بسم الله الرحمن الرحيم
زندگينامه شهيد والامقام سرهنگ حاج سيد محمد کشاورزي : در سحرگاه بيستم تيرماه 1343 هنگامي که هنوز نداي قيام پانزده خرداد سال 1342 حضرت امام خميني (ره) در فضاي کشور طنين انداز بود و نويد سربازان و ياران خود را به دشمنان تا دندان مسلح مي داد در شهر مرودشت و در خانواده اي مذهبي از تبار سادات اهل بيت و نسل حضرت زهرا (س) فرزندي پاي به عرصه وجود نهاد پدر و مادر که به جدشان حضرت رسول (ص) عشق مي ورزيدند نام او را سيد محمد گذاشتند او در خانواده اي از لحاظ مالي متوسط ولي از لحاظ عقيدتي و مذهبي در سطح بالا پرورش يافت پدر که به شغل بنائي مشغول بود با رنج و زحمت به کسب روزي حلال پرداخته و فرزندان را جهت کسب علم و علوم ديني تشويق مي نمود ، سيد محمد دوران تحصيلات ابتدائي را در دبستان عضدالدوله ، راهنمائي را در مدرسه اميرکبير و تحصيلات متوسطه را در هنرستان ولي عصر (عج) مرودشت به پايان رساند و از کلاس سوم ابتدائي (سال 1352) به فرا گرفتن درس قرآن و احاديث و حضور در محفل و مجالس مذهبي پرداخت و با حضور در مراسم عزاداري هاي محرم و صفر در مسجد ولي عصر (عج) عشق و علاقه ي خود را به اهل بيت افزون کرده به همين جهت از کودکي فردي بي باک ، دلير و با قاطعيت بود در بازي هاي کودکانه نقش بزرگتر فرمانده و سر دسته گروه و در رفتار سرمشق ديگران بود هميشه امر به معروف و نهي از منکر سرلوحه اعمالش بود و دانش آموزي متعهد و مؤدب و در نزد آموزگاران و دبيران و ساير اقشار از محبوبيت خاصي برخوردار بود . از سال 1356 هنگامي که نداي هل من ناصر حضرت امام خميني (ره) با شور و هيجان به گوش توده هاي مردم کشور بيشتر طنين انداز شد او که نوجواني بيش نبود با عشق و علاقه اي که به رهبر و امام خود داشت در جمع آوري و پخش اعلاميه ها و عکس امام خميني (ره) و توزيع در بين دانش آموزان و اهالي محل اقدام مي نمود و در تظاهرات بر عليه رژيم ستم شاهي بسيار فعال و با سن کم از پرشورترين افراد فاميل در مبارزه بر عليه رژيم بود و از اول انقلاب اسلامي و تشکيل بسيج در کشور از مؤسسين گروه مقاومت شهيد بهشتي در مسجد ولي عصر (عج) بود و با شور و هيجان و علاقه وافر فرمان رهبر کبير انقلاب را در تشکيل ارتش بيست ميليوني لبيک گفت و تا لحظه ي شهادت از افتخارات وي بسيجي بودن او و داشتن شور بسيجي و عشق به ولايت و رسالت پاسداري به دوش کشيدن بود با شروع جنگ تحميلي هر چند که ايشان دانش آموز بودند اما با خشم و نفرت عجيبي که بر عليه دشمن ميهن اسلامي داشتند با فرا گرفتن آموزش نظامي در بسيج به همراه ديگر داوطلبين به دفعات مکرر عازم مناطق جنگي شدند و به مدت 30 ماه جبهه بسيجي و 3 بار مجروحيت در جنگ در رده ي تک تيرانداز تيربارچي و فرمانده دسته از خود گذشتگي خاصي نشان داد و با افتخار مدال جانبازي را در جنگ کسب نمود در همين هنگام در اوقات فراغت از تحصيل و از جنگ فعالانه در گروه مقاومت مسجد حاضر و نسبت به تبليغات