کنگره ملی شهدای استان فارس

دوشنبه 10 آذر 1404
06:17
غلام حسین محمودی

غلام حسین محمودی

فرزند ضیا

تاریخ تولد
1344/03/01
تاریخ شهادت
1365/10/04
محل شهادت
شلمچه
تحصیلات
دیپلم
محل تولد
فارس-مرودشت-سیوند
وضعیت تأهل
مجرد
مسئولیت
فرمانده گروهان-آرپی جی زن
نحوه شهادت
مفقودیت-تفحص
نوع خدمت
سپاه
عضویت
کادر ثابت
بسم الله الرحمن الرحيم
متن زندگي نامه برادر شهيد غلامحسين محمودي : در سال 1344 در خانواده اي متدين و دلسوز در روستاي سيوند از بخش سيدان شهرستان مرودشت فرزند پسري ديده به جهان گشود که خانواده وي نام وي را غلامحسين نهادند او پسري با ايمان و مهربان بود که از سن 6 سالگي در همان روستاي سيوند به مدرسه ابتدايي رفته و پس از آن دوران راهنمايي و دبيرستان را با موفقيت سپري کرد و در سال تحصيلي سال 62-1361 ديپلم خود را در رشته فرهنگ و ادب دبيرستان امام خميني (ره) مرودشت اخذ نمود و پس از آن به عضويت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي مرودشت درآمد و به صورت پي در پي در جبهه هاي نبرد حق بر عليه باطل حضور يافت و در عمليات هاي والفجر 8 و رمضان و کربلاي 4 و حمله فاو حضوري کاملاً فعال داشت تا اينکه در تاريخ 4/10/65 در عمليات کربلاي 4 به گفته فرمانده گرادان فجر شهيد مرتضي جاويدي که ايشان با لباس غواصي از رودخانه مي گذشت تا به عقب برگردد اما بعد ما متوجه شديم که به عقب برنگشته و ديگر خبري از ايشان نشنيديم . او در اوج انقلاب نيز فعاليت هاي بسياري داشت و با ضد انقلابيون با لفظ مشاجره اي صحبت مي کرد و با ايشان به حالت نصيحت صحبت مي نمود . قبل از شهادت به خواهرش گفته بود که اگر فرزند دختر بود نامش را زهرا و فاطمه و اگر پسر بود نام وي را ابوالفضل بگذاريد . روحش شاد و راهش پر رهرو باد .
بسم الله الرحمن الرحيم
متن وصيت نامه برادر شهيد غلامحسين محمودي : تا بودم اي دوست ندانستي که کيستم ... حالا به سراغم آمدي که نيستم . به نام الله پاسدار حرمت خون شهيدان و با درود و صلوات به حبيب خداوند محمد مصطفي و منجي عالم بشريت و مصلح جوامع انساني و اسلامي اين بنده حقير و گنه کار غلامحسين محمودي به عنوان يک فرد هوادار حزب الله مشتاقانه در آزمون همگاني الهي شرکت نموده و اگر خداوند به من منت بنهد موفق و پيروز از اين امتحان بيرون خواهم آمد و مدرک قبولي را که همان شهادت است بدست خواهم آورد و من در اين دنياي فاني با معدل 10 به اخذ ديپلم نائل آمدم و به مدرسه عشق و شهادت پا گذاشتم که بلکه با معدل 20 به خانه برگردم کارنامه من سياه و تيره است به اين مدرسه عشق پا گذاشتم تا با قلم ايمان بر صفحه خونبار انقلاب اسلاميمان خط سرخ شهادت را بنگارم و مطمئن باشيد که اين خونها هدر نمي رود و اين خونها مي جوشد آتش مي زند مي سوزاند تکان مي دهد قلبها را اگر به مهر کفر و ضلالت ؟؟؟ شده باشد مطمئن باشيد که اگر پيام و وصاياي شهيدان را به مرحله عمل در نياوريد به امام زمان قسم که تمامي شهدا آن دنيا از شما بازخواست مي کنند باري اين مدرسه که معلمش حسين کتابش قرآن مفاتيح و دعا و مديرش پيامبر و ناظرش و رسالتش شهادت است آمده ام تا کار نامه سياه و تاريک خود را با نور صفا و ايمان پاک کنم و آن را از لوس گناهان پاک نمايم آري آمده ام تا که تحصيل آخرت کنم دنيا را واگذارم و آخرت را بدست آورم دوستي آورم دوستي دنيا را زشت انگارم و دوستي آخرت را نيکو . براستي خوب است از مادرم بيشتر يادي کنم مادرم صبور باش که خداوند ترا در ورته امتحان و آزمايش قرار خواهد داد اگر صبور بودي موفق و پيروز از امتحان خارج شده اي خواهش مي کنم جلوي دشمنان اشک نريزي، آري از پدر بزرگوار نيز معذرت مي خواهم که به او تندي مي کردم و او را ناراحت نموده ام من آنچنان که شايسته يک فرزند خوب در برابر پدرش مي باشد با تو رفتار نکردم اميدوارم که مرا ببخشي و همچنين به برادر کوچکم مهدي دروغ نگوييد که زيباترين هديه ها را براي او خواهد آورد به او واقعيت را بگوييد و اگر مرا دوست داريد او را اسلامي تربيت کنيد در پايان هر کس از من بدي و ستمي ديده است مرا حلال کند و مرا ببخشد اميدوارم که شهدا را فراموش نفرماييد و براي زنده نگه داشتن ياد آنها دومين و سومين و چهارمين و ... سالگرد شهادت آنها را برگزار کنيد و به خانواده هاي آنها بي احترامي نکنيد . شنبه 30/7/62 تپه شهيد صدر .