کنگره ملی شهدای استان فارس

دوشنبه 10 آذر 1404
05:22
اسمعیل قهرمانی

اسمعیل قهرمانی

فرزند غلام علی

تاریخ تولد
1350/01/01
تاریخ شهادت
1366/01/20
محل شهادت
شلمچه
محل تولد
فارس - مرودشت - ماده بانان
وضعیت تأهل
مجرد
مسئولیت
رزمنده
نحوه شهادت
موج انفجار
نوع خدمت
بسیج
عضویت
بسیجی
بسم الله الرحمن الرحيم
شهيد اسماعيل قهرماني در سال 1350 در روستاي ماده بانان از دهستان رامجرد از توابع شهرستان مرودشت در خانواده روستايي و زحمتکش به دنيا آمد وي دوران طفوليت را در روستا گذارنيد و سپس به اتفاق خانواده به مرودشت عزيمت نمود و دوران تحصيل ابتدايي را در سال 56 در دبستان گلستان سابق (شهيد آزادي بخش) شروع کرد. و دوران ابتدايي را به اتمام رساند و در سال 61 در سال راهنمايي امير کبير مرودشت شروع نمود و در سال جاري تحصيلي وارد هنرستان صنعتي شهيد قاسمي زرقان در رشته تراشکاري ولي در سال هاي اخير به قدري دگرگون شده بود که همه افکار و رفتارش جبهه و جنگ بود ولي به علت صغر سن اعتماد به اينکه بتواند کار مفيدي انجام بدهد نبود و به همين دليل حتي الامکان از وي خواسته مي شد که جبهه را به تاخير اندازد ولي در سال هاي اخير گوشه نشيني اختيار کرده بود و هميشه با خداي خود راز و نياز و به مطالعه کتب ديني و مذهبي مي پرداخت و از نظر اخلاقي طوري بوده که حتي در بين برادرانش ممتاز بود خوش اخلاقي و خوش خلقي وي او را در بين دوستان و آشنايان و خانواده محبوبتر نموده و ليکن در سال 65 که خود را مکلف شرعي مي دانست (15 ساله) بر اين شد که آرزوي چندين ساله خود را به مرحله عمل برساند و با وجود اين که به وي پيشنهاد شد که در مدت تابستان و فراغت از تحصيل به جبهه برود ولي وي با بي تايي و عشق و علاقه اي که به اسلام داشت در تاريخ 15/11/65 به همراه سپاهيان مهدي (عج) به مرکز آموزشي شهيد دستغيب در کازرون جهت فراگيري فنون جنگ و جهاد و پس از گذراندن دوره آموزشي در تاريخ 25/12/65 عازم جبهه حق عليه باطل به ياري همرزمانش شتافت و پس از مدتي مبارزه در حمله کربلاي 8 در منطقه شلمچه هم چون امام و پيشوايش امام حسين جنگيده و همين طور که در وصيت نامه اش آرزوي اين بود که : خدايا کاري کن که روحم به جمع اروح شهدائي بيپوندد که راه حسين را ادامه دادند و حسين وار شهيد شدند و کاري کن که جسدم به خانه باز گردد و در صحراي کربلا گمنام و در زير نور آفتاب سوزان بمانم در کنار قبر آقا مولايم حسين بن علي (ع) باشم . بخواسته اش رسيد و پيکر مطهرش در حالي که چون حسين بدون سر و چون علمدار حسين بدون دست بود بود و به وطن و زادگاهش برگشت و به همراه 12 تن ديگر از شهداي همرزمش با شکوه تمام در شهرستان مرودشت در کنار ديگر شهداي تشيع و در گلزار شهداي همين شهرستان به خاک سپرده شد .خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار . يادش گرامي و راهش پر رهرو باد .