اسلامي ارشاد و نگهباني از دستاوردهاي انقلاب اسلامي مي پرداخت و با چاپ و تکثير کاغذ و پاکت هاي مخصوص جبهه به رزمندگان اسلامي ياري مي رساند و با رفتن به مکه معظمه بعد از اصول دين ، فروع الدين خود را هم کامل نمود زيرا به نماز اهميت خاصي مي داد در روزه گرفتن پيشتاز و در جهاد و جبهه رفتن شرکت فعالانه نمود امر به معروف و نهي از منکر و خمس و زکات هم در حد تکليف ادا مي نمود در دوستي خدا قلبش سوزان و به عشق لقاءالله مي سوخت و تنفر و خشم خود را از دشمنان خدا و کساني که به امنيت مردم ضربه مي زدند سخت نشان مي داد . سال 1362 بعد از فراغت از تحصيل وارد کميته انقلاب اسلامي فارس شد و با ديدن آموزش هاي مربوطه در تهران به پاسداري از حريم قرآن پرداخت و در رشته هاي عمليات ، بازپرسي ، اطلاعات معاونت کميته و نهايتاً بعد از او تمام نيروهاي ژاندارمري شهرباني و کميته و تشکيل نيروي انتظامي به سمت فرمانده حفاظت اطلاعات منطقه منصوب و خدمت نمود . او در کارهايش نظم و برنامه ريزي خاصي داشت هيچگونه مسامحه و ملاحظه کاري در انجام مأموريت نداشت فردي سخت کوش و وظيفه شناس بود و در شناسايي افراد و جرم شناسي خبره و شناخت کافي از اوضاع شهرستان داشت و در تعغيب مجرمين تا سر حد جان مي تاخت هميشه سعي او بر اين بود اولين گلوله را به دشمن خودش بزند و اولين قطره خوني که در راه اسلام و حفظ انقلاب ريخته شود خون خودش باشد در برخورد با دوستان و مظلومين قلبي رئوف و ارشاد فريب خوردگان تلاش داشت از کارهاي خوب زندگي او صله ي رحم بين فاميل بود به آنان سرکشي داشت و در کمک به نيازمندان تلاش مي کرد از هوش بالايي برخوردار بود در ساخت ملزومات و وسايل زندگي خودش آستين بالا مي زد و کمتر کارهاي خود را به ديگران محول مي کرد . ظاهري آراسته و مهربان داشت و در مبارزه با دشمن قوي دل و نترس بود . در سال 1369 تشکيل خانواده داد و در هنگام شهادت 3 فرزند از او به يادگار ماند سرانجام اين افسر شجاع و بسيجي پاکدل و پاسدار جانباخته در اجراي حفظ امنيت در ميهن اسلامي پس از اين که بارها در جبهه جنگ و عمليات هاي مختلف حضور يافت و تا سر حد شهادت پيش رفتند در سحرگاه روز شنبه 10/7/1372 هنگامي که باند شرور سارقين مسلح و قاتلين چندين مرحله ناامني و ناآرامي در استان ايجاد نمود نموده بودند در منطقه ده پياله شيراز شناسايي شدند که با مأموريت ايشان و تعدادي از همرزمان نيروي انتظامي به جهت دستگيري و سرکوبي آنان شتافتند که بعد از درگيري و به هلاکت رسيدن چند تن از اشرار و دستگيري مابقي آنان روح فرمانده شجاع و بسيجي دلاور سرهنگ پاسدار شهيد حاج سيد محمد کشاورزي بر اثر اصابت تير اشرار به بازو و قلب مهربانش به خدا پيوست و بزرگترين هستي خود را فداي امنيت امر به معروف و نهي از منکر و پاسداري از ميهن اسلامي کرد و جسم مطهر او در جوار همسنگران شهيدش در جنگ تحميلي در گلزار شهداي مرودشت آرام گرفت . روحش شاد و راهش پر رهرو باد .
