کنگره ملی شهدای استان فارس

دوشنبه 10 آذر 1404
09:42
مسعود مسروری

مسعود مسروری

فرزند نعمت اله

تاریخ تولد
1339/11/27
تاریخ شهادت
1359/10/05
محل شهادت
دارخوین
تحصیلات
دیپلم
محل تولد
فارس - نی ریز - نی ریز
وضعیت تأهل
مجرد
مسئولیت
فرمانده تانک
نحوه شهادت
ترکش
نوع خدمت
سپاه
محل دفن
تبریز
عضویت
کادر ثابت
بسم الله الرحمن الرحيم زندگينامه برادر شهيد مسعود مسروري
مجاهد شهيد مسروري يکي از بي شمار رزمندگان جبهه هاي نبرد حق و باطل ، در راه مقابله با تجاوز کافران بعثي به شهادت رسيد ، او که زندگي اش در راه خدا سپري کرده بود ، نتوانست شاهد ستم و تجاوز کافران بعثي باشد و از اين رو به جبهه رفت و در کنار مجاهدين اسلام به مبارزه پرداخت تا به شهادت رسيد. مسعود در 27 بهمن 1339 در نيريز فارس چشم به جهان گشود و پس از سپري کردن دوره دبستان و راهنمائي در رشته اقتصاد تحصيلات خود را ادامه داد ،دوران دبيرستان براي مسعود دوران تلاش و مبارزه بود ، فعاليتهائي به جلسات قرآن و مطالعه کتابهاي شهيد مطهري آشناشده و با آگاهي هاي کسب شده توانست راه رشد و تعالي را بهتر در نوردد ، در سهاي آخر دبيرستان با تشديد تلاشهايش در راه نهضت اسلامي فعالتر گرديد .همزمان با اوج گيري شعله هاي انقلاب اسلامي مسعود همراه ديگر دوستانش بر فعاليتهاي خود افزود به طوري که درسال1356 دوره جديدي از زندگي وي آغاز گرديد ، وي که تاکنون به آموختن و مطالعه کردن پرداخته و آگاهي خود را ارتقاء بخشيده بود ، فرصتي يافت با تلاش در راه پيروزي انقلاب اسلامي هر چه بيشتر آبديده شود . شعار نويسي ، پخش پيامها و اعلاميه هاي امام و شرکت در حرکت ؟؟؟ انقلابي که هنوز همه گير و مرديم نشده بود از جمله تلاش هاي مسعود بود . وي در آن موقع به فکر تهيه دستگاه پلي کپي و ماشين تحريز براي هر چه بيشتر و سريعتر رساندن پيامهاي امام مي افتد و روي اين تصميم با نام گروه امت ابراهيم رعد در ني ريز فارس به کار پرداخت ،همزمان با گسترده تر شدن انقلاب اسلامي و رشد هر چه سريعتر آن که رژيم به وحشت افتاده و با تمام توان و سفاکانه به مقابله له آن پرداخت ، ؟؟؟ در تهيه مواد منفجره و تهيه ابزار دفاعي از جمله نارنجک دستي نمود ، علاقه اش به مبارزه در خدا و تنفر از ستم و ظلم سالهاي که بر ملتمان رفته بود ، او را بر آن داشت تا تمام تلاشش را در راه نهضت اسلامي به کار گيرد ارتباط او با ديگر شهرهاي نزديک محل اقامتش ماند سيرجان و بندرعباس و براي پخش اعلاميه ها و نيز شرکت فعال در پخش نشريه (پيام نهضت) که در شيراز منتشر مي شد کوشش وسيع او را مي نماياند . در روزهاي تاريخي 21 و 22 بهمن (مسعود) به همراه ديگر ياوران انقلاب اسلامي فعالانه در تسخير شهرباني ني ريز شرکت جست و پس از فرو ريختن بناي ظلم طاغوت و خرد شدن ماشين رژيم همانند هزاران نفر از حافظان انقلاب به پاسداري از دستاوردهاي آن پرداخت . در اين دوران که جمهوري اسلامي مي رفت تا پايه هاي خود را هر چه بيشتر مستحکم کند ، برادرمان شهيد مسروري ، با تلاش هاي همه جانبه خود همچنين سربازي فداکار در تمام سنگرهاي انقلاب حاضر بود ، از سويي با دستگاه تکثير اعلاميه منتشر مي ساخت و بدين وسيله چهره منافقانه مزدوران و وابستگان به اجانب را هر چه بيشتر افشا