کنگره ملی شهدای استان فارس

دوشنبه 10 آذر 1404
11:34
سیدمحمدحسن صادقی

سیدمحمدحسن صادقی

فرزند سیدکرامت

تاریخ تولد
1341/08/15
تاریخ شهادت
1364/06/02
محل شهادت
مهاباد
محل تولد
فارس - مرودشت - گل مکان
وضعیت تأهل
مجرد
مسئولیت
تک تیرانداز
نحوه شهادت
گلوله
نوع خدمت
بسیج
عضویت
بسیجی
بسم الله الرحمن الرحيم
زندگي نامه برادر شهيد سيد محمد حسن صادقي : شهيد صادقي فرزند کرامت در روز 15 آبان سال 1341 در روستاي گل مکان ابرج در خانواده اي مستضعف ديده به جهان گشود مظلوميت وي از همان دوران کودکي براي همه اثبات شده بود مهدي تا سن 5 سالگي به علت بيماري هنوز راه نيفتاده بود بعد از اينکه خداوند اين نعمت وافر را نصيبش کرد در همان ايام نيز فردي عفيف و پاکدامن و امين و با حيا و شرم بود سر به زير بود و از مواضع غيبت و تهمت و افترا دوري مي کرد و ديگران را نيز از اين کارها نهي مي کرد در هفت سالگي به دبستان راه يافت و دوره 5 ساله ابتدايي را با موفقيت و در دبستان گل مکان ابرج به پايان رساند و پس از آن جهت ادامه تحصيل به شهرستان مرودشت عزيمت نمود و دوران سه ساله راهنمايي را در مدرسه حافظ با موفقيت به پايان رساند به طوري که هر ساله جوايزي به وي اهدا مي شد و از آنجا به دبيرستان دکتر علي شريعتي قدم نهاد و در سال 60-59 موفق به اخذ ديپلم در رشته اقتصاد اجتماعي شد و سپس در کنکور تربيت معلم شرکت نمود و در رشته آموزش ابتدايي قبول شد و در تربيت معلم استاد شهيد مطهري آب باريک شيراز به تحصيل پرداخت و پس از اخذ مدرک ديپلم در رشته آموزش ابتدايي در حدود 2 الي 3 سال مدرس يکي از روستاهاي بخشش بوانات بود که هميشه نهايت سعي و تلاش خود را مي نمود در سال 1363 بود که از بوانات به شهرستان مرودشت انتقال يافت و در دبستان روستاي گل مکان ابرج مشغول تدريس شد و به شغل پيامبر گونه خويش ادامه مي داد گويي مي خواست تمام معنويات و مهارت خويش را به فرزندان روستاي تلقيح نمايد و به حق همين کار نمود برادر شهيد صادقي ، همچون دايه اي دلسوز براي دانش آموزان بود و اکثر اوقات چون دوستي صميمي با دانش آموزان رفتار مي کرد و نه تنها دانش آموزان بلکه همه مردم نيز از رفتار وي درس عبرت مي گرفتند خيلي از دوستانش شاهد راز و نياز و دعاهاي شب و گريه هاي خداوند گونه بود گاهي اوقات ديوانه وار همچون پروانه اي گرد شمع بر بالين حسين سوزان بود صبحگاهان زيارت عاشورا که مي خواند مي سوخت که گويي با حالتي خاص هم صحبت مولايش حسين مي باشد . آري برادر شهيدمان فرداي آن روز پندارش در سيمايش هويدا بود . سيد محمد حسن هميشه زندگيش را از علي عليه السلام الگو مي گرفت و کارهاي خود را به علي عليه السلام اقتدا مي کرد و نماز را سر وقت و طولاني مي خواند زيرا آن دقايقي که شهيد صادقي در پيشگاه خداوند بزرگ راز و نياز مي نمود ويژگي هاي دروني خويش را بياد او و به پرتو جمال ابديش پاک نمود روحش همچون مرغي سبکبال به سوي آسمانها و افقهاي دور و دراز به پرواز در مي آمد پويشيدن لباس ساده اش براي همه آشکار بود زيرا سنت علي عليه السلام هم همين است و هر از گاهي به وي گوشزد مي کرديم که لباس بهتري هم مي تواني بپوشي در جواب مي گفت که همين ها هم اضافه است بلي برادر صادقي سيرتي آشنا و صورتي سر به زير داشت تمام اعمال و کردار وي دليل بر اين مدعا بود هميشه در سلام دادن پيش دستي مي نمود و صله رحم هيچگاه دريغ نمي ورزيد زيرا صله رحم در زندگي آدم آثار ارزنده و سازنده اي دارد و اميرالمومنين علي عليه السلام مي فرمايند : " با خويشان رابطه داشته باشيد هر چند که به يک سلام کردن باشد " . هميشه روزهاي جمعه را جهت برگزاري نماز وحدت بخش جمعه در مرودشت به سر مي برد و اکثر اوقات دوستان خود را هم به سوي صفوف نماز جمعه مي کشاند روزه هاي مستحبي خود را در روزهاي دوشنبه و پنج شنبه ترک نمي کرد او فردي بود که سختي زيادي کشيده بود و هميشه به فکر تهيدستان و به ياد مجروحان بود ايشان با بي عفتي و بي حجابي مخالف بود و درباره حجاب و منکرات زياد سفارش مي کرد و افراد را به امر به معروف مي کرد و هرگز از ياد خدا غافل نبود . داشتن ايمان قوي و تقواي والايش باعث مهرباني بيش از حد وي نه تنها در منزل بلکه در همه جا و همه وقت و در همه جا بود معلم شهيد صادقي از فرموده رسول خدا (ص) خير لکم من تعلم القرآن