بسم الله الرحمن الرحيم. زندگينامه سردار رشيد اسلام. شهيد ظاهري نيا در سال 1345 ديده به دينا گشود و تا کلاس پنجم ابتدائي در شهرستان مرودشت تحصيل کرد و در همان زمان بود که خداوند باري تعالي ابراهيمي را فرستاد تا بتهاي عصر را شکست و انقلاب شکوهمند اسلامي ايران به رهبري ابراهيم زمان حضرت امام امت به پيروزي رسيد اما دير نپائيد که ابر جنايتکاران شرق و غرب نوکر سر سپرده خود صدام را مأمور هجوم به کشور نوپاي اسلامي ايران کرد و شهيد بزرگوار که هنوز خستگي تظاهرات سال 57 را در تن داشت بر خود واجب دانست در بسيج سپاه پاسداران مرودشت ثبت نام نمايد و در حين چنين آموزش نظامي را فرا گرفت و از اول جنگ جهت حضور در جبهه ثبت نام کرد ولي بخاطر قرعه کشي بسيج در رابطه با اعزام چندين مرتبه قرعه بنامش نيافتد تا اينکه در سال 61 عضو کادر لشکر 19 فجر در واحد تخريب مأموريت يافت و در همان زمان کلاس راهنمائي خود را در جبهه بصورت متفرقه ادامه داد و قبول شد از همان وقت عضو گروه مقاومت شهيد دکتر باهنر بود که در ايام مرخصي بيشتر وقت خود را در جلسات گروه مقاومت مي گذراند و کلاس احکام را براي ديگر برادران گروه مقاومت دائر کرد و چون سعي داشت که تمام زندگي خود را وقف اسلام و مبارزه با کفار نمايد سعي کرد يک روز از جبهه و جنگ غافل نشود تا زمان شهادت حتي موقعي که از طرف لشکر به ايشان و تعدادي ديگر پيشنهاد مشرف شدن به خانه خدا شده بود ايشان نپذيرفت و گفت امروز جنگ در راس امور است برادران ديگر بروند و ما هم التماس دعا داريم شهيد در چندين عمليات و چندين مرتبه مجروح شد که حتي در زمان جراحت خانواده متوجه نمي شد مي گشت از آن جمله در کربلاي 4 و والفجر 8 فتح المبين شهيد ظاهري نيا ضمن مسئوليت معاونت تخريب و معاونت گروه مقاومت شهيد دکتر باهنر مسجد امام رضا (ع) به تقاضاي برادران بعنوان مسئول پايگاه مقاومت حمزه سيد الشهدا مرودشت انجام وظيفه مي کرد ولي هيچوقت حاضر نبود که کسي از ديد مسئول به اين شهيد نگاه کند که حتي حاضر نبود با لباس پرافتخار پاسداري در محل حاضر شود شهيد ظاهري نيا آنقدر از جان گذشته و ايثارگر بود که چندين بار چند نفر از ياوران اسلام که در جبهه به درجه رفيع شهادت نائل آمده بودند و ميسر نبود جنازه آنها به پشت جبهه منتقل شود ايشان اين مأموريت را مي پذيرفت و با جمع کردن موانع و رسيدن به جنازه هاي گلگون کفن آنها را به پشت جبهه انتقال مي داد خصوصيات اخلاقي اين شهيد زبان زد خاصل و عام بود. فردي مؤمن، متدين و معتقد به مباني اسلام و جمهوري اسلامي بود به خاندان عصمت و طهارت از همان اوان زندگي عشق مي ورزيد و از آنان در مشکلات ياري مي طلبيد. به مسائل ديني و مذهبي بيش از حد پايبند بود فردي بسيار متين و با اهل خانواده خوش رفتار بود هرگز اختلافي به پيش نمي آورد. روحيه اي بسيار قوي و ايماني بسيار محکم به خدا داشت همه وقت خود را چون فردي معمولي جلوه مي داد و در برابر مشکلات چون کوه استقامت مي کرد هميشه در فکر آن بود تا محافظه کاران را به راه انقلاب کشاند. عابد مسجد را به نبرد با کفار بياورد نسبت به نماز شب و دعا اهميت بسيار مي داد عابد شب و شير روز بود و اعمال اسلامي را با خضوع و خشوع بجا مي آورد در زندگي قناعت را پيشه خود ساخته و از ماليات دور بود و اصلاً اهل تشريفات و تعارف نبود علاقه خاصي نسبت به خبر مخصوصي نداشت هر چه مي شد مي خورد، مي پوشيد و به هر چيز شده بود مي خوابيد و زندگي را مي گذراند ؟؟؟ خوابش، صحبتش، عملش، براي رضاي خدا بود بس و بالاخره با شهادت خون عزيز خود را به پاي نهال نوپاي انقلاب اسلامي ريخت و با خون خود پيام داد ملت عزيز و شريف ايران در عمل به احکام اسلام محمدي بکوشيد و پيروي کنيد از دستورات و قوانين گرهر بار امام بزرگوار که به حق نايب بر حق امام زمان است و بگوئيد که انقلاب به دست صاحب اصليش امام زمان سپرده شود که خداي ناکرده اگر غلظت شود از دستورات حضرت امام در روز رستاخيز بايد جوابگوي شهداي به خون خفته باشيم.