم خودش به زيارتت بيايد. سفارشم به امت حزب الله اين است که از ولايت فقيه جدا نشويد و در نمازهاي جمعه و جماعت شرکت کنيد و آنان که گردانندگان چرخ امور دولتي هستند کم کاري نکنند چرا که کار مداوم و دلسوز و خلاق شماست که کشور را بخود کفائي مي رساند. پدرومادر عزيزم ،برادرانم داريوش و خسور عزيزم،خواهران گراميم شب هاي جمعه بر قبرم قرآن بخوانيد به اماممان دعا کنيد و بدانيد که اگر من با داشتن سر شهيد شده ام روز محشر در حضور مولايم حسين که بي سر بود خجالت مي کشم که هيچ خدمتي نکرده ام فقط دعا کنيد که او شفاعتم کند واين قصور سر داشتن را بر من ببخشد. به اميد آمرزش خودم و هدايت شما همگان خداحافظ شما اصغر مختاري. خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار