گوشه اي از زندگينامه و اصول اخلاقي شهيد بسيج کاووس شعباني .
کاووس شعباني در تاريخ 23 ارديبهشت ماه سال 1342 در يک خانواده فقير عشايري ولي متدين و مومن از طايفه باصري تيره عبدالهي پا بعرصه وجود گذاشت و در دامان پدر و مادري مومن پرورش يافت وي دوران ابتدايي را در مدارس عشايري که در ايل مستقر بود گذراند و در تمام دوران تحصيل درايل شاگرد نمونه چه از لحاظ درس و چه از نظر اخلاق بود . با اينکه فقر خانوادگي او را هر لحظه مي آزرد و هرگونه سختي را متحمل مي شد ولي لحظه اي از درس خواندن غفلت نمي نمود . در تعطيلات تابستان بجاي استراحت و تفريحات به کمک پدر خود مي شتافت تا بلکه از زحمت او بکاهد و معاش جهت خانواده خود تهيه نمايد و براي ثبت نام سال بعد مبلغي بدست آورد . بعد از پايان دوران ابتدائي جهت ادامه تحصيل به شهرستان مرودشت آمد همچنان با فقر و تنگدستي پنجه نرم مي کرد ولي ايمانش راسخ و عزمش استوار بود بسيار کنجکاو و فعال بود و در بدست آوردن مسائل ديني وقت مي نمود . تا اينکه مبارزات بر عليه رژيم سفاک پهلوي آغاز گرديد شهيد کاووس شعباني از جمله کساني بود که در تظاهرات شرکت مي نمود و لحظه اي آرام و قرار نداشت و پيوسته همکلاسان خود را جهت قدم برداري در راه انقلاب ترغيب مي نمود و هر جا که با ضد انقلابي برمي خورد سخت مبارزه مي کرد و به سخنان رهبر عاليقدر خود امام خميني لبيک مي گفت تا اينکه انقلاب ايران پيروز شد وي در ضمن اينکه در دبيرستان درس مي خواند در بسيج و سپاه و گروه مقاومت و ديگر ارگانهاي انقلابي همکاري مي کرد . يکي از خصوصيات اين شهيد تبليغات دامنه داوري از زمان پيروزي انقلاب بود پيوسته در مجالس و محفل اسلامي در مساجد شرکت مي نمود و با ارشاد مي پرداخت و در روزهاي تعطيل مدرسه به نوشتن شعارهاي اسلامي بر در و ديوار مساجد و ديگر اماکن عمومي مي پرداخت و در روستاي محل زندگيش مردم را ارشاد و مباحث ديني را توضيح مي داد . وي در مدرسه و بسيج فنون نظامي را فرا گرفت تا اينکه بار اول به جبهه بستان عازم شد و در جبهه فيزيکي از سربازان مبارز بود به قول رفقايش در جبهه اولين کسي بود که هميشه درخط اول حرکت مي کرد و مانند شير غران به صداميان حمله ور مي شد در تمام روز و شب ها در جبهه لحظه اي از عبادت و نيايش پروردگار کوتاهي نمي نمود به گفته همسنگريهايش شب بيشتر اوقات بيدار بود و با خدا راز و نياز مي کرد و قرآن مي خواند تا اينکه در تاريخ 11/9/60 در جبهه بستان حمله طريق القدس ترکش خورد و از ناحيه کتف زخمي شد و به بيمارستان تهران منتقل گرديد پس از يک هفته در بيمارستان تهران به مرودشت آمد و حتي وقتي از بيمارستان به منزل خود آمد تا چند روز نمي گفت که ترکش خودره مي گفت به مرخصي آمده ام و نارحت بود که چرا شهيد نشده ام باز به راه خود ادامه داد و دقيقه اي از تلاش باز نايستاد و پيوسته با بسيج و سپاه و ديگر ارگانها در رابطه بود و درگروه مقاومت نيز خدمت مي نمود تا اينکه بار دوم در تاريخ 6/12/60 عازم جبهه حق عليه باطل گرديد و در جبهه هاي خوزستان با صداميان کافر به نبرد پرداخت و مانند سيلي خروشان به مقصد اصليش که همان الله بود حرکت مي نمود . و درس شهادت و فداکاري را در جبهه ها به همرزمانش مي آموخت . تا اينکه در تاريخ 7/1/61 در جبهه شوش قسمت رقابيه در حمله فتح المبين شربت شهادت نوشيد و به لقاءالله پيوست و با خون پاک خود درخت اسلام را مانند ديگر همرزمانش آبياري نمود بلي اين است مکتب اسلام - مکتبي که شهادت دارد اسارت ندارد . اين بود خلاصه اي از زندگينامه شهيد راه حق کاووس شعباني و اخلاق و رفتار وي در دوران زندگيش و جانبازيها و از خود گذشتيگهاي او در زمان انقلاب پيروزمندانه اسلامي ايران . به اميد پيروزي حق عليه باطل . روحش شاد و راهش پر رهرو باد .
