بسم الله الرحمن الرحيم
زندگي نامه شهيد اسفنديار بزله ؛ شهيد اسفنديار بزله در روستاي شمس آباد بروز در سال 1345 در خانواده اي مؤمن و با تقوي به دنيا آمد. از کودکي بچه اي با ادب بود و توقع زيادي نداشت و هميشه با صبر و شکيبائي به کارهاي خود رسيدگي مي کرد. پدر با رنج و سختي فراوان آن را بزرگ کرد تا اين که شهيد بزرگوار در سال 1364 به خدمت مقدس سربازي رفت. او مرحله آموزشي خود را در کرمان به پايان رساند و بعد از مرخصي پايان دوره آموزشي پست او به اهواز منتقل شد شهيد عزيز در سال 1365 به مرخصي آمد که باران بسيار شديدي باريد که سيل بر روي رودخانه سيوند هم آمد مرخصي او به پايان رسيده بود و هيچ راهي براي رفتن به جبهه نداشت به خاطر عجله و علاقه او به جبهه يکي از بزرگان اهل روستا به او گفته بود که چرا اين قدر عجله داري؟ خيلي چهره ات نوراني شده عجله نکن در جواب او گفته بود که من بر روي تانک زرهي هستم و جايم در خط اول مقدم است جاي من حساس است و بايد حتماً خودم را به جبهه برسانم شايد اين مرخصي مرخصي آخر هم باشد به پدر و مادرم بگوئيد اگر من شهيد شدم ناراحت نباشيد و حتي در مرخصي آخر به مادرش گفته بود که يک عکس براي يادگاري گرفته ام بعد از مرخصي آخر که به خط مقدم رفته بودم در تاريخ 19/10/1365 در عمليات ظفرمند و غرور آفرين کربلاي پنج در سرزمين مقدس شلمچه که با عنوان خدمه تانک مشغول به انجام وظيفه بود به درجه پر فيض عظيم شهادت نائل مي آيد. روحش شاد و يادش گرامي باد. آري او اولين شهيد روستاي شمس آباد برزو هست و ما افتخار مي کنيم که چنين جواني را به اسلام هديه داده ايم و ديگر اين که شهيد بزرگوار مظلومانه زندگي کرد و مظلومانه مانند امام حسين عليه السلام در راه حق شهيد شد. ايشان فردي بود که هيچگاه از وظايف ديني خود عقب نمي ماند شب هاي دوشنبه و چهارشنبه دعاي توسل و شب هاي پنج شنبه دعاي کميل مي خواند نماز صبح او بلند و با قرائت بود ما را براي نماز صبح بيدار مي کرد و هميشه در کارهاي خير پيش قدم بود. شهادت لياقت مي خواهد که من در سينه برادرم مي ديدم.
بسم الله الرحمن الرحيم
وصيتنامه شهيد اسفنديار بذله . با درود به رهبر کبير انقلاب اسلامي و سلام به خانواده معظم شهدا . خدايا هستي ام را از تو دارم و تا حدي که توانستم و در قدرت و تواناييم بود او امرت را اطاعت کردم از زماني که خود را شناختم روي به تو آوردم . الهي مي دانم که پناهگاهي جز تو ندارم دست نياز به سوي تو بلند مي کنم و از تو طلب آمرزش مي کنم و اميدوارم که لايق شهادت باشم و اين راه الهي را نصيبم بگرداني به همه خانواده و دوستان و ملت مسلمان و مستضعف ايران وصيت ميکنم که لحظه اي امام بزرگمان را تنها نگذاريد چرا که لحظه اي غفلت موجب پايمالي خون شهيدان است . اي عزيزان من به جبهه مي روم با رضايت کامل از راهي که در پيش گرفته ام و درداي ترديد و واهمه اي در وجودم راه بدارد و اميدوارم که خداوند پيروزي را با درجه شهادت نصيبم گرداند و امروز آماده ام و به ميل خود به جبهه مي روم تا دوشادوش همرزمان انقلاب بر عليه صدام کافر بجنگم و اين قطره خون را در راه اسلام آبياري کنم . اي پدران و مادران بدانيد که فرزندان شما امانتي هستند که خدا به شما داده و همراه اين امانت وظيفه اي است و امروز هم بايد آنرا ادا کنند سلام بر تو اي پدر و مادر صبور و غيورم که تا بحال براي من زحمت کشيده ايد و اکنون اين دستمايه خود را به اسلام و رهبر هديه مي کنيد مي دانم وقتي اين وصيت نامه را مي خوانيد و در ميان شما نيستم و به لقاء پروردگار رسيده ام که آن شهادتي است که آرزويم و براي پيروزي اسلامي است . و در آخر من به شما سفارش مي کنم که در خط امام باشيد و تقوا پيشه کنيد و طلب مغفرت کنيد و خدا را فراموش نکنيد که او ناظر ماست . در بودن من بي تابي نکنيد که از بي تابي شما به اسلام ضربه بزنند . کسي که شما را هرگز فراموش نمي کند و فرزند کوچکتان اسفنديار بذله . در ضمن از تمام دوستان و آشنايان طلب حلاليت دارم . من الله التوفيق . اسفنديار بذله .