کنگره ملی شهدای استان فارس

دوشنبه 10 آذر 1404
10:46
حیدر دهقانیان

حیدر دهقانیان

فرزند داراب

تاریخ تولد
1351/12/22
تاریخ شهادت
1367/01/02
محل شهادت
خرمال عراق
محل تولد
فارس - مرودشت - مرودشت
وضعیت تأهل
مجرد
مسئولیت
فرمانده دسته
نحوه شهادت
گلوله
نوع خدمت
بسیج
عضویت
بسیجی
بسم الله الرحمن الرحيم
زندگي نامه شهيد حيدر دهقانيان
شهيد حيدر دهقانيان مورخ 22/ 1/ 1351 در شهرستان مرودشت در خانواده اي مذهبي ومتدين ديده به جهان گشود.ايشان تحصيلات خود را تا سال دوم راهنمائي ادامه داده وهمين درس خواندن به عضويت بسيج درآمد وپس از آن تصميم گرفت تا سنگر درس وعلم ومدرسه را رها کند وبه سنگرهاي جبهه هاي نبرد حق عليه باطل بپيوندد.ايشان از رشادت وفداکاري هاي فراوان به خاطر عشق به شهادت ورسيدن به کمال ابدي بالاخره در تاريخ 2/ 1/ 1367 در منطقه خرمال عراق با اصابت ترکش به ناحيه سروسينه به آرزوي ديرينه اش که شهادت بود رسيده وبال هاي خود را گشود وبه سوي عرش اعلي پروردگارش به پرواز درآمد.روحش شاد ويادش گرامي باد
بسم الله الرحمن الرحيم
وصيت نامه شهيد حيدر دهقانيان
ومن يقاتل في سبيل الله او يغلب فسوف توتيه اجرا عظيما
وهر کس در راه خدا جهاد کند پس کشته شود ويا پيروز شود به زودي پاداش عظيم به او عطا خواهد شد.
با درود وسلام بر پيامبر عظيم الشان اسلام حضرت محمد(ص)هدايت گر مردم از ظلمت به سوي نور.سلام ودرود به پيشگاه ولي عصر حضرت مهدي(عج)ونائب بر حقش امام خميني اين اسطوره تقوي وشجاعت ورحمت واسعه براي شهداي اسلام در طول تاريخ تا الان.
چند کلمه اي را به عنوان وصيت روي اين صفحه وکاغذ مي نويسم در اول سخني دارم با امت وهميشه در صحنه که بايد آن ها را گوشزد کنم.بيشتر به خدا توجه کنيد که جز رفتن به سوي او هيچ چيز ديگر به دردمان نمي خورد.دنيا را فداي آخرت کنيد شهدا ديگر جاي عذري براي ما باقي نگذاشتند آن ها گفتند ورفتند عذروبهانه براي هيچ کس از اين امت نيست که بعد از هشت سال از پيروزي انقلاب اسلامي هنوز هم وغمشان دنيا باشد.اي انسان ها شما نبايد کارخانه اي باشيد که فقط صبح وظهر وشب بخوريد وبه همين حال ادامه دهيد.بدانيد که اين کار مخصوص حيوانات است.چرا يک لحظه به فکر خويش نيستند مگر اين دنيا براي شما وديگران چه کرده است مگر براي گذشتگان چه نمود که براي آيندگان خواهد نمود.اي انسان تو خلق شده اي که خود را آدم کني وبه اعلي عيلين برساني.
سخني دارم با پدرومادرم:اي مادر که روز آخر که خداحافظي کردم اشک از چشمانت جاري شد وهر روز انتظار مي کشي تا من برگردم.در مرگم به جاي لباس سياه لباس شاد بپوش وخوشحال باش مادر عزيزم در سوگ من محکم باش ومانند حضرت زينب(س)تمام مصائب ومشکلات را تحمل نما.مادر گريه کن ولي بر مظلوميت فاطمه زهرا(س)وحضرت زينب(س)وبرمظلوميت اسلام گريه کن وبه دشمنان نشان بده که فرزندت عاشقانه در راه خدا به جهاد رفت.از پدرم معذرت مي خواهم واز او مي خواهم که اول مرا حلال کند وبعد صبر کند ودر تمام مسائل ومصائب ومشکلات تحمل داشته باشد وهيچ گونه ناراحتي ونگراني را به خود راه ندهد.پدرومادر عزيز شما براي من خيلي خيلي زحمت کشيده ايد وچه مشقت ها ورنج هايي را متحمل شده ايد شرمنده هستم از اين که نتوانستم جبران زحمات شما را بکنم.شما براي من خيلي عزيز هستيد اما چه کنم که اسلام وامام عزيز از شما عزيزترند از خداوند مي خواهم که به شما اجري ؟؟؟وصبري بردبار بدهد.به دوستانم توصيه مي کنم که براي رضاي خدا کار کنيد ودر کارهايتان اخلاص داشته باشيد ومخلصانه پيرو خط امام باشيد وبه روحانيت مبارز احترام گذاشته واز دوستانم مي خواهم که جاي خالي شهدا را پر کنند.از دوستانم مي خواهم با سختي ها مبارزه کنيد که پس از هر سختي آساني است واز همه دوستانم طلب عفو وبخشش مي نمايم وبدانيد که من از دست هيچ کس ناراحت نيستم.در ضمن از خانواده ام ودوستانم تنها خواهشي که دارم اين است که از خصلت هايي که در من نبوده خودداري کنند وبه جز حقيقت چيز ديگري نگويند.از پدرومادر وبرادر وخواهر وقوم وخويشان ودوستان که در رابطه با حقير بوده اند راضي هستم وبدانيد که من هيچ گونه ناراحتي ونگراني از آن ها ندارم واز آن ها طلب عفو وبخشش مي نمايم.در پايان از خدا مي خواهم که شهادت که آرزوي من است به من عطا نمايد ومرا جز شهيدان بر حقش قرار دهد تا در آخرت روسياه نباشم.والسلام
ببوسم دست تو اي مادر که پروردي مرا آزاد
بيا بابا تماشا کن که فرزندت شده داماد
به حجله مي روم شادان ولي زخمي به تن دارم به جاي رخت دامادي لباس خون به تن دارم.
از پدرومادرم خواهش مي کنم که مرا در گلزار شهداءشهرمان مرودشت به خاک بسپارم.متشکرم.