بسم الله الرحمن الرحيم
زندگي نامه شهيد کاووس شعباني . شهيد کاووس شعباني فرزند حسين شعباني از ايل خمسه طايفه باصري تيره عبدالهي فاميل شعباني در سال 1342 در خانواده اي عشيره اي از تيره عبدالهي متولد گرديد و در دامن مادري مهربان پرورش يافت و مادري که زندگي اش سراسر محبت و عشق به فرزندش بود و در کنار پدري مهربان و زحمتکش و خانواده اي اصيل عشايري به سن نوجواني رسيد ايشان دوران ابتدايي را در مدارس عشايري سيار گذراند . اين جانب محمد علي شعباني از آموزگاران شهيد شعباني مي باشم و که اخلاق و صفات ايشان را در کلاس درس توصيف مي نمايم . شهيد شعباني از دانش آموزان متين و داراي روح و طبع بالا بود و در کلاس درس هميشه حالات خاص به خود را داشت . بچه اي زرنگ و زبده و شجاع و دلير بود و نسبت به همکلاسهايش مهربان و معطوف بود . دوران راهنمايي و دبيرستان را در مدارس شهرستان مرودشت گذراند و زمان جنگ تحميلي در دبيرستان شريعتي مرودشت گذراند زمان جنگ تحميلي در دبيرستان شريعتي مرودشت تحصيل مي نمود که راهي جبهه شد لحظه اي درنگ و آرام نداشت عاشق جبهه و جنگ بود . و اگر کسي مي خواست او را از رفتن منع نمايد و ناراحت مي شد و مي گفت هنگام امتحان الهي است و بايد سرافراز از امتحان در آمد بار اول در جبهه ترکشي به بازويش اصابت نموده بود و مدتي هم در تهران بستري بود بدون اين که اطلاعي دهد . بعد از مدتي از بيمارستان به خانه آمد و از موضوع ترکش هيچگونه حرفي نزد و کسي هم اطلاعي نداشت طوري وانمود مي کرد که صحيح و سالم است همچون پروانه که عاشق گل است شهيد شعباني عاشق وارسته جبهه بود و شب و روز آرام و قرار نمي گرفت و باز به جبهه رفت اين بار در تاريخ 14/1/1361 در گلزار روستاي اقامتگاهشان حسين آباد ؟؟؟ به خاک سپرده شد . روحش شاد و رهش پر رهرو باد . از وصاياي شهيد به خانواده اش نماز بخوانيد و رزمندگان را دعا کنيد . خانواده شهيد کاووس شعباني .
بسم الله الرحمن الرحيم
وصيت نامه شهيد کاووس شعباني . بسيج سپاه پاسداران انقلاب اسلامي مرودشت . شهادت : جبهه شوش در تاريخ 7/1/61 . و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احيا عند ربهم يرزقون . گمان مبريد آنانکه در راه خدا کشته شدند مرده اند بلکه آنان زنده اند و نزد پروردگارشان روزي مي خورند . بنده کاووس شعباني اعزامي از بسيج مرودشت فارس که به جبهه حق عليه باطل روانه هستم و اميدوارم که با پيروزي کامل برگرديم و چنانچه بر نگردم باز هم پيروزم . اي ملت ايران ، اي برادران و خواهران گرامي ، به ريسمان الهي چنگ زنيد و متفرق نشويد که متفرق شدن کار منافقان است . اميدوارم که بعد از ما رزمندگان بتوانند راه ما يعني راه خداي يکتا را پيش گيرند و چنان در درياي مرگ شنا کنند تا به ساحل پيروزي برسند " از سخنان علي عليه السلام " و من که به جبهه مي روم با رضايت کامل و بدون هيچ تهديد و ناراحتي است که مي روم و اميدوارم که خداوند پيروزي را با شهادت نصيبم کند . مي خواهم بگويم که اگر خداوند به ما لطفي کرد و شهادت را نصيب ما کرد ، هيچ ناراحت نباشيد و اصلاً گريه و زاري نکنيد که روحم ناراحت شود . من را هر جا که پدر و مادرم خواستند به خاک بسپارند و اگر هم جسدم گير نيامد که هر چه خودتان ميدانيد بکنيد و از همه آنها خواستارم که راه اسلام و قرآن ، راه خداي يکتا را فراموش نکنند و به چنين فرزنداني افتخار کنند نه به ما بلکه به خودشان که چنين چيزي نصيبشان شده است . هر وقت سر قبرم آمديد فاتحه اي بخوانيد که روحم شاد شود نه گريه و زاري عکس مرا بالاي قبرم بزنيد و نه بخاطر من بلکه بخاطر تمام شهيدان مجلس ختمي به پا کنيد . نسبت به همديگر مهربان باشيد و قدر همديگر را بدانيد اميدوارم که در اين راه ، خداي بزرگ ما را موفق کند و اگر زنده ماندن صلاح است زنده بمانيم وگرنه توفيق شهادت را نصيب ما کند و ما را جزء 72 تن از ياران حسين عليه السلام قرار دهد و ما را جزء بندگان خاص خودش قرار دهد . گناهان پدران و مادراني که اينچنين فرزنداني را تربيت کرده اند ، ببخشد و بيامرزد . به اميد و آرزوي شهادت در راه الله . کاووس شعباني .