و علمه ، بهترين تنها آموزندگان و آموزگاران قرآنند سر مشق گرفته بود و مدرس قرآن همرديفان و بچه هاي روستاي خويش بود و چند مدتي هم تدريس احکام اسلامي گروه مقاومت شهيد چمران روستاي گل مکان ابرج به وي محول شده بود که الحق ذکات علم و دانش را مي پرداخت برادر صادقي پنج مرتبه به جبهه هاي نور عليه ظلمت عزيمت نمود و بالاخره در بار پنجم در شهر سپيدان مظلوم مهاباد در تاريخ 2/6/64 به دست عمال دست نشانده شرق و غرب و ضد انقلابيون يعني کومله ها و دموکراتهاي خائن به شهادت رسيده و به معشوق خود پيوست از چگونگي شهادت برادر صادقي به نقل از همرزمان که شاهد شهادت وي بودند ايشان تسويه حساب گرفته و مي رفتند تا پشت جبهه در سنگر تعليم و تربيت اداي وظيفه نمايد که تصميم خويش را عوض مي کند تا يک شب ديگر مهمان دوستانش باشد زيرا آگاه شده بود آن شب برادران پايگاه به گشت مي روند و خود گفته بود شايد خدا اين افتخار شهادت را در همين آخرين شب به من عطا نمايد و قبل از حرکت غسل شهادت کرده و به صف گروه گشتي مي پيوندد در هنگام بازگشت ضد انقلابيون کافر از پشت به آنها تير اندازي مي کند و برادر صادقي که در آخر آنها حرکت مي کرده است . مورد اصابت تيرهاي آنها قرار گرفته و به شهادت مي رسد . آري محمد حسن شهيد شد آن گونه که خود مي خواست زيرا بارها گفته بود که شهيد مي شود . اينک چکيده اي از گفتار اين شهيد عزيز را درج نموده اميد است که خداوند همگي ما را هدايت نمايد تا رهرو راه شهدا باشيم . برادران و خواهرانم لازمه تداوم انقلاب شکوهمند اسلامي حفاظت و حراست از آن مي باشد ، پس سعي کنيد که حمايت خود را از انقلاب اسلامي در هر زمان دريغ نفرماييد صبر پيشه خود سازيد و احکام اسلامي را هر چه بيشتر به جا آوريد . با منافق سخت ستيزه کنيد تا رسوا شوند و نابود گردند تا آن زمان که از لابه لاي نفسهاي به شماره افتاده ام هنوز فرياد الله اکبرم تيري آتشين بر قلب مزدوران کافر و منافقين خواهد فرستاد ، در جبهه حق و دعوت از حق را که روز ياري از دين خدا و با اتکا و با صداي محکم رگبار الله اکبر و رگبار مسلسل هاي خود و برادرانم در خواهد آميخت لبيک مي گويم و مي خواهم سرمايه خود را که خدا به من داده و آن جان بي قابلم مي باشد به او بازگردانم و آن را در راهش هديه کنم ، خدايا اين هديه ناقابل را از من بپذير پس برادر و خواهر به گفته قرآن گوش فرا دهيد که جهاد را به ما به حيات فرد و جامعه مي شمرد ، که آمده است : اي مومنان وقتي که خدا رسول شما را به عامل حيات بخش دعوت مي کند آنرا بپذيريد و بدانيد که خدا ميان آدمي و قلبش قرار دارد او بر همه رازهاي دروني او آگاه است و همه در برابر او گرد خواهيد آمد (انفال -24) روحش شاد و راهش پر رهرو باد .
سلام بر مهدى ( عج ) و سلام برنايب بر حقش امام خمينى وسلام بر پيروان راستين و سلام بر شهيدان الحمدالله كه توفيق الهى شامل حالم شد و درزمان ولايت نايب بر حقش امام زمان (عج) خمينى بت شكن در جنگ سپاه اسلام با سپاه كفر تحت فرماندهى مولا امام زمان (عج) با آگاهى تمام راه حق و حقيقت را انتخاب كردم و قدم نهادم و تا آنجايى كه درخود توان رزميدن را ميديدم يعنى تا آن زمان كه از لابلاى نفسهاى به شماره افتاده ام هنوز هم فرياد الله اكبرم تيرى آتشين بر قلب مزدوران كافرومنافقين خواهد فرستاد در جبهه حق و دعوت از حق را كه امروز يارى از دين خدا وبا متكى به خدا و با صداى محكم رگبار الله اكبرو رگبار مسلسلهاى خود و برادرانم درخواهد آميخت لبيك مى گويم و ميخواهم سرمايه خود راكه خدا بمن هديه وآن جان ناقابلم مى باشد به او باز گردانم و آن رادرراهش هديه كنم وخدا اين هديه ناقابل را ازمن بپذيرد پدرومادرگراميم از زحمات شما بسيار سپاسگذارم و اميدوارم كه مرا حلال كنيد و برايم طلب استغفار و آمرزش كنيد و صبر كنيد و احكام اسلامى را هر چه بيشتربجا آوريد برادران وخواهرانم لازمه تداوم انقلاب شكوهمند اسلامى ما حفاظت و حراست از آن مى باشد پس سعى كنيد كه حمايت خود را از انقلاب اسلامى درهرزمان دريغ نفرمائيد و با منافقان سخت ستيزه كنيد تا رسوا شوند و نابود كردند در آخر جسد برادرتان محمد حسن صادقى را نزديك قبر شهيد قربانى دفن نمائيد و از تمام دوستان وآشنايان حلال بودى مى طلبم و اميد وارم كه مرا حلال كنيد به اميد پيوستن به حق محمد حسن صادقى