کنگره ملی شهدای استان فارس

دوشنبه 10 آذر 1404
10:52
فیروز همایون

فیروز همایون

فرزند غلام علی

تاریخ تولد
1345/02/05
تاریخ شهادت
1361/01/07
محل شهادت
شوش
محل تولد
فارس - مرودشت - کوشک
وضعیت تأهل
مجرد
مسئولیت
رزمنده
نحوه شهادت
گلوله
نوع خدمت
بسیج
عضویت
بسیجی
بسم الله الرحمن الرحيم
زندگينامه ي برادر شهيد فيروز همايون . شهيد فيروز همايون در پنج ارديبهشت سال 1345 در روستاي کوشک در خانواده اي مستضعف ولي آگاه به مسائل مذهبي به دنيا آمد . پس از مدت دو ماه که از تولد وي مي گذشت مادرش به علت مريضي در بيمارستان بستري شد و اقوام و خويشان نزديک به مدت سه ماه او را شير مي دادند . بعد از سه ماه مادرش از بيمارستان مرخص شد و در سن چهار سالگي بعلت انتقال پدرش از روستاي کوشک به روستاي زرقان آمدند . در روستاي زرقان در کلاس دوم ابتدائي در تصادف با ماشين از ناحيه سر جراحت برداشت به طوري که خونريزي روي مغزش بود . ولي از آنجا که خواست خدا اين بود که او در بستر بيماري نميرد و بلکه شهيد راه خودش (خدا ) گردد .لذا او در اين تصادف سالم ماند و پس از بستري شدن در بيمارستان نمازي شيراز به مدت يک ماه به خانه برگشت و بعد از اينکه کلاس دوم ابتدائي را تمام کرد باز به علت انتقال به مرودشت بقيه تحصيلات ابتدائي را در دبستان عضدالدوله ( پانزده خرداد ) به پايان رسانيد و در اين حال وارد دوره راهنمائي در مدرسه راهنمائي همزمان با انقلاب بود و هر روز در تظاهرات و راهپيمائي شرکت مي کرد ، بعد از پيروزي انقلاب در تمام نگهباني ها شرکت داشت و بعد از اتمام دوره راهنمايي وارد دوره نظري در دبيرستان امام خميني در رشته علوم انساني وارد گرديد و همزمان با ورود به دبيرستان وارد بسيج نيز گرديد ، و بعداً وارد گروه مقاومت شهيد بهشتي واقع در مسجد ولي عصر (عج) مرودشت گرديد . بايد متذکر شويم که شهيد فيروز همايون يکي از مؤسسين اين گروه مقاومت بود و بعد سال دوم نظري وارد دبيرستان فعاليت مي کرد و در همه حال با منافقين ستيز داشت و بعد از مدتي به اين فکر افتاد که او هم مي تواند به جبهه برود و بعد در تاريخ 9/8/60 به جبهه بستان اعزام گرديد و در عمليات طريق القدس فتح بستان نيز شرکت داشت و بعد در تاريخ 24/9/60 با پيروزي به خانه برگشت و باز به مدرسه رفت و به تحصيلاتش ادامه داد ولي روح پر فتوح او در اينجا آرام نمي گرفت و باز هم دلش مي خواست که به جبهه برود قبل از اينکه براي بار دوم به جبهه برود به مادرش مي گويد از خدا بخواه که مراد مرا بدهد و مادرش هم او را دعا مي کند و او مي گويد که مادر ، من از خدا خواسته ام که شهيد بشوم و باز در تاريخ 7/12/60 به جبهه شوش اعزام گرديد و خالصانه در جبهه با خداي خويش راز و نياز مي کرد و در نماز هميشه از خدا مي خواست که به او توفيق شهادت را عطا کند و بعد در عمليات فتح المبين که به صورت مرحله اي بود شرکت جست و در مرحله اول به او آسيبي نرسيد و او دائم ناراحت بود که چرا شهيد نشده است و در مرحله دوم هم ترکش به کمر او اصابت نمود و زخمي شد و هرچه دوستان به او مي گفتند که به بيمارستان برو او قبول نمي کرد و مي گفت مي خواهم شهيد بشوم و بعد در عمليات مرحله سوم فتح المبين در تاريخ 7/1/61 شرکت جست و خيلي خوشحال بود و در صبح 7/1/61 به ديدار معشوق خويش به سوي معشوق شتافت . در تاريخ 14/1/61 در زادگاهش کوشک به خاک سپرده شد . روحش شاد و يادش گرامي باد .
متن وصيت نامه شهيد بسيج فيروز همايون . ولا تحسبن الذين قتلو في سبيل الله امواتا بل احياء عندربهم يرزقون . گمان مبريد کساني که در راه خدا کشته مي شوند مردگانند بلکه آنها زنده اند و نزد خدا روزي مي خورند .بعد از اسلام بر امام و امت و ملت شهيد پرور بايد بگويم که اينجانب فيروز همايونن فرزند غلامعلي با کمال رضايت و لبيک به نداي امام به جبهه اعزام مي شوم تا اين مزدوران آمريکائي که براي هدف شومشان که مثل اسرائيل غاصب و غصب کردن زمينهاي ايران است حمله کرده اند ، از خاک پاکمان بيرون کنم و اميدوارم در اين راه شايسته شهادت بوده و شهيد شوم و براي اينکه به فرمان امام حسين (ع) که مي فرمايد اگر دين نداري آزاد مرد باش جامه عمل بپوشانم و انشاءا... که مسئوليتم را خوب ايفا کنم و انشاءا... اگر شهيد شدم تنها درخواستم اين است که امام اين تکيه گاه مستضعفين را تنها نگذاريد زيرا تمام شياطين شرق و غرب از اين امام و شما ملت ؟؟؟ مي ترسند و عمالشان در جبهه ها پا به فرار مي گذارند . به خانواده شهدا سر بزنيد و آنها را دلداري دهيد ، حتي الامکان نماز را در مسجد برگزار کنيد ، به خودسازي امام جامه عمل بپوشانيد . اين تنها درخواست من به عنوان يک برادر کوچک به شما برادران و خواهران عزيز است . والسلام علي من التبع الهداي . فيروز همايون .