بسم الله الرحمن الرحيم
متن وصيت نامه سردار رشيد اسلام سرباز گمنام آقا امام زمان (عج) سرهنگ دوم پاسدار شهيد حاج سيد محمد کشاورزي . "رب اشرح بي صدري و يسرلي امري واحلل عقدة من لساني يفقهوا قولي" سپاس خداي را که نامش مونس جان است و يادش مسکن قلب اوست مالک حيات و صاحب موت و سپس حياتي که سرنوشت را خود معين مي کند زلطف و رحمت خويش جدا کننده بين دو حيات "مرگ" است که باز هم متکي به اوست و سپس راهي و مشکلاتي و دلهره بس عظيم تا اين که به دو راهي رسيم دوزخ و بهشت چه خوش است هنگامي که راه به بهشت منتهي شود و چه وحشتناک است طريق دوزخ و اما در اصل بر مي گردد به نفس تا در چه راه و هدفي به کار گرفته شده است که متأسفانه به مهار آن عاجزيم . به دستم مايه اي از بندگي نيست ، مرا سرمايه اي جز شرمندگي نيست . با اين حال سرنوشت آخرت معلوم است که اگر به همين طريق بگذرد ما را جز آتش دوزخ مکاني نيست حال موعد آن رسيده که دست از معصيت برداشته و از خداوند رحمت طلب مغفرت کنيم . خداوندا از عصيان خسته جانم ، در افتاده به ظلمت اين روانم . بسوزان از غمت يا رب دلم را ، به عشق خود برويان حاصلم را . مولاي من از شراب وصلت مستم کن و از اين منيت و خوديت خطرناک نيستم کرده و با رساندن به مقام فناي در عشقت هستم کن مرا از درگاه لطفت مران و از عنايت و رحمتت محروم مگردان که بنده اي هستم عاصي و گنهکار چه خوش بود اگر مي رسيديم به آن درجه که همچون شهيد به راه عشق پا نهاده جان را در طبق اخلاص تقديم ذات مقدس احديت مي نموديم که آن را لياقتي است و قلبي مملو از عشق به معشوق و ما را به اين راه امري است محال و بس عظيم اما نوميد نمي شويم و رضايم به رضاي او که راهنماي دل گمراهان است و عطا بخش گدايان . مران از درگهت اين بي نوا را ، مکن محروم در ياب گدا را . بده ره بي نوائي را به کويت ، بخوان بشکسته بالي را بسويت . اما تو خود شاهد باش که جان ناقابل خود را به درگاه ايزد متعال تقديم مي کنم و اميدوارم که بپذيريد و از رحمت خود اين حقير را شامل کرده اند . وصيت مي کنم اعضاء خانواده و ديگران را به صبر و اطاعت بي چون و چرا از رهبر انقلاب و حلاليت مي طلبم از همگي شما انشاءالله خداوند به همه شما صبر و اجر عظيم عنايت فرمايد اين را هم هميشه در مدنظر قرار دهيد که ما امانتي هستيم که هر وقت حضرت باري تعالي بخواهد خواهد گرفت . انا لله و انا اليه راجعون . آري بازگشت به سوي اوست اما چه خوش است اين هجرت با شهادت توأم باشد از تمام دوستان و آشنايان بخصوص برادران گروه مقاومت و غيره مي خواهم که رهبر را تنها نگذاريد و به سخنان گهربار ايشان گوش فرا داده و جامه عمل بپوشانيد و ايشان را در تمامي ساعات دعا کنيد و با مخالفين ولايت فقيه سخت و با قاطعيت برخورد کنيد و به پشتيباني دولت برخيزيد هميشه از اين حقير به عنوان يک فرد عادي بسيجي ياد کنيد چرا که لياقت پاسداري را هيچ گاه نداشته و ندارم زيرا پاسداري رسالتي است بس حساس و مشکل که هر کس را توفيق اين مقام نيست تقوي را پيشه کنيد و به زير دستان ظلم نکنيد و تمام اعمال خود را براي رضاي خدا انجام دهيد قرآن را بخوانيد و در معناي آن تأمل کرده و عمل نمائيد به خانواده هاي شهدا سرکشي کنيد و آنها را دلداري داده تا احساس تنهائي نکنند . در نمازهاي جمعه و جماعات فعالانه شرکت کنيد و با اين عمل خود دشمنان اسلام را خوار و ذليل نمائيد در آخر از همه شما حلاليت مي طلبم . با آرزوي طول عمر براي رهبر انقلاب و پيروزي رزمندگان کفرستيز اسلام . 6/6/1365 والسلام سيد محمد کشاورزي