کنگره ملی شهدای استان فارس

دوشنبه 10 آذر 1404
15:32
محمدیار وصالی

محمدیار وصالی

فرزند ابوالحسن

تاریخ تولد
1341/03/10
تاریخ شهادت
1362/05/03
محل شهادت
حاج عمران
محل تولد
فارس - مرودشت - کناره
وضعیت تأهل
مجرد
مسئولیت
رزمنده
نحوه شهادت
ترکش
نوع خدمت
بسیج
عضویت
بسیجی
بسم الله الرحمن الرحيم
در روز دهم خرداد ماه سال 1341 در روستاي کناره در خانوده اي متدين و مذهبي فرزندي به دنيا آمد که او را محمد يار ناميدند. محمد يار فرزند آخر خانواده بود سه برارد و يک خواهر بزرگتر از خود داشت . او در همان دوران کوکي از نعمت پدر محروم شد و به همراه مادر و خانواده برادرش در خانه پدري زندگي مي کردند . مادرش با مغازه داري و برادر با کارگري مخارج زندگي را تامين مي کردند . محمد يار در سن 7 سالگي به دبستان باغ روستا کناره رفت و دوران 5 ساله ابتدايي را با موفقيت به پايان رساند . در آن زمان اوضاع کشور در اوج خفتان و وحشت بود و زمزمه هاي نارضايتي مردم از رژيم پهلوي و تغيير نظام سياسي دروستاي دوره افتاده اي مثل کناره هم به گوش مي رسيد . محمد يار بعد از گذارندن دوران ابتدايي براي ادامه تحصيل به مدرسه راهنمايي روستاي زارعي که در 4 کيلومتري کناره قرار دارد رفت و او هر روز اين مسير را پاي يپاده طي مي کرد و در همين مسير مدرسه بود که فعاليت هاي سياسي او به همراه دوستانش شروع شد . بعضي وقت ها کلاس را ترک مي کردند و يا اصلا به مدرسه نمي رفتند و با دوستان به بحث هاي سياسي مي پرداختند . او پس از اتمام دوره راهنمايي به دبيرستان شريعتي مرودشت رفت . بيشتر وقت او را درس خواند سپري مي کرد و اوقات فراغتش را در جلسات مذهبي و دعا سپري مي کرد . ديري نپايد که جنگ تحميلي شروع شد او هم مانند هر جوانان غيرتمندي ايراني ناراحت از اين تجاوز وحشيانه بود.سال چهارم دبيرستان بود که خبر شهادت دوست دوران بچگي و رفيق دوران جواني اش نجف علي زارعي را به او دادند . پس از شهادت نجف علي ديگر تاب ماندن نداشت و درس را رها کرد و براي آموزش نظامي دوره مقدماتي عازم جهرم شد و پس از گذراندن دو ماه مقدماتي با اجازه برادر و مادرش به جبهه هاي حق عليه باطل اعزام شد و زمستان سرد مهاباد را به جان خريد تا از خاک سرزمين پاسداري کند و در اين مدت چند نامه نوشت و مادرش که خيلي بي قرار مي کرد کمي آرام نمود و بعد از عيد بود که براي ديدار خانواده بازگشت . مادر و برادران از او خواستند که ديگر نرو اما گوش او به اين حرف ها نبود و مي گفت : دعا کنيد که راه کربلا باز بشه و با هم به کربلا برويم . پس از چند روز بدون اجازه عازم جبهه شد و خانواده اش از دوستان او شنيدند که در منطقه حاج عمران مشغول خدمت است و اين بار نامه اي از او دريافت نشد . نگراني ها دو چندان شد و بالاخره در 3/5/62 به درجه رفيع شهادت نائل آمد . روحش شاد و يادش گرامي .
بسم الله الرحمن الرحيم. و يقاتلوا فى سبيل الله الذين يقاتلونكم و لا تعتدوا ان الله لا يحب المعتدين. (سوره البقره آيه 190). در راه خدا با آنانكه بجنگ و دشمنى شما برخيزند جهاد كنيد ولى ستمكار نباشيد كه خدا ستمگر را دوست ندارد. با نام الله كه سربازان امام زمان (عج) را يارى مى كند تا بر كفار غالب شوند و با سلام به امام امت خمينى بت شكن پير جماران، و ياور مستضعفان و با درود فراوان به خانواده هاى شهداء و با سلام به منتظران مهدى (عج). اينجانب اگر لياقت داشته باشم به عنوان سرباز امام زمان و قطره اى در ميان درياى پرخروش رزمندگان به جبهه مى روم وصيتى كه با برادران و خواهران حزب الله دارم. امام امت را تنها نگذاريد و هميشه حضور خود را در صحنه نشان دهيد. تا آنجا كه مى توانيد در دعاى كميل و نمازجماعت شركت كنيد و امام را زياد دعا كنيد (نفرين خدا بر كسى كه براى سلامتى رهبرش دعا نكند) آنقدر كه روح الله را دوست مى داريد آيت الله منتظرى را نيز دوست داشته باشيد. اگر در جبهه شهيد شدم كه آرزويم بوده است و اگر معلول شدم خواست خدا بوده و اگر زنده ماندم به نفع اسلام باشد خدا مرا زنده نگه خواهد داشت. از برادران و خواهران حزب الله تقاضا دارم كه نگذارند كسى به اسلام و امام و كسانى كه براى اسلام خدمت مى كنند توهين كنند. براى خون دادن به بيماران صفهاى طولانى تشكيل دهيد تا كسانى كه در صف نفت و نان و گوشت صف كشيده اند از حسرت سرشان را بزير بياندازند. اگر شهيد شدم هيچگونه توقعى از دولت نداشته باشيد براى مجلس عزادارى من زياد خرج نكنيد و هرچه مى خواهيد خرج كنيد براى كمك به جبهه بفرستيد. مقدارى كتاب دارم كه در يكى از مسجدهاى كناره بگذاريد. كسى براى من گريه نكند و هميشه بياد سيدالشهداء گريه كنيد. از كسانى كه مرا دوست دارند ولى پيرو خط امام نيستند و از اسلام دفاع نمى كنند خواهشمندم كه در مراسم عزادارى و تشييع جنازه من شركت نكند (اگر جنازه ام بدست آمد). مادرم و برادرانم مى بخشيد كه اين بار بدون اجازه به جبهه مى روم همه شماها را دوست دارم ولى خدا را از همه بيشتر دوست دارم. دعا براى رزمندگان يادتان نرود. خدايا خدايا تا انقلاب مهدى خمينى را نگهدار. ستارگان كه رفتند خورشيد را نگهدار. اسلحه من منتظر برادران حزب الله است. والسلام.