کنگره ملی شهدای استان فارس

دوشنبه 10 آذر 1404
04:03
محمدحسین شکرالهی

محمدحسین شکرالهی

فرزند رضا

تاریخ تولد
1347/06/02
تاریخ شهادت
1364/11/21
محل شهادت
فاو عراق
محل تولد
فارس -مرودشت -سیوند
وضعیت تأهل
مجرد
مسئولیت
رزمنده
نحوه شهادت
گلوله
نوع خدمت
بسیج
عضویت
بسیجی
بسم الله الرحمن الرحيم
شهيد محمد حسن شکر الهي فرزند رضا در تاريخ 2/6/1347 در روستاي سيوند به دنيا آمد. محمد حسن در منطقه اي در آن چشم گشود که در ميان و کنارش باغ و مزارع است . از همان کودکي آرام و صبور بود و هيچ وقت ما را تنها نمي گذاشت و تا کم کم بزرگ شد قدم به کلاس اول ابتدايي گذاشت و در مدرسه با معلم و دوستانم خوب و صميم بود . در ساعت استراحت در گوشه اي با دوستان مي نشست قرآن تلاوت مي کرد و حمد و سوره و را براي آن ها مي خواند و تا بچه ها ياد بگيرند و به کلاس بالاتر که رفت کمک به پدر و مادر خود کار مي کرد و خيلي زحمت مي کشيد . محمد حسن به موازتي که قد مي کشيد عشق و مهرباني و محبت نيز در جودش جوانه مي زد و حضور در مساجد و نماز جماعت و دعا و... جز لاتلکيف کارش قرار داده بود . علي رغم اين که سن کمي که داشت هيچ وقت نماز و روزه اش ترک نمي شد و همه را به دين اسلام دعوت مي کرد و به اقوام و پدر بزرگرش خيلي احترام مي گذاشت و دوشادوش پدر بزرگش در باغ و مزاع کشاورزي کمک همه کارگر ها شخم مي زد و به پدر بزرگش مي گفت غصه نخور که پسر نداري فکر کن که من پسرت هستم کمک همه اهل محل مي کرد و هر چه زحمت مي کشيد تمام دسترنج (پول ) خود را به پدر و مادر خود مي داد و حتي يک لباس نو نمي خريد و اطرافيان مي گفتند محمد حسن يک لباس نو بخر مي گفت چه نو چه کهنه مي خواهم دلم با خدا باشد هميشه در کاهاي مسجد شرکت مي کرد و جزء اولين نفرات بود که در بسبج مسجد ثبت نام کرد . همه ويژگي هاي بودند که شهيد محمد حسن شکر اللهي را در ميان همسالان خود شاخص کرده بود محمد حسن در سن 15 سالگي قدم در جبهه هاي حق عليه باطل گذاشت و با عشق و علاقه به جبهه رفت و عليه صداميان جنگيد بعد از مدتي برگشت و چند روز بعد به منطقه رفت و با تلفن احوالپرسي مي کرد و وقتي مي گفتيم جبهه چه خبر است مي گفت اين جا حالا باران است . شهيد براي بار سوم به جبهه اعزام مي شد پدر و مادر بزرگش گفتند محمد حسن جان ديگر به جبهه نرو ما دست تنها هستيم. محمد حسن در جواب گفت : خدا کمک تان بکند من مي ورم و از خدا مي خواهم که شهيد شوم اسير و مجزوح نشوم فقط شهيد بشوم به اميد خدا بالاخره در تاريخ 21/11/64 در منطقه فاو شربت شهادت را نوشيد . روحش شاد و راهش پر رهرو باد .
بسم الله الرحمن الرحيم
وصيت نامه شهيد بزرگوارمحمد حسين شکر الهي
الاتنفرو يعذبکم عذابا اليما.ملتي که شهادت دادر اسارت ندارد.با درود و سلام و به حضور منجي انسانها حضرت ولي عصر عجل الله و تعالي فرجه شريف و نائب بر حقش امام خميني رحمه الله عليه و با درود و سلام به روان پاک شهدا از صدر اسلام تا کربلاي ايران وصيتنامه خود را شروع مي کنم.آنقدر به جبهه مي روم و مي جنگم تا به شهادت دست يابم.هدف بايد الهي و در راه خدا باشد راهي که انسان رابه سر منزل سعادت و خوشبختي مي رساند و انسان را از آتش دوزخ دور مي کند و انسان رابه اولياء الله نزديک مي گرداند.هدف اينجانب از اينکه مي خواهم به جبهه حق عليه باطل روانه شوم اين است که بتوانم خدمتي به اسلام و کشور اسلامي خود بکنم و توانائي داشته باشم که از حق دفاع کنم واز حيثيت و شرف و آرمان مقدس خود و کساني که مي خواهند ير ضد اين اعمال عمل کنند با آنها به ستيز بپردازم به جبهه مي روم تا به نداي حسين زمان پير جماران لبيک گفته باشم و بانگ هل من ناصر ينصرني امام حسين عليه السلام را جوابگو باشم همانگونه که ديگر ؟؟؟برادران به جبهه رفته اند و شهيد شده اند در خودم نمي بينم که در پشت جبهه بمانم و راحت بمانم و راحت زندگي بزرگوار کنم و من سختي و فشار را براحتي ترجيح مي دهم و نمي خواهم در رختخواب بميرم زيرا که مولايم علي عليه السلام در محراب خونش ريخته شده نمي خواهم با ذلت بميرم زيرا که سرورم حسين عليه السلام باسعادت شهيد شد مي خواهم پشت به جبهه کنم زيرا علي اکبر عليه السلام با جاودانگي جان به خداي خود داد.اي مادران مبادا از رفتن فرزندانتان به جبهه جلوگيري کنيد که فردا در محضر خدا نمي توانيد جواب زينب را بدهيد که تحمل هفتاد و دو تن شهيد را نمود. برادران استغفار را از ياد نبريد که بهترين درمانها براي تسکين دردهاست و هميشه بياد خدا باشيد و در راه او قدم برداريد و هرگز دشمنان بين شما تفرقه نياندازند و شما را از روحانيت متعهد جدانکنند که اگر چنين کردند روز بدبختي مسلمانان وروز جشن ابر قدرتهاست.حضورتان را در جبهه هاي حق عليه باطل ثابت نگهداريد .در امام بيشتر دقيق شويد اگر فيض شهادت بيفتم شد آنانکه پيرو خط سرخ امام خميني نيستند و به ولايت او اعتقاد ندارند برمن نگريند و بر جنازه من حاضر نشوند. اما باشد که راه ما شهدا آنان را نيز متحول سازد و به رحمت الهي نزديکشان کند.سخن من به مادر و پدرم است.پدر و مادرم اگر من شهيد شدم در عزايم نگريد و هر وقت که خواستيد گريه کنيد به ياد آنزمان باشيد که امام حسين عليه السلام در گودال قتلگاه شهيد شد.بارالها من نمي خواهم که در بستر بميرم...ياريم کن تا از راهت در دل سنگر بميرم...دوست دارم در ميان آتش و خون و گلوله...دوست دارم همچو مولايم علي در راه جانان...در دل محراب و در مسجد ز زخم سر بميرم خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگه دار والسلام عليکم و رحمه الله و برکاته...