بسم الله الرحمن الرحيم
شهيد رحمت الله مختاري فرزند نوزالله در سال 1345 در يکي از روستاهاي کربال چشم به جهان گشود . شهيد رحمت الله بسيار مهربان و خوش رفتار بودند و به همه احترام مي گذاشتند و مورد احترام همه بودند و علاقه خاصي به خانواده محروم و بي بضاغت داشتند و اخلاقشان در خانواده بسيار مورد پسند بود و مخصوصا به پدر و مادرم احترام زيادي قائل بودند نزد همه اقوام محبوب بودند . شهيد رحمت اله مختاري تحصيلات خود را در روستاي محمد آباد گشک به اتمام رسانيدند تحصيلات راهنمايي خود را در شهرک زراعي ادامه دادند و بعد از آن وارد بسيج شدند و مدتي در بسيج خدمت کردند . بعد از در تاريخ 8/3/65 که از مرودشت اعزام به سربازي شدند و آموزشي خود را در پادگان آموزشي قدس آباد به مدت 3 ماه به پايان رسانيدند و بعد از آموزشي به اهواز منتقل شدند و در گردان ادوات لشکر 19 فجر به انجام وظيفه پرداختند و براي ديدن دوره ديدباني انتخاب شدند ايشان در خدمت خانواده زيادي داشتند که از اين جمله به اين اشاره نمود در تاريخ 13/4/65 به نماز جمعه در شهر آباده رفته بودند و سر فلکه شهدا پياده تا رسيدن به مسجد را راهپيمايي کرده و وارد مسجد شديم بعد از چند دقيقه اي سخنراني را شروع کردند و نماز جماعت را خوانيدم وقتي نماز تمام سخناني ما را ياد کردند که واقعا تعجب آور بود فرمودند :پسر بچه اي حدود 5/3 داشتند با زبان انگليسي را به طور کامل صحبت مي کردند و چند دقيقه اي صحبت کردن وضع پدر و نام خود و درباره جنگ صحبت مي کرد و در پايان يک ساعت مچي و يک رساله به وي دادند اين پسر بچه از روستا هاي اطراف آباده بود . شهيد رحمت اله مختاري در عمليات کربلاي 4 و 5 در عمليات کربلاي 4 به پيروزي رسيدند و در کربلاي 5 در تاريخ 19/10/65 در شلمچه به شهادت رسيدند و قبل از اين که به عمليات بروند به دوستانشان گفته بودند که من امشب به شهادت مي رسم و جهاد در راه خداوند را خيلي دوست داشتند و علاقه خاصي به شهادت داشتند هميشه پيشواز شهادت نمي رفتند و آرزويشان نائل آمد و در آن شبي که رحمت الله به شهادت رسيده بودند همان شب مادر گفت من ديشب شهادت فرزندم را در خواب ديدم و فرداي آن روز چند نفر از سپاه آمدند و گفتند که پدر رحمت الله هستند و پدرم خانه نبود و گفتند ايشان در چه تاريخي نامه فرستاده اند مادرم گفت که يک هفته اي مي شود و از روي همين سوالات فهميدم که رحمت الله مختاري شهيد شده اند چون قبل از آن کسي از طرف سپاه به ما سر نزده بودند و خوشا به حال آنان که به شهادت رسيدند. چند بيت از اشعار شهيد : يکي درد و يکي درمان پسند ، يکي وصل يکي هجران پسند . من از درمان و درد وصل و هجران ، پسندم آن چه را جانان پسند . دوستدارم شمع باشم در دل شب ها بسوزم ، روشني به جمعي و خودم تنها بسوزم . جوانان مي روند نوبت به نوبت ، خداوندا که نوبت بر من آيد . روحش شاد و يادش گرامي باد .