نمايد ، و از طرفي همراه برادرانش به مقابله روياروي با ضد انقلاب مي شتافت و در ماموريت ها باي دستگيري وابستگان رژيم گذشته شرکت مي کرد و بر اين فعاليتها بايد تلاش او را در راه استقرار نهادها و ارگانهاي انقلاب و جريانات انتخاباتي افزود . مسعود از اين پس در رابطه با طرفداري (مجاهدان انقلاب اسلامي) قرار گرفت و اين بار به همراه آنان فعاليتهايش به سپاه پاسداران پيوست تا از اين سنگر مقاوم انقلاب ، هم به پاسداري از دستاوردهاي آن بپردازد و هم بتواند در ميان برادران سپاه کارهاي فرهنگي نمايد. بي شک در کنار تلاشهاي او بايد به خصوصيات اخلاقي و علو روح از نيز نظري بکنيم تا هر چه بيشتر بايان مجاهد پاسدار آشنا شويم . شهيد مسروري مجاهدي بود که حرکاتش را براي خدا مي خواست و از اين رو از خود نمائي به شدت پرهيز مي کرد، برادران همراه و همرزمش در مورد تقوي و خلوص او مي گويند که روزهاي بسياري را روزه مي گرفت .غيبت کردن را بسيار بد مي دانست و دوستانش بر اين اذعان دارند که کسي که نمي توانست در برابرش از ديگري غيبت کند. فعاليتهاي تفريحي او نيز کوهنوردي و شکار بود ، اي صفات و خصوصيات مجاهد پاسداري است که در تمامي دوران انقلاب اسلامي مبارزه کرد و پس از آن ني ريز جوش و خروش باز نايستاد ، او که نمي تواسنت شاه در تجاوز کافران بعثي بر سرزمين انقلاب باشد ، به همراهي جمعي از برادران از سوي سپاه به شيراز اعزام مي شوند تا دورههاي آموزشي نظامي لازم را بگذرانند ، در اين دوره وي آموزش تانک را پشت سر گذاش و همراه جمعي از برادران به رزمندگان جبهه ها مي پيوندد . برادر شهيدمان در پاسخ يکي از برادران مسئول که پرسيده بود چقدر در جبهه مي مانيد ، با صداي بلند فرياد مي زند ، يا شهادت يا پيروزي که در هر حال پيروزي با ماست . مسعود از اهواز به يکي از جبهه هاي نبرد فرستاده مي شود و مدتي در اين جبهه بسر مي برد وي که از بي تحرکي و سکون در برخي جبهه ها ناراحت بود ، با اصرار زياد به دارخوين منتقل مي گردد و از آنجا به محمديه خط مقدم جبهه مي رود و در همين جبهه وي سنگرش را سنگر شهادت نام مي گذارد او چنان شيفته شهادت بود که در شبيخونها همواره به صورت فعال شرکت مي نمود و ايمانش ني ريز در اين مسير ياريش مي داد . مسعود به دليل آشنائي با تانک (راننده تانک بود) به همراه ديگر برادران قرار مي شود به جبهه ماهشهر آبادان بروند تا پس از 5 کيلومتري پيشروي بتوانند آبادان را از خطر نجات دهند ، پيشروي آغاز و شب پنجم ديماه دو کيلومتر به جلو مي روند ، صبح همان روز ساعت 6 صبح درگيري اوج مي گيرد و دشمن با سلاح سنگين و آتشبار و توپ و خمسه خمسه به بمباران سنگرها و جبهه هاي رزمندگان اسلام مي پردازد در اين بين يکي از برادران ارتشي که نزديک تانک وي بود ، زخمي مي شود، مسعود به سرعت به کمک او مي شتابد و او را به تانک خود مي آورد، در اين لحظه فرياد ديگري به گوش مسعود مي رسد و اين بار يکي از برادران پاسدار زخمي شده بود ، برادرمان با تلاش او رادر پناه تانک خود مي آورد ولي چون اين برادر خونريزي شديد داشت ، او را بر دوش مي کشد تا به آمبولانس برساند. در حالي که خمپاره و خمسه خمسه از آسمان فرو مي ريخت ، در همين حين مجاهد پسادار ، مسعود خود مورد اصابت گلوله واقع و نقش بر زمين مي گردد . مسعود که آخرين لحظات زندگيش را مي گذراند ،اشهد ان لا اله الا اله مي گويد و نيز شعار درود بر خميني سر مي دهد و در حال يکه يکي از دوستانش در کنارش قرار داشت ، خطاب به وي مي گويد : به بچه ها بگو به حرفهاي امام خوب توجه کنند و اين آخرين کلماتي بود که از لبان او خارج شد و پس از آن روح بلند و خداجوي او در کنار ديگر شهيدان که به استقبالش آمده بودند ، قرار گرفت. والسلام
