کنگره ملی شهدای استان فارس

دوشنبه 10 آذر 1404
10:38
اسمعیل ابراهیم زاده

اسمعیل ابراهیم زاده

فرزند جواد

تاریخ تولد
1339/4/1
تاریخ شهادت
1360/12/06
محل شهادت
تنگه چزابه
محل تولد
بوشهر -بوشهر
وضعیت تأهل
مجرد
مسئولیت
رزمنده
نحوه شهادت
اصابت ترکش
نوع خدمت
بسیج
عضویت
بسیجی
زندگينامه شهيد اسماعيل ابراهيم زاده
شهيد اسماعيل ابراهيم زاده در 1339 در خانواده اي مذهبي متولد شد 3 ساله بود که پدرش را از دست داد در اين هنگام مادرش مسئوليت تربيت وي و برادر 5 ساله اش را به عهده گرفت او چون شمع مي سوخت و از روشنائي خود براي نشان دادن راه را ست و زندگي شرافتمندانه دو فرزند خود را استفاده مي کرد در سن 7 سالگي اسماعيل به دبستان راه يافت ولي متاسفانه در اثر فقر و فشار زندگي يکي دو سال بيشتر نتوانست تحصيل کند در همين زمان بود که تنها سرپرست و ياور آنها يعني مادرش هم به رحمت ايزدي پيوست از اين پس براي ادامه زندگي خود به برادر ناتني اش که تنها سرپرست و راهنمائي خود مي دانست ، پيوستند و در ضمن بکار مشغول شدند اما پس از مدتي چون احساس مي کردند که اولا بايد متکي به خدا بود و سپس به نيروي نهفته در بازوي خويش ، اين احساس آنها را وادار نمود که از شهر و ديار خود دل بکنند و راهي کازرون شوند در اين شهر با شغل شرافتمندانه کارگري شروع به فعاليت نمودند روزها کار مي کردند و شبها در خانه دائي خود که سرپرستي آنها را از دل و جان قبول کرده بود بسر مي بردند . در اين زمان که انقلاب اسلامي ايران داشت در بين آرزومندان جوانه مي زد ، دست از کار کشيده و فعاليت خود را در راه انقلاب شروع نمود و با تشکيل گروههاي کوچک و بزرگ جوانان همرديف خود به صف تظاهر کنندگان مي پيوست .اسماعيل بسيار جسور و شجاع بود هنگام حکومت نظامي با شجاعت تمتم در تاريکي شب با همان سواد ناچيز خود ، شعارهاي ضد رژيم را بر روي ديوارها مي نوشت و همراه با همرزمان خود شب نامه ها و اعلاميه ها را در تمام خانه ها پخش مي نمود و با فرياد طنين انداز اله اکبر خود کاخ ستمگران را به لرزه مي انداخت . تا اينکه سرانجام انقلاب پيروز .پس از پيروزي انقلاب ، اسماعيل خود را موظف مي دانست که از اين انقلاب خونبار حفاظت کند . اين بود که وارد کميته هاي محل شد و پس از مدتي در بسيج مستضعين که به دستور امام پايه ريزي شده بود ثبت نام کرد و با فعاليت چشمگير خود به صورت يکي از فعالترين عضو ان درآمد و شبها تا صبح به پاسداري از محله هاي مختلف شهر مي پرداخت . در مقابل منافقين براي حساسيت زيادي نشان مي داد و به دوستان همرزم خود توصيه مي کرد که نگذاريد منافقين براي همه مردم بخصوص خانواده شهدا مزاحمت ايجاد کنند و اجازه ندهيد که در نهادهاي انقلابي رخنه کنند. وي هر لحظه خود را آماده تر مي نمود تا در جبهه نبرد حق عليه باطل شرکت نمايد بالاخره موفق شد موانع را از سر راه بردارد وقتي که مسئوليت بسيج از وي رضايت نامه مي خواستند او فرياد کشيد که خون من رضايت نامه من است همين امر باعث شد در مدت يک ماه در جبهه ثابت نمايد که جان در مقابل مکتب و رهبر بسيار ناچيز است در تاريخ 6/12/1360 چند ساعت قبل از شهادتش با اصرار دوستان همسنگر خود چند لحظه اي خواب مي رود و در عالم خواب مي بيند که با دو تن از برادران همرزمش در آبي پاک شنا مي کند و در آن آب از تمام دوستان جلوتر است و بعد از بيدار شدن براي دوستان خود تعريف مي کنند و چند ساعت بعد پس از انهدام چند سنگر به طرف دوستان خود مي دود و براي آنها تعريف و مشغول تميز کردن اسحله خود مي شود که ترکش خمپاره اي بوي اصابت مي کند و به درجه رفيع شهادت نائل آمد و خود را در رديف شهداي کربلا قرار داد. والسلام روحش شاد و راهش مستدام باد .

بسم رب الشهدا والصديقين ولا نعبده الا اياه مخلصين له الدين
بنام پروردگار ى كه به تمامى مردم مستضعف جهان وعده پيروزى داده است اينجانب اسماعيل ابراهيم زاده كه د رتمام زندگى خود بجز خداى يكتا كسى ديگر را ندارم تمام عشق من درزندگى به خداست ومكتب اسلام و آن حسين كه سرورشهيدان عالم است وحاضر شد كه براى پيروزى مكتب اسلام از جان و مال خود بگذرد نه پدرى دارم كه مرا يارى دهد نه مادرى دارم كه مرا حلال دلدارى دهد بجز خداوند گرانمايه ام تنها يك برادرم و بس و در اين موقعيت حساسى كه مكتب پر افتخار م و ميهن اسلاميم احتياج به نيروى جوان دارد ما بايد به يارى هم بشتابيم و دشمن از خدا بى خبر را از خاك گراميمان بيرون كنيم من د رچندين ماه اخير كه ديدم شب ها كه منافقين بردروديوار شعارهاى ضد مردمى مى نوشتند واعلاميه هاى بى ارزش و بى معنا به منزل مردم شهر مى انداختند با اتفاق چندين نفر از مردم دوستان تشكيل ستادى داديم تا اينكه شب وروز از كارها ى زشت ونفاق انداز مردم درامان باشند ومشت محكمى به دهان منافقين مزدور زده باشم و هم اكنون كه نير و هاى مبارز اسلام بر عليه كفر حمله هاى پى درپى دنبال مى كنندو نيرو لازم دارند صلاح براين است كه به كمك برادران در جبهه‌ها بشتابيم تااينكه به يارى خدابتوانيم دشمنان را سرنگون كنيم وحاضريم براى پيروزى اين انقلا ب تا آخرين نفس و قطره خون بر عليه كفار بجنگيم برشما مردم واجب است كه نگذاريد كه منافقين د ر شهر خرابكار ى كنند و تا آخرين نفس با آنها مبارزه كنيد و نگذاريد كه بتوانند در جايى سردر كنند .
درود بى پايان من به امام امت
درودبى كران من بر تمام خانواده هاى شهدا
درودبرتمام رزمندگان اسلام در تمام جبهه ها ى حق عليه باطل خدايا رونگهدارتمام‌خلق ها ى مسلمان 8/12 /60