بسم الله الرحمن الرحيم من المومنين رجال صدقوا ما عاهدوالله فمنهم من قضى نجه امن ينتظرو ما بدلو تبديلا سپاس خديا را كه از ابتداى كارها مرا سعادت و پيان كارمارا شهادت قرار داد حضرت زينب (س)با سلام به امام كفر ستيزان جبهه هاى نور عليه ظلمت و شهيدان راه حق و آزادگى وصيت نامه خودرا آغاز مى كنم اينك به يارى پروردگار وبه لطف الهى راهى جبهه شده ام و يارى از او مى خواهم و از خداوند خواستارم كه قدمهاى مرا براى جهاد درراهش استوار بگرداند و مرا جزء سربازان مخلص خود قرار دهد و از خداوند خواهانم كه مرا روحيه اى عطا بفرمايد كه تا آخرين قطره خونم د رراهش بجنگم و اگر لياقت داشتم جانم را درا ين را فدا كنم و از مردم غيور توقع ادامه دادن راهم را دارم و اگر شهيد شدم را ه خونين مرا ادامه دهند بارى اى امت شهيد پرور امام عزيز را تنها نگذاريد و به پيامهاى پيامبر گونه اش لبيك بگوئيد جبهه ها را خالى نگذاريد اسلحه برادران شهيدمان به زمين نيفتد اسلحه اشان را برداشته و با حضرزبون پيكار كنيد كه پيروزيد اگر بكشيد پيروزيدو اگرهم كشته شويد پيروزيد پدر ومادر عزيزم در شهادت من گريه نكنيد لباس عزا نپوشيد چونكه دشمن با ديدن اين مناظر شاد مى شود چون مرگ سرخ سعادت ماست و من اگر نتوانستمزحمات شما را جبران كنم معذرت مى خواهم خواهران و برادرانم از شما تقاضا دارم در نبودن من به پدر ومادرم كمك كنيد و نگذاريد جاى خالى من برا ى آنها مسئله باشد انشا ء الله كه خدا صبر عجبل واجر جزيل به شما عنايت بفرمايد خدايا خدايا تا انقلاب مهدى خمينى را نگهدار 23/1/1365 الحقير رحمت الله مختارى .
2%%
مختارى رحمت اله 1689643
من المومنين رجال صدقو ما عاهدو الله عليهم فمنهم من قض نجبه ومنهم من نياندرو ما تبدلا امام خمينى ره سپاس خداى را كه ابتدائى كارها راسعادت و پايا ن كاره ارا شهادت قرار داد حضرت زينب (س) سلام به امام كفر ستيزان جبهه هاى نور عليه ظلمت وشهيدان راه حق و آزادى وصيت نامه خودرا آغاز مى كنم اينك به يارى پروردگار و به لطف الهى راهى جبهه شده ام و يارى از او مى خواهم و از خداوند خواستارم كه قدم هاى مرا در راهش استوار بگرداند و مرا جزء سربازا ن مخلص خود قرار دهد وازخداوند خواهانم كه مرا روحيهع اى عطال بفرمايد كه تا آخرين قطره خونم درراهش بجنگم و اگر لياقت داشتم جانم را دراين راه فداكنم و ازملت غيور توقع ادامه دهندگان راهم را دارم و اگر شهيد شدم را ه خونين مرا ادامه دهند بارى اى امت شهيد پرور امام را تنها نگذاريد و به پيام هاى پيامبر گونه اش لبيك بگوئيد جبهه ها را خالى نگذاريد اسلحه برادرا ن شهيد مان به زمين بيفتد اسلحه شان را برداشته و با حضم زبون پيكار كنيد كه پيروزيد اگر بكشيد پيروزيد و اگز كشته هم شويد پيروزيد مادر عزيزم در شهادت من گريه نكنيد ولباس عزا نپوشيد چون كه دشمن با ديدن اينها شاد مى شود چون مرگ سرخ سعادت ما است و من اگر نتوانستم زحمات شما را جبران كنم معذرت مى خواهم خواهران و برادرانم از شما تقاضا دارم كه درنبودن من به پدر ومادرم كمك كنيد.
