بسم الله الرحمن الرحيم
شهيد گلزار هوشيار در تاريخ 9/4/1341 در شهرستان مرودشت در کارخانه قديم در يک سحرگاه تابستاني ديده به جهان گشود . و با اين که در تابستان به دنيا آمده اما دلي بهاري و سرسبز و خرم داشت و پنجمين نور چشم خانواده بود .دوران کودکي خود را همانند کودکان ديگر با سادگي و معنويت و نان حلالي که پدر بر سر سفره و با عرق جوين به دست مي آورد به خوشي مي گذارند. و به گفته ي خودش خداوند مرا با اين نان بزرگ کردي و به حرمت همين نان مرا به آرزويم برسان .پس از گذارندن دوران کودکي خود پا به عرضه علم گذاشت و دوران اول و دوم ابتدايي را در دبستان دانش در روستاي آب انار از توابع شهر سپيدان به پايان رساند .دوران سوم و چهارم ابتدايي را در دبستان اردشير و پنجم را در دبستان سپاه دانش با موفيقت پشت سر نهاد . و به همراه پدر و مادر وبرادران و خواهرانش راهي شهرستان مرودشت شدند .و دوران راهنمايي خود را در مدرسه داريوش به پايان رساند . اين بزرگوار در حين تحصيل در دوره راهنمايي به علت پر جمعيت بودن خانواده و شغل ساده پدر تصميم گرفت در يک کارگاه سراميک سازي مشغول به کار شود و اسم خود را در شيفت شبانه ثبت نام کرد . و در واقع اين کار باعث آشنا شدن ايشان با گروهي از دوستان که متشکل از گروه هاي مختلف سني بود شد که فعاليت اصلي آن ها در حوزه بسيج بود. ايشان تصميم گرفت که به فرمان امام خميني (ره) اسم خود را در دفتر خدا يعني بسيج بنويسد و فعاليت هاي خود را آغاز کند . در پايگاه مقاومت شهيد بهشتي به صورت داوطلبانه نوشت .ايشان به برادر کوچک خود علاقه زيادي داشت و به او مي گفت : علي رضا جان دعا کن که برادرت زودتر شهيد شود و تو راه او ادامه دهي. به قول مادر اين عزيز مي گفت :گلزار هميشه عشق حسين و سرزمين کربلا را داشت و هر فرصتي که به دست مي آورد دفتر کتاب و حتي با دست خود مي نوشت مسافر کربلا با زيارت يا شهادت . از همان اوان کودکي به کساني که به اهل بيت ارادت خاصي داشتند با تمام وجود محبت مي کرد و احترام مي گذاشت . اين عزيز روزها را پس از ديگري طي مي کرد و با وجود اين که سني کمي داشت امام در دوران انقلاب به همراهي ساير هموطنان در تشيع شهيدان انقلاب و پخش اعلاميه امام (ره) و تظاهرات و شعار نويسي با گروه مقاومت شهيد بهشتي همکاري داشت ولي عضو گروه نبود. و به گفته يکي از بزرگوارن اين گروه ايشان به صورت داوطلبانه در اين گروهاي خدا پسندانه شرکت مي کرد و به گفته خود شهيد اين وظيفه ي ماست . چرا که امام(ره) دستور فرموده اند از شهر ما محافظت شود . اين بزرگوار از نظر اخلاقي و رفتار و کردار نزد پدر و مادر و خواهران و برادران و همسايگان و اقوام و خويشاوندان زبان زد بود تا اين که فرزند پنجم خانواده بود اما الگوي براي خواهران و برادران بزرگتر و کوچکتر خويش بود . و در بين دوستان خود از محبوبيت زيادي برخود را بود . ايشان معتقد بود که درس بايد همراه با فعاليت هاي ديگر ادامه داشته باشد تا انسان علم از لحاظ فکري و معنوي و اجتماعي پيشرفت کند .ايشان به خانواده خود بسيار علاقمند بود و سعي مي کرد با هر کس به اندازه سن و درک و فهم شان صحبت کند و به آنان احترام بگذارد. و هميشه به خواهران خود توصيه مي کرد هنگان رفتن به مدرسه در دوران انقلاب حجاب خود را رعايت کنيد .زيرا به گفته ايشان بهترين سير و سنگر زن براي رسيدن به بالاترين درجه کمال و علم و داشتن حجاب مي باشد و به آنان مي گفت: خواهران و مادر عزيزم هميشه سعي کنيد تا آن جا که مي توانيد از نظر اخلاق و رفتار و کردار حضرت فاطمه (س) را الگوي براي خويش قرار دهيد و در صبرو شکيبايي و شيرزني مثل حضرت زينب (س) باشيد .که عاشق شهادت بود . آري او رفت و تنها يادگاري که براي خانواده و دوستان خود گذاشت خاطرات خودش بود به راستي عشق حسين و شهادت چه عشق زيبايي است که انسان براي رسيدن به آن بايد آن قدر پاک باشد که بتوان به وضوح خدا را در آن ديد . آري اين است عشق حسين و ياران حسين .اين عزيز در سال 3/9/1361 مفقودالاثر شدند و پس از مدت 18 سال چشم انتظاري مادر و پدر و خانواده بزرگوارشان به آغوش وطن باز گشتند و آنان را از درياي پر از موج به ساحلي آرام رساند . اين عزيز هميشه زنده که هدفش دفاع از کشور و ناموس و زنده نگه داشتن اسلام به همراه دوستان خود بود شعار خويش را مسافر کربلا يا زيارت با شهادت قرار داد. انشاء الله که خداوند متعال ما را از پيروان راه اين بزرگ مردان و شيردلان اين مرز و بوم اسلامي قرار دهد تا بتوانيم با اتکاء بر وحدت و قدرت خويش دست استعمارگران فاسد را در صحنه هاي مختلف از کشورمان ريشه کن کنيم .تاريخ شهادت اين شهيد بزرگوار مصادف است با تاريخ مفقودالاثر شدن (3/9/1361) .روحشان شاد و يادشان گرامي باد .