بسم الله الرحمن الرحيم
زندگي نامه راست قامت شهيد خورشيد آقائي ؛ قسمتي از زندگي نامه شهيد خورشيد آقائي ؛ در اواخر زمستان سال 1346 واقع در روستاي اسلام آباد از توابع شهرستان فراشبند در خانواده اي مذهبي و مومن و با صداقت فرزندي به دنيا آمد که نام او را خورشيد گذاشتند کودکي را در دامان پدر و مادري مهربان گذراند تحصيلات ابتدايي را در روستاي زادگاهش و دوران راهنمايي را در مدرسه فراشبند که فاطمه 4 کيلومتر را روزانه با پاي پياده رفت و آمد مي کرد و هيچ وقت از مشکلات گلايه نکرد با وجود اينکه باران بود سرما و گرماي تابستان او را خسته نکرد او فردي با هوش و استعداد بود دوران راهنمايي را با موفقيت به پايان رساند اخلاقي بسيار خوب و پسنديده اي داشت و با مردم به عطوفت و مهرباني رفتار مي کرد در تمام جلسات مذهبي شرکت داشت . فقط چيزي که توانست بين او و درس فاصله ايجاد کند جنگ و خدمت به کشورش بود . او براي ياري رزمندگان و پاسداري از مرزهاي کشور عزيزش ايران از طرفي تجاوز بيگانگان به کشورش مدرسه را رها کرد و عازم جبهه شد در سال 1362 باديگر دوستانش اعزام شد و در عمليات والفجر در منطقه شرهاني مفقود گرديد و پس از چند سال پيکر پاک و مطهرش پيدا و به خاک سپرده شد . روحش شاد و يادش گرامي باد . والسلام
بسم الله الرحمن الرحيم شهادت يك نوع باختن نيست بلكه يك فوز عظيم است پدرجان من را هم را شناختم و دنبالش رفتم و خوشحالم من امروز احساس مى كنم كه دوباره جريان كربلا تكرار مى شود و حسين زمان خمينى روح الله هل من ناصر ينصرنى را فرياد مى زند و درجواب حسين زمانم فرياد مى كشم لبيك لبيك ما از شما ملت قهرمان و هميشه درصحنه مى خواهم كه اكنون كه به ريسمان محكم و استوار الهى چنگ زده ايد و آن ولايت امام بزرگوار خمينى بت شكن مى باشد هرگز رها نكنيد . بايد امروز اسلام را يارى نمود زيرا كه تمامى كفر جهانى بر عليه اسلام بر خاسته اند . اما اى پدر واى مادرخود را از صبر كنندگان قرار دهيد و افتخار كنيد و خداى را شكر كه ثمره زندگيتان درراه خدا شهيد شده نه درراههاى ضلالت و دل به اين دنيا چند روزه كه آزمايش و امتحان بيش نيست نبنديد شيون مكن مادردر مرگ خونبارم بگذر زمن ديگر عزم سفر دارم والسلام
