کنگره ملی شهدای استان فارس

دوشنبه 10 آذر 1404
11:34
حسین رمضانی

حسین رمضانی

فرزند همت

تاریخ تولد
1345/10/07
تاریخ شهادت
1366/06/06
محل شهادت
مهاباد
محل تولد
فارس - مرودشت -رزمنجان
وضعیت تأهل
مجرد
مسئولیت
بی سیم چی
نحوه شهادت
گلوله
نوع خدمت
سپاه
عضویت
وظیفه
بسم الله الرحمن الرحيم
در سال 1345 در يکي از روستاهاي بخش رامجرد ( رزمنجان ) در خانواده اي مستضعف و کشاورز عزيزي به نام حسين چشم به جهان گشود وي فرزند چهارم خانواده بود . از سن 6 سالگي شروع به درس خواندن نمود و تا پنجم ابتدايي را در روستا گذارند .و براي دوره راهنمايي به روستاي کوشک رفت ولي به علت فقر مالي و هم چنين مشکلات خانوادگي مجبور به ترک تحصيل گرديد . بعد از ترک تحصيل شروع به کار در مزارع کشاورزي و به کمک بردرانش در چند سالي کمي از مشکلات خانواده را حل نمود . در طول اين مدت موتور سيکلت گرفت و از آن زمان حسين يک رابط بين اقوام و دوستانش بود و هميشه با صحبت هاي شيرين و شاد کنند . لب هاي آن ها را با تبسم مي انداخت و خود از شادي آن ها لذت دو چندان مي برد . هميشه در دوران مدرسه با وضعي که داشت مقداري پول در جيب خود مي گذاشت و دوستان را دعوت به خوردن و نوشيدني مي کرد . حسين به خاطر جامعه نياز به چنين جواناني داشت و همين که زودتر خدمتش را به اتمام رساند لذا در تاريخ 18/12/64 به وطر داوطلب به عضويت مشغوليت سپاه در آمد و چند نفر ديگر که يکي از آن ها هم پسر خاله او بود به منطقه کردستان شهرستان اروميه انتقال يافت دوره آموزش را شروع کردند و هنوز آموزش تمام نشده بود که در عمليات که در عمليات حاج عمران شرکت نموده و روزي با هديه اي از جبهه به خانه آورد .بعد از اتمام دوره آموزش در رشته مخابرات نام نويسي کرد و با دو نفر ديگر از دوستانش در قسمت مخابرات گردان جنداله مهاباد قرار گرفتند و از همان اوائل کار خود را با گروهک هاي ملحد و دموکرات درگير کرد . فرزند شجاع و بي باکي از اين انقلاب بود که خون امام حسين (ع) در رگ هايش در جريان جنب جوش و خروش افتاده بود و همين باعث شده که با خون صفتان که دم از مجاهد خلق مي زدند بجنگيد و به فيض شهادت برسد .روحش شاد و يادش گرامي باد.

حسين رمضانى اعزامى از استان فارس شهرستان مرودشت روستاى رزمنجان رامجرد باسلام به امام مهدى موعود(عج ) و با سلام و درود به برچم دار اسلام امام خمينى و باسلام به خانواده هاى شهيدان وتمام رزمندگان غيور سلام به پدر بزرگوارم اى پدر عزيزم اميدوارم كه مرا ببخشى و اگر فرزند حقيرت ناراحتى
ديده اى حلالم كنى سلام به ما در مهربانم مادر دلسوزم كه آرزوى دامادى من را داشت اميدوارم كه مادر مرا ببخشى و اگر از من ناراحتى ديده اى كه مى دانم كه من تورا خيلى ناراحت كرده ام و تو برايم خيلى زحمت كشيده اى مرا حلال كن و فكر كن كه درراه خدا و حسين فرزندى پاك تربيت كرده اى و حال در راه اسلام
داده اى پيامم به ملت مسلمان اين است كه همه پشتيبان جنگ باشند و رهبر اين جبهه باشند به مردم روستايم هم سخنى دارم آن اين است كه هميشه در زندگى از ياد خدا غافل نشوند و پشتيبان فرزندانتان در جبهه باشيد و بيائيد اين اختلافات و غيبتها و اعمال نادرست را كنار بگذاريد و دراين روستا با هم خوب باشيد و پدران و مادران شهداء را دلدارى دهيد پدر و مادر مهربانم تنها خواهشى كه من از شما دارم اين است كه روحيه اى قوى داشته باشيد و اگر من شهيد شدم قبرم را د ر كنار آن شهيد بى كفنى برادر عزيزم مظفر بلى كوهى به خاك بسپاريد والسلام حسين رمضانى .به را دين و قرآن فدا كردم جوانى را به آگاهى پسنديدم بهشت جاودانى را بگو ييد بر پدر ومادر خوبم كه شهيد هرگز نمى ميرد كه من عشق شهادت را از حسين گيرم .