بسم الله الرحمن الرحيم
وصيت نامه شهيد اسماعيل قهرماني
ان الله يحب الذين يقاتلون في سبيل صفاً کانهم بنيان مرصوص . همانا خداوند دوست مي دارد کساني را که در راه او مي جنگند به نحوي که گويي آنان ؟؟؟ هستند و حديثي از پيامبر است که مي فرمايد بالاتر از هر نيکي نيکي ديگري است . تا اين که انسان در راه خدا کشته شود هنگامي که در راه خدا کشته شد ديگر بالاتر از آن هيچ نيکي نيست. به نام الله يگانه معبود جهانيان و به نام الله پاسدار حرمت خون شهيدان وصيت نامه خود را شروع مي کنم . حال که عزم جبهه دارم شور و شوق عظيمي در جان روانم شعله ور گشته است . و واي بر من که اگر اين نيتم براي ريا و يا نفع شخصي باشد . خدايا تو شاهدي بر اعمالم که اين چنين است . باري وصيتنامه خود را با دست نياز به درگاه خداوند شروع مي کنم و بعد چند مطلب به عنوان ياد آوري ذکر مي کنم . خداوندا پرورگار معشوقا اي مولايم اي يگانه معبود جهانيان حقير بنده اي ضعيف هستم که تاب کوچکترين زخمي با کوچکترين سوزشي که بر اثر گرما باشد ندارم خدايا چگونه تحمل آن آتشي را که تو از روي فقير و خشم افروخته اي بکنم . خدايا مرا ببخش از گناهاني که کرده ام از آن توبه شکني ها از آن خلف وعده ؟؟؟ با کرده ام و ...خدايا گرچه کوله باري بزرگ از گناه دارم و ليکن اميد بخشش به درگاه تو دارم . معشوقا از تو مي خواهم که با ذلت نميرم بلکه با سعادت بميرم و در حالي وارد محشر شدم که در نامه اعمالم گناهي نداشته باشم . و جلوي رسولت حضرت محمد صل الله عليه و آله و سلم و جلوي وصي مولات علي عليه السلام و در جلوي حضرت زهرا عليه السلام سرور بانوان جهان و جلو امام حسن و امام حسين سرور شهيد رو سفيد باشم . خدايا از اين حقير رو بر نگردان که اگر چنين باشد مانند فقيري که به در خانه پادشاهي براي طلب حاجتي مي رود و آن قدر التماس مي کند تا جواب بشنود . حقير هم آنچنان به درگاهت دست نياز داري مي کنم . آنچنان تو را مي خوانم تا اين که جواب بشنوم و رضايت و خشنودي تو را ببينم . خدايا کاري کن که در راه تو و براي رضاي تو اين خون ناقابل حقير ريخته شود و به اقيانوس خونه اي شهيداني ببرند که درخت اسلام با آن آبياري مي شود و اسلام را زنده نگه مي دارد . خدايا کاري کن که در ؟؟؟ جمع شهداي بپيوندد که راه حسين را ادامه دهند و حسين وار شهيد شدند و کاري کن که ؟؟؟ باز نگردد و در صحراي کربلا گمنام و در زير نور آفتاب سوزان بمانم و در کنار قبر آقا مولايم حسين بن علي عليه السلام باشم . و اما وصيت من نسبت به پدرم پدر جان تو واقعاً زجر و مشقت کشيد و با مشکلات و سختي ها و مصائب روزگار و زندگي يک به يک مبارزه پرداختي و با ياري خداوند به دنبال روزي رفتي و مرا بزرگ کردي و ليکن من قدر ندانستم و پشيمانم و از شما طلب بخشش دارم و اميدوارم که پاداش اين زحمت را ببينيد و همين طور روزي برسد که بتوانم جبران زحمتهاي شما را بکنم . وصيتي دارم که نسبت به پدران گرامي اي پدرهاي اي بچه هاي خود را از رفتن به جبهه منع نکنيد . در آن روز عظيم و در محضر خدا مي خواهيد چطور جواب حضرت محمد عليه السلام را بدهيد چطور مي خواهيد جواب علي عليه السلام را بدهيد چطور مي خواهيد جواب امام حسين عليه السلام را بدهيد که پسرش قاسم طبق وصيت پدر و هدف خود امام حسين را ياري کرد و شهيد شد چطور مي خواهيد جواب امام حسين را بدهيد که علي اکبر آن جوان رشيدش و علي اصغر آن کودک شير خوارش را شهيد کردند و خم به ابرو نياورد چطور مي خواهيد جواب گو باشيد چطور ؟ و اما وصيت من نسبت به مادرم ! مادرم اي بزرگوار شما واقعاً زحمت کشيديد و زهرا وار با مشقتهاي زياد هنگام با پدرم به مبارزه با مشکلات و مصائب پرداخته ايد و مرا بزرگ کرده ايد که اميدوارم شما هم به زودي از خداي متعال پاداش اين زحمتها و مشقتها را بگيريد. اما مادرم شما که از رفتن بنده حقير به جنگ با اين متجاوزان جلوگيري مي کرديد چطور مي خواهيد در محضر خدا جواب زهرا را بدهيد چطور مي خواهيد سربلند کنيد و جواب زينب را بدهيد آن بانوي که تحمل 72 تن شهيد را نمود . چطور مي خواهيد بدون آن که شهيد داشته باشي وارد کربلا شوي و به زيارت امام حسين عليه السلام برويد آيا در آن وقت سر به زير نخواهيد برد پدر و مادر گراميم بنده حقير به عنوان امانتي در نزد شما بود که واقعاً شما از اين امانتي نگهداري کرديد و وظيفه خود را به خوبي و به نحو احسن انجام داديد حال موقع پس دادن اين امانتي مي باشد . موقع پس دادن امانتي است که خداوند به شما داده است موقعه اش است که آن را پس بگيرد و آن موقع حالا مي باشد . پس براي جبهه ناراحت هستيد . ناراحت نباشيد بلکه خوشحال باشيد و دل خوش داريد که سربلند هستيد و بدانيد که در بين شما خالي نيست که خداوند وعده داده است که من جانشين شهيد در خانه اويم سرورانم بدانيد که اگر خداوند شهادت را نصيبم کرد با خدا معامله کرده ام و بدانيد که جان را به ازاي رضاي او به بهشت بريزيد معامله کرده ام پس بنده را حلال کنيد و به بزرگواري خودتان از خطاهايم در گذريد . وصيت ديگرم به برادرانم مي باشد . از برادر کوچکم مي خواهم که در سنگر مدرسه با قلم خود بر ؟؟؟ را محکم در سينه استکبار و جهانخواري فرو کن و بکوشي و بکوش که با ديگر همرزمانت آينده اي نوين را براي اين مملکت بسازيد وصيت من به برادان بزرگترم اين است که عبادت خداي خود را از ياد نبريد . و بدانيد که همه نعمتهاي که در آن غوطه ور هستيد از بخشش اوست . پس در هيچ يک از روزهاي زندگي عبادت او را از ياد نبريد و با اتکا به او به زندگي ادامه دهيد و از شما حلاليت مي خواهم . وصيت ديگر من با جوانهاست اي جوانها مبادا گول ماديات دنيا را بخوريد که اينها ؟؟؟ است . مبادا در غفلت بميريد که علي عليه السلام در محراب عبادت شهيد شد و مبادا در رختخواب ذلت بميريد که حسين در ميدان نبرد شهيد شد . مبادا که ميدان را خالي کنيد و بي تفاوت بميريد که علي اکبر حسين عليه السلام به هدف شهيد شد . اي جوانها امروز تا دير نشده دست به کار شويد و به خود نکاتي بدهيد که فردا دير است . سلاح را بر گيريد و مردانه و حسين وار دشمن را به زمين بکوبيد که صبح پيروزي نزديک است و در آخر امام اين نائب بر حق امام زمان را تنها نگذاريد و پشتيبان او باشيد . وصيت ديگر من به خواهر خودم و ديگر زنان زمان مي باشد . خواهران شما زهراها و زينبها آينده هستند بکوشيد اين گوهر عصمت و عفت را در سايه حجاب بپوشانيد و از دست قاصدان دور نگه داريد که در تربيت نسلهاي بعد بکوشيد که مسئوليتي بس مهم است که بر دوش تمامي شما است از مادرم مي خواهم که در موقع عزاداري من هرگز شيون و زاري نکند چون که من به ديدار خدا رفته ام و دوست دارم که در روز تشييع جنازه من اين وصيت نامه توسط يکي از رفقايم قرائت شود تا همه مردم از خواسته هاي يک شهيد با خبر شوند ضمناً اگر کسي حقي بر گردن من دارد يا ازمن پولي طلب کار است از او خواهش مي کنم که به درب خانه ما مراجعه کند وحق خود را از پدر و مادرم بگيرد . در پايان کلمه اي ديگر بگويم که ما بر حقيم و به ؟؟؟ الحسنين ايمان داريم با دشمن پيروز مي گرديم . جهاد و يا کشته مي شويم . شهادت . در پايان از تمامي دوستان و آشنايان طلب عفو و بخشش دارم و اميدوارم که مرا به بزرگواري خودتان بنده را عفو کنيد . اسماعيل قهرماني در تاريخ 24/10/1365