بسم الله الرحمن الرحيم. وصيتنامه پاسدار شهيد مسعود مسرورى. ان الله يحب الذين يقاتلون فى سبيله صفا كانهم بنيان مرصوص. و امروز اين آيه شريفه مصداق پيدا كرده و خلق مسلمان ايران در برابر دشمنان خدا چون صف آهنين ايستادگى مى كنند و از هيچ ايثارى فروگذار نيستند و در ميدان حق عليه باطل چون ياران حسين (ع) مى جنگند و شهيد مى شوند و چه زيباست جنگيدن و شهيد شدن در ميدان حق عليه باطل و ما انشاءالله امروز عازم جبهه هستيم و در اين نبرد تاريخى و سرنوشت ساز به رهبرى امام امت خمينى كبير شركت جوييم و تنها حرفى كه اين فرزند كوچكتان به شما دارد كه اى خواهران و برادران شايعات را گوش نكنيد و خداى ناكرده شك كنيد كه اين جنگ به ضرر ماست و باعث شكست ما مى شود. ولى بحمدلله اين جور نيست و تمام اين اتفاقات باعث اتحاد بيشتر در بين امت مسلمان ما مى شود و ما بايد روحيه خود را قوى كنيم چون اسلام با كفر و طاغوت سازش نخواهد كرد. بنابراين جنگ اول و آخر ما نخواهد بود و انقلاب ما تا نابودى امپرياليسم و جوجه هايش ادامه خواهد داشت و آمريكا كه امروز بوسيله ايادى داخليش شايعات و اختلافات را دامن مى زند و اين شايعات بعد از پيروزى انقلاب تا حالا ادامه داشته است و وقتى كه امپرياليسم فهميد كه امت ما بيدار است و رهنمودهاى امام تمام اين توطئه ها را خنثى مى كند مجبور به دخالت نظامى مستقيم در خاك ايران شده است ولى اين موضوع را نمى داند كه در نظر خدا نقطه كورى وجود ندارد و او هميشه حافظ اين انقلاب بوده است و به نابودى تفنگدارانش و هواپيماهايش مى انجامد و امروز كه دستش از هر طرف كوتاه شده است دست بدامن عوامل خارجيش چون مصر، اردن، اسرائيل، عراق و ساير اياديش شده است و غافل از اين است كه بقول امام مكتب ما مكتب جهادو شهادت است و ما مى رويم كه در اين مكتب و با اين عقيده در راه خدا باكافران بعثى آمريكايى بجنگيم. من وصيت مهمى ندارم و تنها وصيت من به خانواده ام و مادر عزيزم اين است كه تا سرحد امكان از گريه و زارى و ناراحتى هاى ديگر خوددارى كنند و خود را مثل هزاران مادر و پدر ديگر بدانند كه فرزندان خود را در راه خدا از دست داده اند و از خدا بخواهيم كه مرگ فى سبيل الله باشد و من هم از خدا سعادت و تكامل روزافزون جمهورى اسلامى و امام و امت قهرمان را خواهانم و اميدوارم كه فرزند خوبى براى شما بوده باشم و به دوستانم بگوييد كه خيلى معذرت مى خواهم كه نتوانستم از شما حلال بودى بخواهم و اميدوارم كه مرا حلال كنيد. به اميد پيروزى حتمى بر همه مستكبران. مرگ بر امپرياليسم شرق و غرب، درود بر خمينى بت شكن حامى مستضعفين جهان. انا لله و انا اليه راجعون. وصيتنامه پاسدار شهيد مسعود مسرورى اعزامى از شيراز- شهرستان نيريز. تاريخ شهادت جمعه 5/10/59، محل شهادت محور ماهشهر- آبادان.