کنگره ملی شهدای استان فارس

دوشنبه 10 آذر 1404
04:33
سیدبهادر دهقانیان

سیدبهادر دهقانیان

فرزند سیدغدیر

تاریخ تولد
1347/02/12
تاریخ شهادت
1365/10/21
محل شهادت
شلمچه
محل تولد
فارس - مرودشت - سارویی
وضعیت تأهل
مجرد
مسئولیت
آرپی جی زن -غواص
نحوه شهادت
ترکش
نوع خدمت
سپاه
عضویت
وظیفه
بسم الله الرحمن الرحيم
زندگي نامه شهيد بهادر دهقانيان ؛ شهيد بهادر دهقانيان در روستاي ساروئي در بهار 1347 چشم به جهان گشود او که فرزند ششم خانواده بود بسيار خوش اخلاق و مهربان و مردم دوست بود. دوران تحصيلات ابتدائي خود را در همان روستا سپري کرد و در کنار درس خواندن به کارهاي ديگر يعني دامداري مشغول بود تا اين که تحصيلات ابتدائي خود را به پايان رساند و براي ادامه تحصيلات به روستاي هم جوار خود شول رفت تا بتواند در مقطع راهنمايي درس بخواند. بخاطر فوت پدرش و خرج و مخارج خانواده تا دوم راهنمايي بيشتر درس بخواند و به خاطر خرج و مخارج مجبور به کار شد آن شهيد از هيچ کاري ترس و واهمه نداشتند و براي بدست آوردن روزي حلال شب و روز کار مي کردند دو سالي بود که از فوت پدرش مي گذشت که براي اولين بار به جبهه جنوب رفتند و چند ماهي در جبهه بودند و به اصرار مادر و خانواده مدتي دوباره مشغول به کار شدند و براي بار دوم به جبهه غرب رفتند و مدت زيادي در جبهه غرب خدمت به اسلام و مردم کردند ايشان در اين مدت که در جبهه بودند حتي يک بار هم براي ديدن خانواده اش به خانه نيامد فقط نامه و عکس برايشان مي فرستاد تا که به اصرار خانواده اش به خانه برگشتند در اين مدتي که ايشان به خانه برگشته بودند مي گفتند که من هر طور که هست بايد به ميهن خود خدمت کنم و براي همين به فکر خدمت براي مردم بود و ايشان مي گفتند که مي خواهم براي ثبت نام در کميته اعزام شوم و براي همين همه کارهايش را انجام دادند و از لحاظ تحقيقاتي که از طرف نيروهاي کميته در مورد ايشان و خانواده اش داده بودند مورد قبول قرار گرفتند و براي بار آخر که مي خواستند پرونده شان را تکميل کنند گفته بودند که بايد دوباره عکس بگيري و دوباره عکس گرفتند وقتي که به خانه آمدند. تعدادي از عکس هايش را همراه خود به خانه آورده بود و به خانواده اش نشان داد و گفتند موقعي که من شهيد شدم از اين عکس ها براي جلو تابوتم استفاده کنيد و به مادرش مي گفت:تو مادر شهيد سيد بهادر مي شود او که چهره اي خندان و سر به زيري داشت خيلي خونسرد مي گفت:که من شهيد مي شوم و اگر چهره صورت من شناسائي نشد من را از انگشت دست راستم (که جلوتر بر اثر تصادف آسيب ديده بود) شناسايي کنيد. او زماني که کارش را در جبهه به پايان رساند و براي آخرين بار که به کميته رفتند تا اعزام شود در راه تصادف کرد که از ناحيه پا،گردن و کمر آسيب شديدي ديد. او خيلي ناراحت بود که به خاطر تصادف نمي توانست مدتي به جبهه برود چون خيلي تلاش مي کرد که هر چه زودتر کارش تمام شود و به جبهه برود يک روز از طرف خانواده آن کسي که با او تصادف کرده بود به خانه آنها آمد تا رضايت آن شهيد را بگيرد او هم گفت: من دوست ندارم که شما از دست من ناراحت باشيد و از صميم قلب رضايت مي دهم فقط نمي خواهم که با تصادف و يا هر درد ديگري بميرم دوست دارم در جبهه و به خاطر اسلام شهيد شوم زمان کمي از اين حادثه مي گذشت که ايشان هواي جبهه به سرش زد و مي گفت:من مي خواهم هر چه زودتر بهتر شوم و به جبهه بروم هر چقدر خانواده اش اسرار مي کردند و مي گفتند که تو هنوز سلامتي کامل خود را بدست نياورده اي؟ صبر کن تا بهبودي و سلامتي خود را بدست آوري اما او قبول نکرد و براي بار سوم که آخرين باري بود که ديگر او پيش ما بود به جبهه غرب رفتند او در جبهه غواص و کمک آر پي جي زن بود و خط شکن عمليات کربلاي 5 بود. ايشان بر اثر اصابت تيري که به ناحيه سينه اش خورده بود ديگر نمي توانست به عمليات ادامه بدهد و براي مداوا، او را به عقب اعزام کردند که در بين راه بر اثر ترکش که به سرش خورده بود تا معالجه شود وقتي که قايق خواسته آنها را به عقب ببرد هواپيماي دشمن تيري به آن قايق زده بود و همه کساني که در قايق بودند به زير آب رفته بودند که همين بمباران باعث شده بود که ترکش به سر ايشان وارد شود و در تاريخ 19/10/1365 به درجه رفيع شهادت نائل آمد. پيکر پاک اين شهيد بزرگوار بعد از 11 روز پيگيري شديد خانواده و تلاش نيروهاي آن منطقه که همزمان با شهيد سيد بهادر تعداد زيادي شهيد از زير آب بيرون آوردند و به زادگاه خود بردند. بعد از مراسمي آن شهيد را به خاک سپردند دوستانش وقتي که از جبهه برگشتند مي گفتند که تا لحظه آخر که مي خواستند به عمليات بروند او از داروهاي آرام بخش قوي جهت تسکين درد خود که بر اثر تصادف بود استفاده مي نمود و با آن دست و پنجه نرم مي کرد زيرا هر روز براي تمرين و آموزش مي رفتند. روحش شاد و يادش گرامي باد
به نام الله وپاسدار حرمت خون شهيدان اسلام بنام آن كس كه مارا آفريد و به ما هستى ببخشيد كه تا درراه حق قدم برداريم و سلام به آقا امام زمان (عج) عالم بشريت و سلام برنائب بر حقش امام خمينى و سلام بر شهيدان صدر اسلام و شهيدان به خون خفته خاك گرم خوزستان و صدر كردستان و هم اينكه عازم جبهه ها هستم وصيت من اين است كه اى اقوام و اى خويشان و دوستان من بدانيد كه هيچ زور واجبارى دركارنبوده ونيست تنها براى اسلام وپيروزى حق و به جبهه مى روم و خانواده خودرا به صبر وشكيبائى دعوت مى كنم و براى من ناراحت نباشيد و چونكه فرزندان اين مملكت و برادرهاى من راه من را ادامه مى دهند خدا حافظ